ارسالکننده : گل دختر در : 87/3/26 7:12 عصر
آن اوایل که چند بار برنامه « اردی بهشت » را دید زدم فکر میکردم چون در اردیبهشت ماه هست این نام را دارد و به خرداد نرسیده تمام میشود؛ اما ظاهرا این برنامه سر ِ دراز دارد!
شرح مختصری که سایت شبکه چهارم سیما برای این برنامه نوشته چنین است:
این برنامه با موضوع و رویکرد خانواده و موقعیت زن در خانواده پخش خواهد شد .در این برنامه که فعلا سر کار خانم توران ولی مراد مجری و کارشناس برنامه هستند به موضوعاتی... .
والا... ما سرکار خانم ولی مراد را دیدیم اما نمیدانیم چرا روی برنامه را به طرفی دیگر دیدیم! ایشان را که نمیشناسم و نمیتوانم رویکرد برنامه را فقط حاصل نگاه ایشان بدانم اما کافی است تنها ده دقیقه از این برنامه را تماشا کنید تا حضور فعال مجری را به عنوان یک کارشناس و منتقد فعال در حوزه مباحث زنان حس کنید. اصلا مجری با هر عقیدهای که باشد نباید به خودش اجازه بدهد اینقدر میان کلام کارشناس برنامه پرانتز باز کند. جالب است که شبهاتشان را پرانتزی میپرسند و از مهمان محترم میخواهند به صحبت قبلیشان ادامه بدهند. فرصت برنامه هم که شکر خدا همیشه ضیغ است. مجری می تواند سوالش را تمام و کمال بپرسد؛ اما به قول خانم سرکار خانم طاهری - مدیر امور بین الملل مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری و مدعو به یکی از قسمتهای این برنامه – داشتم میگفتم؛ به قول خانم طاهری، کارشناس باید سوال را تستی جواب بدهد!
« اردی بهشت » برنامه داغی است. مدعوین برنامه متنوع هستند. گاهی بین بحث ها اینقدر حرف توی حرف می شود که صداها گم می شوند. به نظر من اگر مجری، یک اپسیلون بیشتر به کارشناسان اجازه صحبت میداد برنامه بهتری هم میشد. البته ناگفته نماند که خانم ولی مراد خودشان از صاحب نظران مباحث هستند و مجری متخصص نعمتی است که در هر برنامه وجود ندارد؛ اما بمباران سوال کردن هم، به دور از انصاف است؛ چه سوال کننده فمینیست باشد چه آنتی فمینیست!
راستی؛ اصلا از آقایان کسی این برنامه را دیدهاست؟ یا باز هم مثل خیلی از برنامههای خانوادگی صدا و سیما در ساعتی پخش می شود که فقط خانم خانه فرصت دیدنش را دارد و یاد حق و حقوقش میافتد؟
• مهمان برنامه فردا خانم دکتر اردبیلی هستند. حدود دوازده ظهر شبکه چهار سیما. اگر فرصت میکنید حتما ببینید. سه سال پیش یک پست مختصر درموردشان نوشتهبودم. از خوشفکران مباحث زنان هستند.
• لینک های مرتبط: قدردانی از مجموعه برنامه اردی بهشت ، اردی بهشت برنامهای عجیب در تلویزیون ایران ، اردی بهشت از رسانه ملی بعید بود ، ( یک مطلب هم رجا نیوز نوشته بود که لینکش را گم کردم! اگر کسی لطف کند ممنون میشوم)
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : گل دختر در : 87/3/21 12:32 صبح
آن اوایل که تازه وارد حوزه جامعةالزهرا شدهبودم شنیدم یک واحدی اختیاری زبان خارجه هم جزو واحدهای سطح دو هست.( فکر کنم درس سه واحدی بود.) با استادش هم آشنایی دوری داشتیم. میگفت خیلی پیگیری کرده تا بالاخره مسئولان راضی شدند زبان خارجی به صورت اختیاری ارائه شود. خیلی دوستداشتم در اولین فرصت این درس را بگذرانم اما الان دیگر زبان را جزو واحد ها نمیبینم.
حتی مکالمه عربی هم در جامعهالزهرا غریب است. البته اواخر این ترم واحد فرهنگی طلاب به همت چندتن از طلبههای فعال و خوشذوق، چند کلاس جنبی گذاشتهبود که یکیش هم مکالمه عربی بود؛ اما هنوز تا وقتی که بتوانیم یک منبر عربی برویم خیلی مانده!
