وقتی پای چارقد در میان باشد
سر ّ قشنگیست وقتی میان حجم درس و امتحان، ناگزیر شوی مصاحبهای را بگیری، آنهم من که این روزها کمتر وقت میکنم به کارهای غیر درسی ام بپردازم و چند ماهی هم هست شرمنده چند جایی هستم!
حتی خودم را در تیر رس دید قرار نمیدهم تا مبادا سفارش کار و گزارش دهند!
اما پای چارقد که وسط میآید، انگار پیشانیات را کف ِ دست گرفتهای و آمادهای که طبق معمول حجم ِ زیاد درسها را بهانه کنی اما زیباتر آنست که نتوانی بگویی نمیتوانم. تلفن زنگ می زند، دوست عزیزم سردبیر چارقد بود...
بعد از حال و احوال گفت:" قسمت اول مصاحبه با یکی از اعضای هیئت علمی دفتر مطالعات زنان؛ زهرا امینمجد؛ با این سختیها و مشقات گرفته شد، قسمت دوم اما ناقص مانده. عکس آمادهست، سوالات هم، قرار هم گذاشته شده، فقط 5شنبه ساعت 11 تا 12 برو، این گوی و این میدان."
باز هم نمیدانم چه سرّ قشنگی بود که یادم رفت پنجشنبه آزمون ورودی ارشد دارم!
تلفن را که قطع کردم تازه یادم افتاد....
روز آزمون از یک طرف حواسم به قرار بود که دیر نکنم، از یک طرف هم ماله به سوالات نکشم! آزمون که تمام شد، فقط خدا میداند با چه سرعتی حرکت کردم. قبلا هم بخاطر تهیهی عکس به انجا رفته بودم، دیگر دستم آمده بود مسیر کجاست! خانم امینمجد هم حکم استادی بهگردنم داشت و همین موضوع رغبتم را زیاد میکرد. زمانی که یک ترم استادمان بود مدام ذهنم قلقکم میداد که از او یک سری سوالات شخصی بپرسم! از زندگی شخصی شان، از اینکه همسرش با چه انگیزه ایی او را تا پای هواپیما برای رسیدن به سخنرانی ها و همایش ها همراهیش میکند! اینکه با این همه فعالیت و پژوهش چطور بین وظایف همسری و فعالیت خارج از منزل تعادل برقرار میکند! کاری که اکثر زنان ما نمی توانند انجام دهند! اگر خارج از منزل فعالیت کنند از وظایف همسری و مادری خود باز می مانند، و بالعکس!
این سوالات در ذهنم و الان هم موقعیت عالی که به بهانهی مصاحبه از او بپرسم!
میرسم، در زدم و وارد اتاق شدم، سریع مانند کسانی که خودشان را مسلح میکنند تا زمان مناسب تفنگ بکشند، ریکوردر را روی میز گذاشتم و شروع کردیم به صحبت کردن!
سردبیر تماس می گیرد، مشغول می کنم تا متوجه شود نگران نشود و من دیگر سر ِ قرار رسیدهام.
صحبت مان تمام شد، نگاهی به ساعت انداختم، از دوازده گذشته بود و وقت نماز...
به آمفی تئاتر دفتر مطالعات رفتیم و نماز را پشت سر آقای زیبائی نژاد (مدیر دفتر مطالعات زنان) خواندیم...
آدم که طمع می کند همین می شود!آخرش نشد سوالات ذهنم را از او بپرسم، کلی هم دمق شدم که چرا وقت کم بود! چون نمونه همسرداری از جمله بحث هایی ست که خیلی جای کنکاش دارد.
مهم نیست! پیشنهاد میدهم که سری سوم مصاحبه را به این موضوع اختصاص دهند.
این شما و این زنان در جنگ دائم جنسیتی!
کلمات کلیدی : چارقد، دفتر مطالعات زنان، آزمون، مصاحبه، وظایف همسری، سخنران، جنگ جنسیتی