بر ماسه های ساحل
سلام
وقتی که مدت زیادی از وبلاگ کناره میگیرم خیلی به شدت زیاد شدید دوباره نوشتن برایم سخت میشود. چون سعی میکنم خودم را جای خوانندهای بگذارم که از من فقط همین وبلاگ را میداند و میخواند. همه اجزاء وبلاگ را که بررسی میکنم دلم میخواهد سیر منطقیاش را حفظ کند. اگر نویسندهای حذف و اضافه شود، اگر قالب وبلاگ ویرایش شود، اگر فاصله درج مطالب زیاد شود، همه اینها برای خودم دلیل منطقی دارد؛ اما مطمئن نیستم لازم باشد همه را اینجا توضیح بدهم چون خیلیاش به زندگی شخصیام مربوط می شود؛ اما خب خواننده هم تا حدی حق دارد بلاتکلیف نماند و بداند که چه انتظاری ازین صفحه شخصی من داشته باشد.
اگر ازین به بعد پستهای علت محور حذف شدند و معلولها را نوشتم تعجب نکنید. علتها به جای خود باقیست. این را هم میدانم که حتی آن شش ماهی که ننوشتم غیر از دوستان نسبتا نزدیک نه کسی نگران شد نه علامت سوالی بالای سرش درست شد. میدانم وبلاگ اگر هم هویتی داشتهباشد هویتی مجازی است که بین هزاران وبلاگ دیگر در این دنیای مجازی گم است و این دنیای مجازی هم فقط گوشهای از این دنیای فانی است و آن هم در مقابل آخرت هیچ است.
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
تا نفس میکشم مینویسم. حتی شده با سرانگشتانم بر ماسههای ساحل و شاید امواج دریا اینقدر به من فرصت ندهد که خودم نوشتهام را بخوانم؛ اما خواهم نوشت.
کلمات کلیدی :