در جامعه الزهرا چه گذشت؟
ماجرای جامعة الزهرا برای من از خرداد 88 آغاز شد. همان روزهای اول تبلیغات کاندیداها، که دور و برمان پر بود از پلاکارد انتخاباتی و ستاد و جلسه و سخنرانی. یکی از همان روزها که داشتم طبق معمول به ستادهای مختلف سرک میکشیدم اسمی آشنا در میان اسامی بازیگران و کارگردانان و فرهیختگان حامی آن کاندیدای خاص دیدم. دوربین همراهم نبود؛ اما دوربین 2 مگاپیکسلی موبایلم اندازه یک اسم و تصویر که استعداد داشت. و اگر نبود همان عکسهای کوچک که نشان دوستانم بدهم و دست به دست بچرخد هیچ کدام باور نمیکردند که جامعهالزهرا هم وارد این بازیهای سیاسی شده باشد. هیچ یادم نمیرود آن روز دوشنبه که کلاس اخلاق عمومی هم داشتیم. میخواستم برای برنامه تریبون آزاد که قرار بود به دانشگاهمان ( پیام نور قم) بیاید برسم؛ اما کارمان تا ظهر طول کشید.
آن موقع روز دوم تبلیغات بود و هنوز شاخ و شاخکشیها زیاد نشدهبود. هنوز از اینکه کسی از دوستانم طرفدار کاندیدای خاصی باشد تعجب نمیکردم و میگفتم حتما سلیقهاش اینطور است. مثل امروز نبود که بسیاری از پردهها کنار رفتهباشد.
جریان درج مدیر جامعهالزهرا به عنوان حامی کاندیدای مذکور را هم گذاشتم به پای سلیقه. مخصوصا که دلایل حمایتشان را هم مستقیما شنیدم و اینکه گفتند آن ستاد هم ناخوش انصافی کرده و قرار نبوده نظر شخصی حاج آقا بچسبد سینه دیوار! بیشتر از همه از این بابت گرفته شدم که جامعهالزهرا و طلابش همیشه سعی میکردند از جبههگیریهای سیاسی به دور باشند. البته درسهای شاخه سیاسی مثل غربشناسی، قانون، ولایت فقیه، وصیت امام و ... به قدر کافی داریم؛ اما هیچ وقت این دروس نمود مبارزاتی در جامعه ( مدنی، الزهرا) پیدا نمیکرد. حالا چه شده که بیمقدمه و بدون هماهنگی سایر اعضای خانواده جامعهالزهرا یککاره باید ببینم که... همان که اول تعریف کردم. نکته بعد که قلبم را به درد آورد دیدن اسم مدیریت محترم جامعهالزهرا در کنار اسامی بازیگرانی بود که حسب ظاهر هیچ کدام به اندازه حاج آقا در علم و فقاهت و مدیریت سابقه ندارند و اینقدر تألیفات نداشتهاند.
ماجرا خوابید. انتخابات تمام شد. من هم ترجیح دادم مثل همیشه که مسائل داخلی جامعه الزهرا را اینجا نمینویسم باز هم چیزی نگویم.
از اینجا به بعد فقط بازتاب رسانهای را بررسی میکنم. خرداد 88 شروع ماجرا برای من بود و یکی دو روز بعد از عاشورا رسانهای شدنش. آن روز که داشتم صفحات اخبار اینترنت را ورق میزدم و چایی میل میکردم دیدم که خبرگزاری فارس از تجمع 600 نفر از طلاب جامعه الزهرا به خاطر عدم موضع گیری مدیریت در قبال جریانهای اخیر خبر دادهاست(+). پای خبر که به رسانه باز شد دیگر نمیشود مهارش کرد. مخصوصا اگر فارس باشد و آتشش داغ! عصر همان روز نیز خبرگزاری فارس بیانیهای صادره از جامعه الزهرا درج کرد (+) در حمایت از ولایت و نظام و انقلاب و خلاصه تمام مقدسات عالم!
خبرگزاری فارس سعی کرد با پیاپی آوردن دو خبر قضیه را تمام شده بداند اما انتشار همان خبر در سایتهای دیگر شیوعش را بیشتر کرد. حالا شاید موضوع برای شمای خواننده هنوز هم مجهول بوده و اصلا اهمیتی نداشته و نوشتن من دامن زدن به جریاناتی مگو باشد؛ اما خدا میداند چقدر که در این اتفاقات ساده درس و تجربه نهفته است و چقدر که در جامعهالزهرا – بزرگترین حوزه علمیه خواهران کشور- بیسابقه بوده است.
