ارسالکننده : گل دختر در : 88/1/11 12:39 عصر
نویسنده مطلب: گل دختر
صبح، یکی از دوستان تماس گرفت و گفت تمام خیابانها را آب برداشته، مبادا به سرت بزند کلاس بروی! هر چه زنگ می زدم جامعهالزهرا یا پشت خط میماندم، یا مشترک مورد نظر در دسترس نبود. نظم پادگانی جامعه اینقدر هست که خیال برم داشت در این هوا هم کلاس برقرار است. این هفته که به خاطر کلاس مجبور شدهبودم از سفرخانوادگی جدا شوم حاضر نبودم حتی یک جلسهاش را به خاطر باران از دست بدهم؛ ولو سیل ببرتم!
دوربینم را برداشتم؛ دل را زدم به سیل باران و چالههای آب. بماند که به محض پیاده شدن از ماشین شنیدم کلاسها کنسل است و بعد خودم را زدم به آن راه و رفتم با آرامش از مسئول هماهنگی کلاسها پرسیدم که ببخشید جسارتا آیا کلاس فلان استاد تشکیل میشود و ما خیلی مشتاق دیدار روی ماهشان هستیم و بعد قیافهی نمایندهی تام الاختیار خدا که دیدید این هفته ما را به زور کشاندید سر کلاس و به خاطر همین بلای آسمانی نازل شد!؟
بماند... اینها برای خاطره بماند. گفتم خاطرهام را نقاشی کنم رفتم یک چتر صورتی رنگ خریدم. رنگ پلنگش! همه قوز کرده، تند تند توی حیاط راه میرفتند که زودتر به سرپناهی برسند. بند چترم را دور دکمهی ژاکتم پیچیدم و به دکمهی چادرم بستم. کیفم را مورب روی چادر انداختم و خلاصه یک مکانیزم پیچیده که چتر را سقف خودم و دوربین کنم و عکس بگیرم.
مدیریت چادر در روزهای بارانی خیلی سخت است. هرچقدر جمعش کنیم پایین خیسشدهی چادر با هر قدم راه رفتن مثل شلاق ضربه میزند. اگر چادر فانوسی باشد، بیشتر هوا داخلش میرود و باید دنبالش دوید تا جمع و جور شود. اگر چتر دست نگیری که موش آبکشیده میشوی؛ اگر چتر بگیری باید قید رو گرفتن را بزنی.
هیچ وقت به چتر اعتقاد نداشتم. این بار در انعکاس آب و شیشه دنبال خودم میگشتم. حالا که همهجا پاک و زلال شده و رحمت خدا تا ترکهای آسفالت خیابان هم جاری است چرا تشنه بمانیم؟
شهر قم، امکانات زیادی ندارد. خدا به سقفهای چکهدار و مسافران نوروزی رحم کند.
کلمات کلیدی :
عکاسی،
چادر،
قم،
باران،
چتر،
چکه
ارسالکننده : گل دختر در : 88/1/7 9:0 صبح
نویسنده مطلب: گلدختر
امسال؛ یعنی امسال ِ میلادی (2009) بالاخره نمایندگان جمهوری اسلامی ایران اجازه حضور در اجلاس بینالمللی کمیسیون مقام زن را پیدا کردند.
کمیسیون مقام زن با حروف اختصاری CSW یکی از کمیسیونهای اصلی و کارکردی شورای اجتماعی و اقتصادی سازمان ملل (ECOSOC) منحصرا به سیاست گذاری در زمینه پیشرفت زنان اختصاص یافته است،و بدنه اصلی سیاست گذاری جهانی در این موضوع است .
