هر کسی خون خودش
نویسنده مطلب: گل دختر
مادر مرحوم روحالامین را چند سال پیش دیدهبودم. خانم دکتر تحصیلکرده، ساده، مومن و متدینی بود. مدتی با مادرم همکار که نه، کار مشترکی داشتند و من هم دورادور میدیدم و در جریان بودم. عروسشان هم خواهر یکی از دوستان مادرم هستند. اینطور شد که وقتی خبر فوت پسرشان را شنیدیم اولین منبع اطلاعاتیمان تلفن بود و کانالهایی که میشناختیم تا بفهمیم جریان چه بوده.
جریان هر چه بوده گذشت. مهمترینش این است که دکتر روحالامین – پدر مرحوم- گفتند خودشان پیگیریهای لازم را میکنند و از سر تعهد به نظام و انقلاب فعلا سکوت اختیار کردند و از بقیه هم همین تقاضا را داشتند.
بالاخره پدر، ولیّ دَم است. حق دارد بگوید خون پسرش خرج چه راهی شود؛ آن هم راهی که پسرش هم به آن معتقد بود. مادر پسر هم فعلا دندان به جگر گذاشته. چه میکشند این خانواده!
همه خانوادههایی که دیگر، عزیزانشان پیششان نیستند داغداراند و خون دل میخورند؛ اما آنها دست کم فریادی، اعتراضی دارند. هرچه هم که بگویید آزادی بیان نیست حتی منی که پایم را از فیلترینگ آن طرفتر نمیگذارم شنیدهام؛ چه رسد به مقامات!
داشتم میگفتم. سوگواری و اشک ریختن کم کم آرام میکند. مخصوصا اگر درصدد خونخواهی باشی ناراحتیات را مسیر هم دادهای، کنترلاش کردهای؛ اما مادری که به خاطر اعتقاداتش، مرگ عزیزترینش را میبیند و دم نمیزند؛ مادری که به خاطر سوء استفاده برخی حتی از حق طبیعی عزاداری هم محروم میشود؛ در دل این مادر چه میگذرد؟
مادری که این همه رنج سکوت را در داغ فرزند تحمل کرده بعد میبیند کسانی که تا دیروز دشمن مسلک بودند امروز خون پسر او را علم کردهاند دیگر چه دارد برای گفتن و چه میماند برای سکوت؟
میبیند جلوی چشمانش خون پسرش را صاحب میشوند و در مخالفت با اعتقادات همان پسر مقاله و گزارش مینویسند. میبیند همسری که اگر بخواهد پیگیر ماجرا شود به قدر کافی آشنا و موقعیت و علماش هم دارد لب گزیده و ساکت مانده؛ آن وقت سایتهای فلان و بهمان – که به لینکی هم نمیارزند- حق دادخواهیشان را دزدیدهاند و فریاد بای ذنب قتل سر میدهند.
دَم، ولی دَم دارد. لطفا فقط ولیّ دَم خودتان باشید!
مادر مرحوم روحالامین را چند سال پیش دیدهبودم. خانم دکتر تحصیلکرده، ساده، مومن و متدینی بود. مدتی با مادرم همکار که نه، کار مشترکی داشتند و من هم دورادور میدیدم و در جریان بودم. عروسشان هم خواهر یکی از دوستان مادرم هستند. اینطور شد که وقتی خبر فوت پسرشان را شنیدیم اولین منبع اطلاعاتیمان تلفن بود و کانالهایی که میشناختیم تا بفهمیم جریان چه بوده.
جریان هر چه بوده گذشت. مهمترینش این است که دکتر روحالامین – پدر مرحوم- گفتند خودشان پیگیریهای لازم را میکنند و از سر تعهد به نظام و انقلاب فعلا سکوت اختیار کردند و از بقیه هم همین تقاضا را داشتند.
بالاخره پدر، ولیّ دَم است. حق دارد بگوید خون پسرش خرج چه راهی شود؛ آن هم راهی که پسرش هم به آن معتقد بود. مادر پسر هم فعلا دندان به جگر گذاشته. چه میکشند این خانواده!
همه خانوادههایی که دیگر، عزیزانشان پیششان نیستند داغداراند و خون دل میخورند؛ اما آنها دست کم فریادی، اعتراضی دارند. هرچه هم که بگویید آزادی بیان نیست حتی منی که پایم را از فیلترینگ آن طرفتر نمیگذارم شنیدهام؛ چه رسد به مقامات!
داشتم میگفتم. سوگواری و اشک ریختن کم کم آرام میکند. مخصوصا اگر درصدد خونخواهی باشی ناراحتیات را مسیر هم دادهای، کنترلاش کردهای؛ اما مادری که به خاطر اعتقاداتش، مرگ عزیزترینش را میبیند و دم نمیزند؛ مادری که به خاطر سوء استفاده برخی حتی از حق طبیعی عزاداری هم محروم میشود؛ در دل این مادر چه میگذرد؟
مادری که این همه رنج سکوت را در داغ فرزند تحمل کرده بعد میبیند کسانی که تا دیروز دشمن مسلک بودند امروز خون پسر او را علم کردهاند دیگر چه دارد برای گفتن و چه میماند برای سکوت؟
میبیند جلوی چشمانش خون پسرش را صاحب میشوند و در مخالفت با اعتقادات همان پسر مقاله و گزارش مینویسند. میبیند همسری که اگر بخواهد پیگیر ماجرا شود به قدر کافی آشنا و موقعیت و علماش هم دارد لب گزیده و ساکت مانده؛ آن وقت سایتهای فلان و بهمان – که به لینکی هم نمیارزند- حق دادخواهیشان را دزدیدهاند و فریاد بای ذنب قتل سر میدهند.
دَم، ولی دَم دارد. لطفا فقط ولیّ دَم خودتان باشید!
کلمات کلیدی : روح الامین، مادر عزادار، ولی دم