داشتم میگفتم... خبر که رسانهای شد دیگر نمیشود در قبالش سکوت کرد. همین شده که نطق سایت جامعهالزهرا هم باز شده و جوابیهای در پاسخ به خبر سایت رجا نیوز داده است(+). مقاله و جوابیه جالبی بود. هم بزرگنمایی داشت هم صداقت. هم دروغ نبود هم واقعیت! جالب بود که در هر دو مطلب بازی با کلمات هم بود. رجا میخواست گروهی را متهم کند و مثلا افشاگری، جامعه الزهرا هم درصدد دفاع از حییثیت و تمامیتاش بود. به نظر من که هر دو هم پیروز بودند!
چند روز پیش دیدم وبلاگی احداث شده با عنوان جنبش حمایت از مدیریت محترم مدرسه شهیدین و جامعهالزهرا (+)؛ یعنی همان حجتالاسلام محمدرضا طباطبایی. در پست اول وبلاگ(+) ، نامه جمعی از اساتید جامعهالزهرا و شهیدین درج شده که از مدیریت محترم خواستار واکنش صریح در قبال جریانات اخیر شدند( لینک نامه در سایت رسمی جامعه الزهرا) . ظاهرا بیانیه سابق جامعهالزهرا دلشان را آرام نکرده بود و مایل بودند نامهای به مهر و امضای شخص مدیر جامعهالزهرا منتشر شود. در ادامه، نامه مذکور را میخوانیم. نامهای که حاوی چندبند است در حمایت از نظام و ولایت و محکومیت عوامل مخل امنیت و حکومت به امضای شخص حاج آقا.
حالا نمیدانم موسسان آن وبلاگ چه کسانی بودند که اینقدر دوست دارند قضیه ادامه پیدا کند. چون در پست دوم وبلاگ (+) نامهای از طرف جمعی از اساتید جامعهالزهرا و شهیدین نوشتهاند و حمایت خود را از مدیریت محترم اعلام کردهاند. نامهای که برعکس نامه قبلی اساتید حتی اسم یک نفر هم رسما زیر آن درج نشده و فقط با تعدادی اسامی در قسمت نظرات مواجهیم.
به نظرم با همان بیانیه جامعهالزهرا موضع رسمی آن حوزه علمیه خواهران مشخص شد و دیگر نیازی نبود که انگشت روی فرد خاصی گذاشته شود و طلب بیانیه و اعلام موضع صریح شود. این روزها اینقدر بازی با کلمات پیشرفته شده که میشود یک کتاب در حمایت از جایی نوشت که یک کلمهاش هم اشتباه نباشد ولی حرف دل هم نباشد. ظاهرا چند تن خوانندگان آن وبلاگ هنوز هم راضی نشدهاند و میخواهند هرطور شده از اعماق ضمیر فرد مذکور اطلاع حاصل کنند. به حضورشان عارضم که الله اعلم بذات الصدور یا به عبارت دیگر به شما دخلی ندارد! تا همینجایش هم زیاده آمدید و مسائل مهمتر را فراموش کردید.
در نامه حمایت جمعی از اساتید و طلاب میبینیم که گوشهچشمی هم به مشی طلبگی و منویات مقام معظم رهبری و فرد ولایی و انقلابی و ... هم شدهاست اما نظراتی که در تایید آن ارسال شده تا جایی که من خواندم همگی له یا علیه شخص مدیر است و کمتر کسی خواسته میان آن آشفته بازار از مواضع مطرح شده در نامه حاج آقا و نامه اساتید حمایت کند... کاش از اشخاص گذر میکردیم.
چه میشد که به جای زوم کردن روی شخص خاصی- که البته ایشان فرد بزرگوار و عالمی هستند و مدیریت این دو حوزه بزرگ هم که بر عهده دارند حاکی از نفوذ و توانایی ایشان است- بر مواضع مهمتر پافشاری میکردید.
به نظر من که طلاب و برخی اساتید جامعهالزهرا از این جریان روسفید بیرون آمدند و نشان دادند که دروس ولایت فقیه و غربشناسی که در جامعه خوانند به بار نشسته؛ ولی بعضی تندروان هدف گم کرده – مثل سازندگان این وبلاگ- نتوانستند بین دروس تئوری و جهتگیریهای عملیشان تعادل برقرار کنند. شایسته تر بود اینها که سنگ استاد و مدیر محترشان- مان- را به سینه میزنند از مشی و علم استاد پیروی کنند و برای تقویت پایههای نظام و ولایت فقیه امضا بزنند و بیانه صادر کنند.
