ازدواج به سبک «شمس العماره»
به نام خدا
به قول معروف هر آغازی یه پایانی داره «شمس العماره» هم تموم شد؛ با تمام محاسن و ومعایبش. موضوع داستان آدم رو یاد افسانه های قدیمی مینداخت؛ وقتی یه شاهزاده خانوم بین خواستگاران مختلفش که از راه های دور و نزدیک اومده بودند یکی رو انتخاب می کرد.
«لیلا» دختر جوان، زیبا و پولدار فیلم اول یه جورایی فمینیست بود و اصلا اعتقاد به ازدواج نداشت اما به خاطر وصیت پدرش و اصرار زیاد اطرافیان و فامیل تن به ازدواج داد. اون میخواست به سفارش پدرش عمل کنه بنابراین طبق لیستی از پسران مورد تایید که پدرش در وصیتنامه ش نوشته بود قرار شد یکی یکی برای خواستگاری بیان و لیلا از بین همه با اونی که دوستش داره ازدواج کنه.
گزینه های جالب و متفاوتی مطرح شدن؛ پسرانی همسن و سال از خانواده های مختلف که هر کدوم از نظر: قیافه،تحصیلات،اخلاق،کار و... لیست متنوعی از خواستگاران درست کرده بودن.
هر خواستگار چند قسمتی از سریال رو پر میکرد و این روند ادامه داشت تا قسمت آخر. ذهن مخاطب مدام درگیر تصمیم و انتخاب لیلا بود.
از طرفی دو-سه هفته قبل از اتمام سریال مسابقه ای پیامکی در شبکه ی دو اعلام شد که:«حدس میزنید لیلا با کدام یک از خواستگاران ازدواج میکند؟» طرح جالب و جدیدی بود و میتونست نکات آموزشی هم داشته باشه.
در قسمت آخر در یک اتفاق تصادفی لیلا پسر شوهر عمه ش رو پشت در میبینه و همانجا یک دل نه صد دل با یک نظر عاشق میشه و با همون آقا ازدواج میکنه.
محاسن سریال شمس العماره
1-نور و فیلمبرداری
2-بازیگران قوی
3-موضوع قصه
معایب
1-انتخاب نامناسب اسم داستان:
خونه ای که تو این سریال به شمس العماره معروف بود نه سنتی بود نه ایرانی و بیشتر شبیه خونه های پولدارهای اروپایی، کشورهایی مثل ایتالیا و اسپانیا بود.
چون مصالح به کار رفته تو این خونه بیشتر از سنگ و فلز بود در حالی که معماران قدیم از خاک و چوب استفاده می کردند. شکل پنجره، نرده، باغچه و حوض خونه هم به این قضیه اضافه کنید. در معماری خونه های سنتی ایران بیشتر از خطوط منحنی استفاده میشد در حالی که در این خونه خطوط صاف و شکسته هستند.
جالبش اینجاست که«فرهاد» یکی از خواستگاران لیلا هم که از فرنگ برگشته بود با دیدن اون خونه میگه:«با دیدن اینجا یاد خونه های سنتی ایرانی افتادم.»
2-اشتباه فیلمنامه در قسمت آخر:
اینکه مخاطب رو درگیر انتخاب کردند طدح جدید و جالبی بود اما متاسفانه وقتی با اونهمه داستان و کش و قوسی که ایجاد کرده بودند عجله ای پیش میاد جوری که دیدن پسر و انتخابش فقط چند ثانیه طول میکشه. ممکنه بگید چند ثانیه ش رو نشون دادن ولی انتخاب لیلا که چند ثانیه ای نبوده و حتما ماجراهایی پیش اومده که باعث انتخابش بوده. بله درسته ممکنه ولی قضیه ای به این مهمی رو حتما باید نشون میدادند و میشه بگی این کمبود بزرگترین ضعف فیلمنامه بود.
