ارسالکننده : گل دختر در : 89/3/7 11:10 صبح
طرح حجاب و عفاف خوب نیست؟
جواب نمی دهد؟
کار فرهنگی می خواهد؟
به زور نمی شود؟
سطحی و محدود است؟
با گرامیداشت سال کار و همت مضاعف؛ تا به حال به ذهنتان رسیده که می شود به جای انتقاد کردن پیشنهاد هم داد؟
بالاخره باید فکری به حال فرهنگ نادرست پوشش در جامعه کرد یا نه؟
کلمات کلیدی :
حجاب،
بدحجابی،
طرح عفاف و حجاب،
طرح مبارزه با بدحجابی
ارسالکننده : در : 89/3/4 7:27 عصر
دیروز وقتی تجمع عده ایی بر ضد بی حجابی را دیدم، فکرم بدجوری به خودش مشغول شد، اصلا این عکس العمل برایم قابل هضم نبود!
ـ به خودم گفتم یعنی انتظار دارند با این تظاهرات بی حجاب ها، چادر بر سرشان کنند؟!
ـ یا می خواهند مخالفت خودشان را بر بی حجابی اعلام کنند؟
ـ و یا فکر می کنند با این عکس العملشان کمی مسئولین به خودشان می آیند و تکانی به خودشان می دهند؟!
ـ فرض اول که کاملا بی جا و غیر عاقلانه ست!
ـ فرض دوم واقعا جای تامل است! چرا که ، تویی که چادر بر سرت کردی و حجاب داری، همین حجاب تو، نشانگر مخالفتت با بی حجابی ست! و با خیلی از حرکت های دیگر می شود این را نشان داد.
ـ فرض سوم هم با شعار های مرگ بر بی حجابتان همخوانی ندارد!
یعنی اینقدر آدم باید تک بعد نگر باشد که فکر کند با این شعارها و تجمع ها کاری از پیش می برد؟!
با این کارها نه تنها هیچ بی حجابی را با حجاب نخواهد کرد بلکه بدتر جوّ را متشنج می کنید!
مطمئن باشید اینکه من بریزم داخل خیابان، ضد بی حجابها شعار دهم، و به زور جریمه و تهدید حجاب بر سرشاان کنم کاری از پیش نخواهم برد.
این مسئله وقتی حل می شود که ریشه اش حلاجی شود.
حرف من با کسانی که از روی قصد و غرض و با انواع مدها و بدترین ظاهر وارد جامعه می شوند تا این فرهنگ را بین مردم جا بیاندازند نیست. قطعا باید با اینگونه افراد برخورد شود.
روی سخن من با دخترانی ست که با عشق تمام حجاب از سرشان بر می داند و فکر می کنند این یک ارزش است!
باور کنید اگر تمام سعی من این باشد که عشق و علاقه این دختران را به داشتن حجاب بچرخانم و آنها را نسبت به گرفتن حجاب تشنه کنم خیلی بهتر است تا با دادن شعار ضد بد حجاب ها و با گیر و بند!
خیلی وقت ها با خودم فکر میکنم، چه فرقی بین کسی که حجاب برسرش دارد و کلی هم ادعایش می شود، ولی در عین حال ته قلبش رضایت به داشتن حجاب نمی دهد، با کسی که اصلا حجاب ندارد چیست؟!
پیش چشم من این هر دو یکی ست.
..........................
ارزوی دیدن روزی را دارم که تمام زنان مسلمان یکصدا بگویند :
"به حجابم افتخار می کنم"
مبارزه با حجاب!
ححاب اختراع جمهوری اسلامی نیست
کلمات کلیدی :
ارزش،
تظاهرات ضد بی حجاب ها،
مرگ بر بی حجاب،
عشق به حجاب
ارسالکننده : گل دختر در : 89/2/27 8:54 عصر
نگاه یک
حضرت فاطمه زهرا – سلام الله علیها- دردانه پیامبر اکرم –صلوات الله علیه- و همسر باوفای حضرت علی –علیه السلام- در روز بیستم جمادی الثانی دیده به جهان گشودند. آن حضرت یار و یاور همسر خویش در عبادت خدا و دلسوز و غمخوار پدر بودند چونانکه به صفت ام ابیها نیز شناخته شدند. پس از رحلت پیامبر اکرم-صلی الله علیه و آله و سلم- دختر آن حضرت روزهای زیادی در مکانی نزدیک مدینه معروف به بیت الاحزان در فراق پدر گریستند. ایشان الگوی والای زنان مسلمان در همسرداری و نگاه داشتن حریم عفاف و حیاء هستند. حضرت زهرا –سلام الله علیها- پس از سال ها عبادت خالصانه، تهجد شبانه و تربیت فرزندانی پاک و معصوم سرانجام در سال یازدهم هجری قمری در حالیکه باردار بودند مورد آزار منافقان واقع شدند و مظلومانه به شهادت رسیدند. مزار آن بانوی گرامی از نظرها پنهان است.
نگاه دو
حضرت فاطمه زهرا – سلام الله علیها- مادر ائمه معصومین –علیهم السلام- و شیربانوی جهان اسلام در روز بستم جمادی الثانی دیده به جهان گشودند. ایشان همراه و همگام حضرت محمد –صلوات الله علیه- در امر تبلیغ دین و حامی راسخ حضرت علی -علیه السلام- در دفاع از ولایت به حق ایشان بودند. آن حضرت خطبه های غرایی در رابطه با ولایت و خاندان نبوت خطابه فرمودند و در راه شناساندن اسلام واقعی به مردم تلاش های بسیاری کردند. این بانوی گرامی پس از رحلت پیامبر اکرم –صلی الله علیه و آله و سلم- در حرکتی انقلابی جهت بیداری عاطفه ها روزهای زیادی در مکانی نزدیک مدینه معروف به بیت الاحزان بر رحلت نبی مکرم اسلام گریستند. حضرت زهرا –سلام الله علیها- که الگوی زنان و مردان مسلمان هستند سرانجام در راه دفاع از ولایت شجاعانه به دیار حق شتافتند.