مدرسه شهیدین را نمیدانم؛ اما به نظرم جامعهالزهرا که دارد چوب سکوت چند سالهاش را میخورد. وقتی همهاش سکوت باشی بقیه برایت خط و نشان میکشند و افترا و شایعه هم چاشنیاش میکنند؛ آن وقت مجبور میشوی بیانیه آنها را تکذیب کنی (+)و آنچه آنها میخواهند بگویی... آن وقت است میبینیم سایت جامعهالزهرا که بخش اخبار و اطلاعیههایش از اخبار مربوط به امتحانات و ثبت نام فراتر نمیرفت فرمایشات مقام معظم رهبری در دیدار مردم قم را کار میکند (+)و شعر انسیه را میزند که « هرچه بی رحمانه سیلی می خورم از دست باد/ اعتراضم همچنان جز ذکر «یامحبوب» نیست»
حالا هر روزه روز هم بیایید و بیانیه صادر کنید یک در میان با امضای مدیریت و اساتید.(+ و +) هیچ جوره نمیتوانید جای خالی موضعهای که باید در وقتش گرفته میشد را پر کنید. نمیتوانید یعنی نمیشود! نمیشود الان بیایید از حضور میلیونی مردم در انتخابات تشکر کنید. نسبت به سخنان مقام معظم رهبری در جمعه بعد از انتخابات واکنش نشان دهید. یادم نمیرود آن روز را که از سکوت جامعهالزهرا فریاد بودم، این مطلب را نوشتم و بعد از ویرایش و اصلاحات زیادی تنها توانستم بنویسم: «اینقدر که بیتفاوتی بعضیها به اسلام و نظام اسلامی ضربه زده مانتوی کوتاه و زلف پریشان نزده!»
حاج آقا طباطبایی در بخشی از نامه خود بیان فرمودهاند که : " دوستان من می دانند که این بنده ـ طبعاً ـ اهل ظهور و اظهار نیستم و به همین دلیل ممکن است در همه حوادث و رخدادها به مقتضای طبع خود اظهار وجود نکرده باشم یا نکنم، اما این روش به معنای نداشتن موضع مثبت و هماهنگ با نظام و رهبری نبوده و نخواهد بود."
یادم به این کلام مقام معظم رهبری افتاد که (+) :
«نقش نخبگان و خواص این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان که در دیگران به وجود بیاورند؛ رسا بگید، روشن بگید، مبین بگید اونچه رو که میفهمید.
هیچ انتظار نیست -حق هم نیست که انتظار باشه- کسی بر خلاف فهمیده خودش حرف بزنه؛ اما اونی که فهمیدید رو بگید. سعی هم بکنید اونچه که فهمیدید درست باشه.»
به هر حال خوشحالم که جامعة الزهرا چندین هزار طلبه و استاد روشن و انقلابی دارد. الحمدلله
آن موقع روز دوم تبلیغات بود و هنوز شاخ و شاخکشیها زیاد نشدهبود. هنوز از اینکه کسی از دوستانم طرفدار کاندیدای خاصی باشد تعجب نمیکردم و میگفتم حتما سلیقهاش اینطور است. مثل امروز نبود که بسیاری از پردهها کنار رفتهباشد.
جریان درج مدیر جامعهالزهرا به عنوان حامی کاندیدای مذکور را هم گذاشتم به پای سلیقه. مخصوصا که دلایل حمایتشان را هم مستقیما شنیدم و اینکه گفتند آن ستاد هم ناخوش انصافی کرده و قرار نبوده نظر شخصی حاج آقا بچسبد سینه دیوار! بیشتر از همه از این بابت گرفته شدم که جامعهالزهرا و طلابش همیشه سعی میکردند از جبههگیریهای سیاسی به دور باشند. البته درسهای شاخه سیاسی مثل غربشناسی، قانون، ولایت فقیه، وصیت امام و ... به قدر کافی داریم؛ اما هیچ وقت این دروس نمود مبارزاتی در جامعه ( مدنی، الزهرا) پیدا نمیکرد. حالا چه شده که بیمقدمه و بدون هماهنگی سایر اعضای خانواده جامعهالزهرا یککاره باید ببینم که... همان که اول تعریف کردم. نکته بعد که قلبم را به درد آورد دیدن اسم مدیریت محترم جامعهالزهرا در کنار اسامی بازیگرانی بود که حسب ظاهر هیچ کدام به اندازه حاج آقا در علم و فقاهت و مدیریت سابقه ندارند و اینقدر تألیفات نداشتهاند.