برای خواندن واحدهای زبان دانشگاه هم خیلی عجله داشتم. زبان عمومی را که همان ترم یک خواندیم و زبان تخصصی هم در اسرع وقت گذراندم. خب، مقداری به دایره واژگانم افزودهشد و دیگر از خواندن سایت های انگلیسی نمیترسم. کاربردهای زبان انگلیسی مشخص است و نیاز به توضیح ندارد. آرزو دارم روزی بتوانم وبلاگ انگلیسی بنویسم.
چند خط بالا را نوشتم چون الان مطلبی خواندم در مورد زبان خارجی در حوزههای علمیه از دید مقام معظم رهبری. فکرش را نمیکردم ایشان به این مسئله هم توجه داشتهباشند. کاش مسئولان حوزههای علمیه بیشتر به توجهات ایشان توجه میکردند!
« ارتباط شما با مسائل جهانی، با فرهنگهای جهانی، با مطبوعات جهانی، با کتابها و با پیشرفتهای فرهنگی و علمی از این نظر که شما را تکمیلخواهدکرد فوق العاده حایز اهمیت است.
شما از اول انقلاب نگاه کنید... مرحوم شهید بهشتی را به عنوان یک مثال ببینید. او آدمی بود که با مسائل جهانی مرتبط بود. از خصوصیات شهید عزیزمان این بود که دو زبان خارجی را خوب میدانست. ایشان در محافل میتوانست هم به زبان آلمانی و هم به زبان انگلیسی سخنرانیکند. البته زبان عربی را هم بلد بود و به این زبان سخنرانی میکرد. خود این آشنایی با زبان بیگانه به این مرد چنین تمکنی دادهبود و آن، بصیرت بود.
طرف دیگر قضیه هنگامی که با این ابزار _ یعنی ابزار زبان خارجی_ مجهز بشوید جنبه فعالیت و فاعلیت و نفوذ شماست؛ همان اثر گذاشتن روی افکار دیگران. بالاخره مترجم نخواهدتوانست حرف دل انسان را آنچنان که انسان میخواهد بیان کند.
امروز در جامعه ما آن کسانی که بتوانند با زبانهای زنده دنیا صحبتکنند و معارف الهی و پیشرفتهای فکری و فرهنگ اسلامی را برسانند خیلی کم هستند و این خلأ باید به گونهای پر شود.
الان اگر بگوییم طلبه زبان خارجی لازم دارد و بگوییم امروز در دنیایی که این همه به علم وصل است اگر کسی بخواهد به طور کامل مفید باشد باید زبان خارجی را بداند، میگویند: « طلبه وقت ندارد! » راست هم می گویند. واقعا با این وضعیت طلبه وقت ندارد؛ ولی اگر در وقت صرفهجویی کنیم طلبه میتواند به تعلیم زبان خارجی هم بپردازد.»
از کتاب: نظام آموزشی حوزه از نگاه عالمان، مرکز تدوین و نشر متون درسی (متون)
• قسمت هایی از متن را ویراست و خلاصه کردم. ( وقتی سخنرانی مکتوب بشود باید زبانش هم زبان نوشتاری شود.) درس هم که میخوانم همیشه باید اشکالات تایپی و ویراستاری کتاب را تصحیح کنم. به نظر من اگر دانستن زبان خارجی مستحب باشد تسلط بر ادبیات فارسی واجب عینی است!
• در مورد توجه حوزههای علمیه برادران و دیگر حوزههای علمیه خواهران به زبانهای خارجی اطلاعات زیادی ندارم. شما چه میدانید؟
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : گل دختر در : 87/3/18 9:15 صبح
باز هم حجاب در دانشگاه های ترکیه ممنوع شد.
دولتی با نظام سکولار هم نتوانست به شعار آزادی بی حد و حصری که سنگش را به سینه میزند پایبند بماند.
خب من به آنها حق میدهم. همین چارقد خانم محجبه ترک آزادیشان را مختل کردهبود. آنها دیگر نمیتوانستند از بر و روی پریرویان خیابانی لذت ببرند. این پرچم سیاسی اسلام نمیگذاشت دنیا در خواب خوشی بماند و در دنیا بودنش غرقتر شود. نزدیک بود خدای نکرده مردم از خواب نازشان بپرند.
اگر جز این میشد نگران میشدم که حجاب کارکرد سیاسیاش را از دست دادهاست.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : گل دختر در : 87/3/17 2:17 عصر
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام!