هر سال دولتهای عضو در مرکز سازمان ملل در نیویورک گرد هم می آیند تا مراحل پیشرفت زنان ،چالشهای هویتی ،جایگزین کردن استانداردهای جهانی و تنظیم خط مشی های واقعی و محسوس برای ارتقاء و بهبود وضعیت زنان در سراسر جهان راارزیابی کنند.گزارشهایی که در همچین اجلاسهایی برگزارمیشوند دو دسته هستند. یکی «گزارشهای رسمی» که از طرف نهادهای رسمی و دولتی کشورها ارائه میشود. نمایندگان ایران در سالهای 85 و 86 اجازهی حضور در اجلاس و در نتیجه ارائهی گزارش رسمی از وضعیت زنان ایران را نداشتند.نوع دیگری از گزارشها معروف هستند به «گزارشهای سایه». این توضیحات از طرف تشکلهای غیردولتی که دارای مقام مشورتی سازمان ملل هستند ارائه میشود. مقام مشورتی سازمان ملل برای تشکلهای غیردولتی امتیازی است که از طریق مکاتبه با سازمان ملل متحد، کسب اعتماد و برآوردن خواستههای آنها بدست میآید. خیلی سعی کردم از طریق جستوجو در اینترنت دقیقا مراحل کسب رتبهی مشورتی سازمان ملل را کشف کنم. مخصوصا اینکه در خبری خواندم کارگاه آموزشی کسب مقام مشورتی هم در جاهایی از کشورمان برگزار شده... ( این پرونده هنوز باز است و دنبال پیدا کردن مراحلش هستم.)کسب مقام مشورتی «کار هرکس نیست». حکما باید ویژگیهای مطلوب سازمان ملل را داشتهباشند. درخبرها خواندم که تا سال 83 تنها هشت تشکل غیردولتی ایرانی توانستند این رتبه را کسب کنند. کسانی هم که میتوانند هر سال در کمیسیون مقام زن شرکت کنند یا نمایندگان دولت هستند یا تشکلهای دارای مقام مشورتی. حالا تصورش را بکنید در سالهایی که نمایندگان رسمی ایران اجازهی شرکت در این کمیسیون را نداشتند تشکلهای غیردولتی که درصدی از آنها سلطنتطلب، منافق و ... بودهاند چه اندازه در مورد وضعیت زنان در ایران سیاهنمایی کردهاند. گزارشهایی از موضوعات خاص در مناطق خاص، یکسونگرانه و در جهت اهداف سازمان ملل. مثلا آمارهایی که از خودسوزی زنان،خشونت علیه زنان و جنبشهای آنها ارائه شدهبود از این قبیل بوده که سر و صدای زیادی در جهان ایجاد کرد. طبیعتا این سازمانها به خاطر محدودیتهای تشکلهای غیردولتی امکان آمارگیری جامع برای آنها وجود ندارد. چون گزارش های سایه توانایی ارائه صحیحی از وضعیت زنان در کشور را ندارند بنابراین حضور نمایندگان رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران نقطه روشنی است که می تواند بهتر وضعیت زنان را در سطح بین الملل تبیین کند.معرفی کمیسیون مقام زننقش سازمانهای بین المللی غیردولتیCommission on the Status of Women
کلمات کلیدی :
سازمان ملل،
تشکل غیردولتی،
کمیسیون مقام زن،
مقام مشورتی
ارسالکننده : در : 88/1/6 12:48 عصر
وبلاگ یعنی اتاقی که پنچره ای برای دیدار و گفتگو دارد. حالا پنجره ام را از ترس بلایای روزگار گل گرفته ام. کمی دلگیر است، ولی باید عادت کنم، باید بپذیرم تنها استالین و هیتلر نبودند که بر کله ی انسان ها رژه می رفتند، آدمخواری و حذف و ترور ستمگری فقط ازجانب شارون نبود، هنوز برخی در تاریکی نشسته اند و پنجره ی دیگران را نشانه می روند. ترور ترور است . حمله ی فیزیکی به پنجره یا ماشین یا لباس یا تن یا حق انسان ها حمله ی فیزیکی است. تخریب و انهدام یک واحد بزرگ در نیویورک همانقدر منفور است که ویرانی و انفجار یک واحد کوچک در فلسطین. به خطر افکندن آزادی دیگران چیزی جز ترور نیست.
وبلاگ اما تجربه در جهان آزادی است که ما یاد بگیریم به حریم یکدیگر احترام بگذاریم. مخترع اینترننت برای نزدیگ تر شدن انسان ها، و تنوع افکار، و همه گیر شدن "نوشتن" امکانی فراهم آوردند تا انسانی بنویسد و انسانی دیگر بخواند و اگر خواست بر آن نقد یا نظری بنگارد. نوشتن با این امکانات دیگر فقط در حریم خبرگان نیست بلکه همگان از آن بهره مند می شوند.
اما برای خوانده شدن و دیده شدن در هر زمینه اینجاست باید عرق ریخت و تلاش کرد و خود را ساخت. هنگامی که اعتبار فراهم آمد، مردم می روند کتاب تو را می خرند و می خوانند.