ماجرا خوابید. انتخابات تمام شد. من هم ترجیح دادم مثل همیشه که مسائل داخلی جامعه الزهرا را اینجا نمینویسم باز هم چیزی نگویم.
از اینجا به بعد فقط بازتاب رسانهای را بررسی میکنم. خرداد 88 شروع ماجرا برای من بود و یکی دو روز بعد از عاشورا رسانهای شدنش. آن روز که داشتم صفحات اخبار اینترنت را ورق میزدم و چایی میل میکردم دیدم که خبرگزاری فارس از تجمع 600 نفر از طلاب جامعه الزهرا به خاطر عدم موضع گیری مدیریت در قبال جریانهای اخیر خبر دادهاست(+). پای خبر که به رسانه باز شد دیگر نمیشود مهارش کرد. مخصوصا اگر فارس باشد و آتشش داغ! عصر همان روز نیز خبرگزاری فارس بیانیهای صادره از جامعه الزهرا درج کرد (+) در حمایت از ولایت و نظام و انقلاب و خلاصه تمام مقدسات عالم!
خبرگزاری فارس سعی کرد با پیاپی آوردن دو خبر قضیه را تمام شده بداند اما انتشار همان خبر در سایتهای دیگر شیوعش را بیشتر کرد. حالا شاید موضوع برای شمای خواننده هنوز هم مجهول بوده و اصلا اهمیتی نداشته و نوشتن من دامن زدن به جریاناتی مگو باشد؛ اما خدا میداند چقدر که در این اتفاقات ساده درس و تجربه نهفته است و چقدر که در جامعهالزهرا – بزرگترین حوزه علمیه خواهران کشور- بیسابقه بوده است.
داشتم میگفتم... خبر که رسانهای شد دیگر نمیشود در قبالش سکوت کرد. همین شده که نطق سایت جامعهالزهرا هم باز شده و جوابیهای در پاسخ به خبر سایت رجا نیوز داده است(+). مقاله و جوابیه جالبی بود. هم بزرگنمایی داشت هم صداقت. هم دروغ نبود هم واقعیت! جالب بود که در هر دو مطلب بازی با کلمات هم بود. رجا میخواست گروهی را متهم کند و مثلا افشاگری، جامعه الزهرا هم درصدد دفاع از حییثیت و تمامیتاش بود. به نظر من که هر دو هم پیروز بودند!
چند روز پیش دیدم وبلاگی احداث شده با عنوان جنبش حمایت از مدیریت محترم مدرسه شهیدین و جامعهالزهرا (+)؛ یعنی همان حجتالاسلام محمدرضا طباطبایی. در پست اول وبلاگ(+) ، نامه جمعی از اساتید جامعهالزهرا و شهیدین درج شده که از مدیریت محترم خواستار واکنش صریح در قبال جریانات اخیر شدند( لینک نامه در سایت رسمی جامعه الزهرا) . ظاهرا بیانیه سابق جامعهالزهرا دلشان را آرام نکرده بود و مایل بودند نامهای به مهر و امضای شخص مدیر جامعهالزهرا منتشر شود. در ادامه، نامه مذکور را میخوانیم. نامهای که حاوی چندبند است در حمایت از نظام و ولایت و محکومیت عوامل مخل امنیت و حکومت به امضای شخص حاج آقا.
حالا نمیدانم موسسان آن وبلاگ چه کسانی بودند که اینقدر دوست دارند قضیه ادامه پیدا کند. چون در پست دوم وبلاگ (+) نامهای از طرف جمعی از اساتید جامعهالزهرا و شهیدین نوشتهاند و حمایت خود را از مدیریت محترم اعلام کردهاند. نامهای که برعکس نامه قبلی اساتید حتی اسم یک نفر هم رسما زیر آن درج نشده و فقط با تعدادی اسامی در قسمت نظرات مواجهیم.
به نظرم با همان بیانیه جامعهالزهرا موضع رسمی آن حوزه علمیه خواهران مشخص شد و دیگر نیازی نبود که انگشت روی فرد خاصی گذاشته شود و طلب بیانیه و اعلام موضع صریح شود. این روزها اینقدر بازی با کلمات پیشرفته شده که میشود یک کتاب در حمایت از جایی نوشت که یک کلمهاش هم اشتباه نباشد ولی حرف دل هم نباشد. ظاهرا چند تن خوانندگان آن وبلاگ هنوز هم راضی نشدهاند و میخواهند هرطور شده از اعماق ضمیر فرد مذکور اطلاع حاصل کنند. به حضورشان عارضم که الله اعلم بذات الصدور یا به عبارت دیگر به شما دخلی ندارد! تا همینجایش هم زیاده آمدید و مسائل مهمتر را فراموش کردید.