مخاطبان در این مسابقه شرکت کردند و کلی سعی کردند که جواب درستی بفرستند . در قسمت پایانی و با دیدن انتخاب هول هولکی لیلا و فردی که جزو خواستگارها نبود این فکر به ذهن بیننده میرسه که اون مسابقه هم به قول معروف«سرکاری» بوده و حتی احساس میکنه یه جورایی بهش توهین شده. یعنی کسانی برنده شدن که پیامک زده بودند:«لیلا با هیچکدام از خواستگاران وصیتنامه ازدواج نمیکند.» (این ایراد اساسی فیلمنامه بود. انقدر عجولانه و سطحی تموم کردن سریال)
متاسفانه سازندگان نتونستن از این ابزار برای آموزش بیننده ها استفاده کنن.
در صحنه ی عروسی صدای لیلا پخش می شد که از اخلاق و منش بالای گزینه ی انتخابیش«داماد» تعریف میکرد اما چیزی از این اخلاق و نمش نشون داده نشد. چرا؟
آیا پول تهیه کننده تموم شده بود؟
آیا آقای «امین حیایی» بازیگر معروف و مشهور سینمای ایران چند دقیقه بیشتر وقت آزاد برای بازی در این سریال نداشت؟
آیا تلویزیون دیگه حاضر نبود برای قسمت هاب ییشتر پولی بپردازه؟
آیا یکی از بازیگران نقش اصلی سریال قرارداد تازه ای با فیلم جدیدی بسته بوده و میخواسته بره و کارگردان مجبور شده سمبلش کنه؟
عشق بهتر است یا ثروت؟
شاید عده ای از دخترها و زنان جوان با دیدن «شمس العماره» این فکر به ذهنشون رسیده که کاش جای لیلا بودند و اونهمه ثروت داشتند تا خواستگاران بهتری براشون می اومد بنابراین اونها میتونستند خوشبخت تر باشند ولی واقعیت اینجور نیست.
چند وقت پیش تو یکی از سایت های معتبر(که الان اسمش یادم نیست) خوندم که نوشته بود: گرانترین و مجلل ترین تالار عروسی تهران که عروسی آقای «علی دایی» هم اونجا بوده تصمیم میگیره طی جشنی همه ی زوج هایی رو که اونجا مراسم عروسی شون رو گرفتند دعوت کنه وقتی مسئولین اونجا با همه ی عروس دامادها تماس میگیرند متوجه میشن: بالای 60 درصد کسانی که عروسی شون تو اون تالار بوده از هم جداشدند.
یعنی پول زیاد نتونسته اون زوج های جوون رو به خوشبختی و تفاهم برسونه.
اصل و نسب
تو این سریال بارها صفت«با اصل و نسب» بودن و اصیل بودن در مورد خواستگاران و البته خواستگاران پولدار مطرح شد. یعنی به جز اولین خواستگار«شاهرخ خان» که پولدار نبود در مورد بقیه این نکته که «از خانواده ی اصیلیه» تکرار میشد. اما آیا واقعا اصیل بودن یعنی پولدار بودن و هر کی پولداره اصل و نسب داره؟ و آیا بی پولها نمیتونن اصیل باشن؟«پول داشتن یا نداشتن مسئله این است؟»!
تو روایات داریم وقتی دختری میخواد ازدواج کنه باید خانواده ی همسرش رو هم بررسی کنه چون اگه دختردار بشه، دخترش به عمه ش میره. و اومده وقتی پسری خواست ازدواج کنه خانواده ی دختر رو هم بشناسه چون اگه پسر دار بشه، پسرش به دائیش یعنی برادر این دختر میره.
کاش آخر فیلمنامه ی شمس العماره اینجوری خراب نمیشد و حداقل طی دو-سه قسمت ذهن بیننده قانع می شد که لیلا طرف رو شناخته بعد انتخابش کرده نه با اولین نگاه و یه نظر! بعد فیلم می رفت به سال ها بعد که صاحب بچه یا بچه هایی می شدن. اینجوری خیلی خوب میتونستن نتیجه ی انتخاب درست یا غلط لیلا رو با صالح بودن یا نبودن بچه ها نشون بدن. متاسفم!
پی نوشت: این مطلب رو به خاطر لبیک به دعوت وبلگ دوست عزیزم بی صدا و شرکت در مسابقه ی پیوند آسمانی نوشتم.
کلمات کلیدی : دختر، ازدواج، شمس العماره، پیوند آسمانی، لیلا