بخدا این تحجر نیست
جایی که حجاب جزو اعتقاداتشان است و آن را یک فریضه واجب می دادند، بی حجاب بیرون رفتن همان، و حجم نگاه های که با تعجب به من نگاه می کنند هم همان! و به اجبار پوششی روی خود می اندازم. چرا؟ چون این کار من خلاف شئونات این جامعه بوده، خلاف اعتقادات آنان بوده، آنان فکر می کنند بی حجابی من سرچشمه فساد میشود، و چون هر فرد مسئول حفظ خود و خفظ جامعه شان ست باید آن را رعایت کند، هم در پوشش و هم در نوع برخورد.
گلدختر جان، اینکه میگویی عیسی به کیش خود و موسی به کیش خود درست، ولی همان طور که خودت می دانی این حرف در مقابل سایر کشورهای غیر اسلامی ست نه در خود ایران.
اگر در داخل کشور هر کسی به کیش خود باشد پس فرق کشور من که اسلامی ست با دیگر کشورهای لائیک و بی دین که هم باحجاب دارد و هم بی حجاب در چیست؟ اقلیت های مذهبی دیگر هم باید حجاب را بگیرند.
حرف من الان با آن مسلمانهایی ست که ایراد به حجاب اجباری می گیرند، یک سوال دارم، ببینم اگر من خودم را شبیه آن گروه بی حجابی که زن و مرد برایشان فرقی ندارد بکنم، با آن گروه چه فرقی خواهم داشت؟ مگر میشود هم مسلمان بود و هم بی حجاب؟!
بر هیچ احدالناسی پوشیده نیست که حجاب یکی از اعتقادات مسلمانهاست، چون این فریضه نشانه دین من است، هر کس حجابم را ببیند می گوید مسلمان است. پس این همه فریاد برآوردن که چرا باید حجاب را به زور بگیرم برای چیست؟!
فکرش را بکنید، اگر من این نماد دینم را از بین ببرم، و ضد آن رفتار کنم، پیش چشم سایرین چطور جلوه میکند؟ میگویند یک مشت مسلمان از خود باخته که نتوانستند بر سر یک اعتقاد خود باقی بمانند!
این قضیه خلخال کشیدن از پای زن یهودی و برخورد حضرت علی را در این روزها همه بکار می برند، حالا من هم از این ماجرا استفاده میکنم، آنجا یک زن یهودی بود که توسط یک مسلمان خلخال از پایش کشیده شد که حضرت اینطور با شدت برخورد کردند، حالا سوال من این است، چرا وقتی حجاب از سر زنان مسلمان می کشند رگ غیرت شما باد نمیکند؟! چرا برایتان ننگ نمی آید؟! چرا از خدا مرگتان را نمیخواهید وقتی می بینید در یک کشور اسلامی نتوانی به راحتی چادر سرت کنی؟! چرا از خدا نمیخواهید ای کاش زاده نمی شدید تا نبینید روزی را که زن مسلمان توسط یک کافر بی دین بی عفت شده؟!
غیرت مردان مان خشکید همان طور که عفت زنان مان دیگر نیست.
کلمات کلیدی : اسلام، حجاب اجباری، متحجر، غیرت، اعتقادات، نماد، خود باختگی، عفت