در نامه حمایت جمعی از اساتید و طلاب میبینیم که گوشهچشمی هم به مشی طلبگی و منویات مقام معظم رهبری و فرد ولایی و انقلابی و ... هم شدهاست اما نظراتی که در تایید آن ارسال شده تا جایی که من خواندم همگی له یا علیه شخص مدیر است و کمتر کسی خواسته میان آن آشفته بازار از مواضع مطرح شده در نامه حاج آقا و نامه اساتید حمایت کند... کاش از اشخاص گذر میکردیم.
چه میشد که به جای زوم کردن روی شخص خاصی- که البته ایشان فرد بزرگوار و عالمی هستند و مدیریت این دو حوزه بزرگ هم که بر عهده دارند حاکی از نفوذ و توانایی ایشان است- بر مواضع مهمتر پافشاری میکردید.
به نظر من که طلاب و برخی اساتید جامعهالزهرا از این جریان روسفید بیرون آمدند و نشان دادند که دروس ولایت فقیه و غربشناسی که در جامعه خوانند به بار نشسته؛ ولی بعضی تندروان هدف گم کرده – مثل سازندگان این وبلاگ- نتوانستند بین دروس تئوری و جهتگیریهای عملیشان تعادل برقرار کنند. شایسته تر بود اینها که سنگ استاد و مدیر محترشان- مان- را به سینه میزنند از مشی و علم استاد پیروی کنند و برای تقویت پایههای نظام و ولایت فقیه امضا بزنند و بیانه صادر کنند.
مدرسه شهیدین را نمیدانم؛ اما به نظرم جامعهالزهرا که دارد چوب سکوت چند سالهاش را میخورد. وقتی همهاش سکوت باشی بقیه برایت خط و نشان میکشند و افترا و شایعه هم چاشنیاش میکنند؛ آن وقت مجبور میشوی بیانیه آنها را تکذیب کنی (+)و آنچه آنها میخواهند بگویی... آن وقت است میبینیم سایت جامعهالزهرا که بخش اخبار و اطلاعیههایش از اخبار مربوط به امتحانات و ثبت نام فراتر نمیرفت فرمایشات مقام معظم رهبری در دیدار مردم قم را کار میکند (+)و شعر انسیه را میزند که « هرچه بی رحمانه سیلی می خورم از دست باد/ اعتراضم همچنان جز ذکر «یامحبوب» نیست»
حالا هر روزه روز هم بیایید و بیانیه صادر کنید یک در میان با امضای مدیریت و اساتید.(+ و +) هیچ جوره نمیتوانید جای خالی موضعهای که باید در وقتش گرفته میشد را پر کنید. نمیتوانید یعنی نمیشود! نمیشود الان بیایید از حضور میلیونی مردم در انتخابات تشکر کنید. نسبت به سخنان مقام معظم رهبری در جمعه بعد از انتخابات واکنش نشان دهید. یادم نمیرود آن روز را که از سکوت جامعهالزهرا فریاد بودم، این مطلب را نوشتم و بعد از ویرایش و اصلاحات زیادی تنها توانستم بنویسم: «اینقدر که بیتفاوتی بعضیها به اسلام و نظام اسلامی ضربه زده مانتوی کوتاه و زلف پریشان نزده!»
حاج آقا طباطبایی در بخشی از نامه خود بیان فرمودهاند که : " دوستان من می دانند که این بنده ـ طبعاً ـ اهل ظهور و اظهار نیستم و به همین دلیل ممکن است در همه حوادث و رخدادها به مقتضای طبع خود اظهار وجود نکرده باشم یا نکنم، اما این روش به معنای نداشتن موضع مثبت و هماهنگ با نظام و رهبری نبوده و نخواهد بود."
یادم به این کلام مقام معظم رهبری افتاد که (+) :
«نقش نخبگان و خواص این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان که در دیگران به وجود بیاورند؛ رسا بگید، روشن بگید، مبین بگید اونچه رو که میفهمید.
هیچ انتظار نیست -حق هم نیست که انتظار باشه- کسی بر خلاف فهمیده خودش حرف بزنه؛ اما اونی که فهمیدید رو بگید. سعی هم بکنید اونچه که فهمیدید درست باشه.»
به هر حال خوشحالم که جامعة الزهرا چندین هزار طلبه و استاد روشن و انقلابی دارد. الحمدلله
کلمات کلیدی : ولایت، حوزه علمیه خواهران، جامعه الزهرا، جامعة الزهرا، محمد رضا طباطبایی، سکوت جایز نیست