روزی نویسنده ای به داستا یوفسکی گفت: من چندین کتاب نوشته ام ولی نمیدانم چرا کتاب های مرا نمی خرند. داستایوفسکی گفت :"تو یک شاهکار بنویس همه ی کتاب هات را می خرند."
کسی که اراده کند و بخواهند شاهکار بنویسد، آشغال نمی نویسد. حتی اگر اثرش شاهکار از اب در نیاید. و اینجوری نیست که کسی نوشته ای را به چاپ بزند و جلد کتاب آدمی شناخته شده را بر آن صحافی کند و به خورد مردم بدهد. و اینجوری هم نمی شود که کسانی بخواهند از این آزادی موجود سوء استفاده کنند، و هر مطلب نامربوطی را پای نوشته ی دیگران بگذارند، و تازه طلبکار هم باشند که چرا صاحب وبلاگ آشغال هاشان را از اتاقش جارو کرده است. اگر جارو نکنم اتاقم بو میگیرد، حریم کثیف می شود، من انسانم ، حق دارم بنویسم و منتشر کنم، تحقیر و تهدید هیج کس را بر نمی تابم. وقت اضافی هم ندارم مدام جارو کنم. دلم می خواهد با دوستانم از وطن بگویم، از آزادی، از عشق، از اندوه، از استقلال، ادبیات، شادی، فرهنگ، کودک، هنر، زندگی، خوشبختی انسان ها، مبارزه با تروریسم، نان، آزادی ، گریه، تنهایی، و هر چه دلم خواست، دوست ندارم زیر مطلبی با عنوان آزادی بیان، کسی کامنت قطعه قطعه کردن وطنم را بگذارد.
پنجره ام را گل می گیرم و در اتاقی بی پنجره تنها می نویسم، نه صدایی، نه پرنده ای، نه نشانی از آن همه دوست.
متاسفم که افرادی در جوامع آزاد مثل امریکا و اروپا هنوز لیاقت و شایستگی آزادی را ندارند، با تروریسم جهان را هر لحظه نا امن تر می خواهند. و با خودخواهی های احمقانه جهان را هر لحظه فاجعه امیز تر میکنند. نور را می کشند. پنجره را می شکنند، اسید می پاشند، روی کله ی دیگران پا می گذارند، و انهدام واحدهای انسانی لذت شان است. و مرگ کسب و کارشان.
مرگ بر امریکا
مرگ بر اسرائیل
مرگ بر
پینوشت.........................................
و در انتها میگویم پنجره ام را گل می گیرم ولی در اتاقی بی پنجره تنها می نویسم، نه صدایی، نه پرنده ای، نه نشانی از آن همه دوست...
نویسنده: گل پر
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : گل دختر در : 88/1/2 12:33 عصر
سلام
خیلی دوست داشتم عید نوروز را تبریک بگویم؛ یعنی تبریک بنویسم! اما هر چه میکنم رحلت همسر امام – رحمه الله علیه- خیلی ذهنم را مشغول کرده. بدتر از همه اینکه غیر از آن نامهی معروف امام به همسرشان و روایاتی که شفاهی شنیدم هیچ چیز از ایشان نمیدانم. اینجا حتی هیچ کتابی در مورد امام ندارم.
همهاش دارم تصور میکنم در طی این سالیان بر سر همسر امام چهها گذشته. چیزهایی که از انقلاب خواندم را با خودم مرور میکنم. سخنرانیهای امام، تبعید امام، شهادت آقا مصطفی، بازگشتشان به ایران، پیروزی انقلاب، رحلت امام و بعد دولتهایی که یک به یک آمدند و هر کدام نسبت به دیدگاههای امام مواضع خاصی داشتند. به این فکر میکنم که همسر امام در هر کدام از این اتفاقات چه میکردند.
اینکه میگویند در همهی مراحل همراه امام بودند دقیقا یعنی چه؟! یعنی فقط مشکلات زندگی را با سکوت و خودخوری تحمل میکردند، پشت سر آقاشان راه رفته و مواظب خورد و خوراکشان بودند؛ یا اینکه با آگاهی از جریانهای امام و انقلاب به ایشان مشورت میدادند و پایگاه تقویت روحیهی امام در منزل بودند؟!
باورش برایم سخت است که همسر امام فقط منبع شارژ جسمی خانوادهشان باشد و مقام معظم رهبری اینقدر ازشان تعریف کنند.
هشتاد و هشت زیبایی را برایتان آرزومندم.
کلمات کلیدی :
همسر امام،
امام خمینی