امروز سعی کردم برخلاف همیشه سر وقت به امتحان برسم تا دست کم دلهره دیر رسیدن، بر استرس امتحان افزون نکند. این درس تخصصی سه واحدیمان این ترم به صورت خودخوان ارائه شده بود و (با اغراق) تمام 417 صفحه را که ورق می زدم زیر لب به سر و ته سیستم دانشگاه ایراد میگرفتم. امتحان ذخیره و بازیابی اطلاعات، دانشگاه پیامنور قم!
امتحان ما در ساختمان شماره سه کلاس شماره 315 بود. این بار بدون شماره هرجا میخواستیم مینشستیم. چند نفری دیر آمدند و به زور جایشان شد. ده دقیقه از زمان قانونی شروع امتحان گذشتهبود که برگهها را آوردند. نفس عمیقی کشیدم و هرچه دعا و قرآن بلد بودم خواندم. بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم اخرجنی من ظلمات الوهم و... .
برگهها را دادند؛ اما دانشجوها هاج و واج نگاه هم میکردند. بالای برگهها نوشتهبود «کارشناسی و تجمیع». رشته علوم کامپیوتر و مهندسی منابع امتحانیمان متفاوت بود؛ اما با هم در یک کلاس بودیم. حالا مانده بودیم برگهها مال مهندسی است یا علوم یا تجمیع یا سنتی! سنتی هم که نمیدانستیم یعنی چه. مراقب مهربان با حوصله برایمان توضیح دادند که ورودیهای 86 به بعد را تجمیع میگویند.
یکی از پسران دانشجوی مهندسی معترضانه چیزی شبیه فریاد کشید و گفت: « حالا اگه این سوالا مال تجمیع باشه ما یقه کی رو بگیریم؟!» مراقب گفت: « یقه آقای فلانی! » ( فامیلشان را خاطرم نیست. )
بحث ها در حالی بود که نصف برگه ها توزیع شدهبود. سوالهای بچههای علوم نیامدهبود. مهندسیها داشتند دستهجمعی جواب میدادند. بعضیها اینقدر بلند جوابها را میگفتند که تا شعاع سه متری شنیده میشد.
- سمانه! سوال سه چی میشه؟
- فاطمه! هشت رو بگو. شک دارم.
- سوال دوم، جیم میشه دیگه؟!
دو تا از مراقبها رفتهبودند ته توی قضیه را در بیاورند که سوالات علومها کجا گم شده. فقط یک خانم مراقب ماندهبود و یک کلاس پر از همهمه. یکی از پسرها از آن طرف تیکه انداخت که « شفاهی ازمون امتحان میگیرن!» خب صحبتش در آن شرایط رویکرد جالبی به امتحان بود؛ اما من حرص میخوردم!
بعد از نیم ساعت تصمیمگرفتند همه علوم کامپیوتر ها را یک طرف بنشانند و فکر کنم برگه اعتراضی امضا کردند. نمیدانم.
نمی دانم در این دانشگاه چه میگذرد؟! نمیدانم چه میشد اگر اینقدر بیحساب در ِ پیام نور را برای مشتاقان علم و ادب باز نمیگذاشتند تا دست کم حساب برگههای امتحانی از دستشان در نرود!
* راستی چند ماه پیش تاریخ امتحان امروزمان را زده بودند فردا که شهادت حضرت زهرا - سلام الله علیها- است. بعد که تقویم را نگاه کردند شد امروز!
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 87/3/15 4:42 عصر
به نام خدا
خش خش. تق تق. دام دام...( سرو صدایی از پاگرد پشت بوم میومد)
شاید همسرم از بیرون اومده. «آقا شمایی؟»
خش خش...
پاگرد پشت بوممون راه ورود گربه نداره. رفتم ببینم صدای چیه. یکی دوتا پله به پاگرد مونده بود که دو تا کبوتر پرواز کردن و از پنجره بالای پله ها رفتن بیرون. یکم جلوتر روی کارتن ها چندتیکه چوب پیدا بود. فهمیدم که کبوترا میخوان اونجا یه آشیونه بسازن. یه جا مخفی شدم که منو نبینن. چند لحظه بعد پیداشون شد در حالیکه به نوک هرکدومشون چند چوب نازک بود. چه ساده و صمیمی با مشارکت همدیگه دارن لونه شون رو درست میکنن؛ جایی رو که میخوان تخم بذارن و با گرمای عشقشون تبدیل به جوجه اش کنن و...