کلمات کلیدی :
زن،
بانو،
اسلام،
ولایت،
حضرت زهرا سلام الله علیها،
حضرت فاطمه
ارسالکننده : در : 89/2/21 1:34 صبح
به نام خدایادمه اون زمان که بحث مهر و مهرورزی و مطالب مربوط بهش داغ شده بود منم به موضوع علاقمند شدم و یه تحقیقی تو آیات و روایات در مورد ش انجام دادم. خلاصه ی ارتباط مهرورزی و اسلام رو میشه تو این روایت پیداکرد که معصوم علیه السلام می فرماید: «آیا دین چیزی جز محبت و مهرورزی است؟» خیلی تامل برانگیزه!از عضو جدید خانوادمون که تو پست قبلم براتون گفته بودم. همون جریان شهاب و اینا:میگن: کار را که کرد؟ آنکه تمام کرد. یا آدم نباید یه کاری رو انجام بده یا اگه انجامش میده تمام و کمال باشه. از همون اولی که پیشی کوچولو یا به قول پسرم: «پینی» رو پناه دادم فکر کردم که اگه میخوام به رضایت خالق برسم باید نهایت سعیم رو بکنم که شرایطش خیلی شبیه نگهداری مادرش بشه. مثلا برای تغذیه ش از شیشه استفاده کردم. شیر رو براش کمی گرم و شیرین کردم. محل خواب پیشی کوچولو تو یه کارتون مقوائیه. زیرش رو براش یه پتوی نرم انداختم و جوری مرتبش کردم که بتونه توش گرد بخوابه. مثل وقتی که بچه گربه ها کنار مادرشون میخوابن. نوازشش کردم(البته خیالتون راحت بعدش دستام رو حسابی ضد عفونی کردما) . باهاش بازی کردم که زودتر حرکاتش پیشرفت کنه و خیلی کارای دیگه که با سرچ از سایتها و تالارهای گفتگوی نگهداری از حیوانات پیداکردم. هرکاری از دستم برمیومد رو انجام دادم تا نکنه یه وقت حیوون بیچاره احساس بی کسی کنه. اما فقط یه چیزی رو به هیچ عنوان نمیتونستم براش جبران کنم؛ اونم صدای مادرش بود. یه شب خیلی بهش فکر کردم اما به نتیجه ای نرسیدم. حتی اگه صدای میو_میو هم براش در میاوردم نمیشد. میدونی مثل چی میمونه؟ مثل اینه که کسی لهجه ای رو بدون اینکه بلد باشه تقلید کنه بعد اون کسی که خودش اون لهجه رو داره فکر میکنه طرف داره مسخره ش میکنه. پدر من ترکه. هروقت کسی که خودش ترک نیست جلوش میاد ترکی حرف بزنه کلی بابام حرص میخوره چون فکر میکنه اون بنده خداد داره اداش رو در میاره و مسخره ش میکنه.اون شب هرچی فکر کردم به نتیجه نرسیدم آخرش در کمال ضعف و ناتوانی تو دلم به خدا گفتم: «قربونت برم این یکی رو دیگه شرمندتم. خودت یه کاریش بکن»صبح بعد از شیر دادن به پیشی مشغول جارو کردن حیاط شدم. اومدم کارتن رو بلند کنم که زیرش هم جارو بشه که یهو یه چیزی ازش پرید بیرون. «واااییی!» جارو رو انداختم و فرار کردم. بعد از چند لحظه که آروم شدم یه نفس عمیق کشیدم و آرو آروم جلو اومدم. یه حشره بود. یه چیزی مثل ملخ. اما قهوه ای-سیاه. زودی دوربینم رو آوردم و با ترس و لرز چند تا ازش عکس گرفتم. خیلی کنجکاو بودم ببینم اون حشره چیه و چرا تو کارتن پیشی رفته بوده. نشستم سر سیستم و «ملخ+سیاه» رو تو تصاویر گوگل سرچ کردم. بالاخره با چند صفحه اینور اونور کردن پیداش کردم. کاشف به عمل اومد که اون حشره ایه از فامیلای ملخ به نام«جیرجیرک» البته من قبلا جیرجیرک دیده بودم ولی اونا سبز بودن ولی این یکی نوعش فرق میکرد و تیره رنگ بود. دوست داشتم در موردش بیشتر بدونم. واسه همین تو صفحات وب هم گشتم. ببینید چی پیداکردم: «صدای جیر جیرک آرامش بخش است و مثل لالایی مادر شنیدنش در شب لذت بخش است. برای انسان و حتی حیوانات هم.
راستی! دوست داشتین ببینین: 1 2 3
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 89/2/14 11:21 عصر
حتما یادتان هست قدیم ها زنان چه لباسهایی می پوشیدن، دامن های چین دار چند لایه، استین های بلند و گشاد...
این لباسی که گفتم تنها مختص زنان ایرانی نبود، نگاهی به عکس های زیر بیا ندازید...
آنهاهم به رسم خودشان حجاب داشتند.
الان را که نگاه میکنیم می بینم...
انگار این تمدن برهنگی همه گیر بوده است!
کلمات کلیدی :
فرهنگ برهنگی،
حجاب در فرهنگ ها،
لباس های قدیمی