ای کاش مردم ما هم این سادگی رو موقع ازدواج داشتن و به جای اینکه انقدر به حاشیه بپردازن به فکر اصل قضیه بودن. اگه هر دختر و پسری تمام فکر و دغدغه اش گرم کردن کانون خانواده و محبت به همسرش بود چه خانواده های ایده آلی به وجود میومد ولی متاسفانه انقدر به فکر مراسم و خرج و حواشی قضیه هستن که اصل مطلب رو فراموش میکنن. چه اختلافات و کدورتهایی که در حین مراسم و مقدمات عروسی پیش نمیاد؟!
خرج های اضافی! تجملات! اسراف! که چی؟ چشم مردم رو پرکنن!
به نظر من اگه این مراسمهای بی دلیل و تجملات اضافی رو کنار بذاریم خیلی از جوونها میتونن ازدواج کنن. بله برون، نامزدی، جشن عقد، جهاز برون، حنا بندون، پاتختی
گلهای پرهزینه( دسته گل گرون قیمت عروس،سبد گلهای اضافه، تزئینات پرهزینه ماشین عروس و...)، فیلم برداری و عکاسی گرون( آتلیه، باغ، تابلوی عروس و داماد داخل سالن و...)، رقص نور، کارتهای دعوت پرهزینه، نور افشانی(فشفشه و ترقه و...) ماشین عروس مدل بالا، سفره عقد آنچنانی، سرویس طلای سنگین، لباس عروس گرون، هزینه آرایش بالا و...
ایراد ما ایرانی ها تو هرچیزی پرداختن به حاشیه ست تا به متن. تو ازدواج هم همینطوره.
زیاد هم به پروپای مسئولین نپیچیم. گاهی فکر میکنم هرچقدر هم که وام ازدواج بالا بره مردم ما بازم به حواشی اضافه میکنن و خرج بیشتری میتراشن. خرج هایی که نه عقل تائیدشون میکنه نه شرع. هرسال هم نسبت به سال قبل به تجملاتش اضافه میشه. این جور بریز بپاش ها مال کشورهای جهان سومه وگرنه تو کشورهای پیشرفته اصلا از این خبرها نیست. یه مهمونی ساده میدن والسلام!
اگه واقعا به فکر کم کردن آمار مجردها و بالا بردن آمار ازدواج هستیم باید فرهنگمون رو درست کنیم و از خرشیطون پایین بیایم. انقدر چشم و هم چشمی نکنیم.« وا؟! چطور برای دختر خالم طلای یه میلیونی خریدن اون وقت من سبک تر بردارم؟ مگه چیم از اون کمتره؟! همین خواهر شوهرم لباس عروسیش رو از جردن خریده اون وقت شما میگین من از نازی آباد بخرم؟ مگه ازدواج چندممه؟! چطور سالن عروسی دوستم که دیپلمه بالای شهر بود اون وقت من که لیسانس دارم عروسیم رو مرکز شهر بگیرم؟!»
واقعا من نمیدونم چخ جوری رومون میشه اسممون رو بذاریم مسلمون؟ کدوم کارمون طبق اسلامه؟ اون از معیارهای انتخاب همسرمون( پول و مدرک و قیافه و...)اینم از عروسی گرفتنمون. مشخصه که چرا آمار طلاق روز به روز زیاد میشه.
رهبر عزیزمون تو سفر اخیری که به شیراز داشتن تو فرمایشاتشون مثل همیشه خوب به نشونه زدن که کار ما از تجمل گرایی گذشته، این اصراف ها و ریخت و پاشها و خرج های اضافی «تجمل پرستیه».
حضرت زهرا سلام الله علیها باید الگوی ما باشه. کسی که در سادگی تمام زندگی کرد با اینکه پدرشون حاکم بود و همسرشون هم از نظر مقام حکومتی رتبه دوم رو داشت. عروسی شون و جهیزیه شون در نهایت سادگی بود. اون دختر جوون هیچ به دنیا دلبستگی نداشت تا حدی که شب عروسی دقایقی قبل از مراسم و ورودش به خونه داماد، لباس تنش، لباس عروسیش رو به فقیر داد. خداییش ما هم میتونیم همچین کاری بکنیم؟!
نمیتونیم. چرا؟ چون مثل پرنده آزاد نیستیم و با تجملات و رسم و رسومات بی دلیل، دور خودمون قفس محکمی ساختیم. خوش به حال کبوترا!
این الفاطمیون؟
ساده زیستی امیرالمومنین
ساده زیستی حضرت امام
ساده زیستی در سیره علما(از جمله مقام معظم رهبری)
روزنامه نگار اسپانیایی: ساده زیستی امام خمینی (ره) قابل ستایش است
کلمات کلیدی :