سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پرستوهای سفید

ارسال‌کننده : در : 86/9/28 11:43 عصر


لبّیک اللّهم لبّیک....
این روزها حال و هوای خاصی بین مسلمانان ایجاد شده؛ تلویزیون مدام مشعر و منی و عرفات را نشان می‏دهد؛ نگین سیاهی در رکاب سفید حجاج جا خوش‏کرده‏است . مرتب با زوّار مصاحبه می‏کنند و احساسشان را جویا می‏شوند ( کلیشه‏ای‏ترین سوال! چه احساسی دارید؟؛ انگار این پرسش جزءلاینفک مصاحبه‏ها شده !) اطراف ما هم، چه در جامعة‏الزهرا و چه در میان دوستان این شور و شوق از جنس دیگری‏ست ، از جنس روحانی و معینه‏ی‏کاروان ، همان‏ها که با جان و دل به حاجیان کمک می‏کنند تا اعمالشان را به درستی انجام‏دهند.

شاید اصطلاح معینه‏ی‏کاروان کلا خودش 8 ، 9 سالی باشد که رایج شده است. سازمان حج و زیارت همراه با بعضی کاروان‏ها (از جمله : عمره های دانش‏آموزی و دانش‏جویی و کاروان‏هایی که تعداد بانوان بیش از 120 نفر باشد) خانوم‏های طلبه و متخصصی را همراه می‏کند که علاوه بر پاسخگویی به سوالات شرعی، فرهنگی، اعتقادی و ... بر انجام اعمال زائران نیز نظارت داشته‏باشند؛ شاید بتوان گفت همه‏ی وظایف روحانی کاروان بر دوش معینه نیز هست. ( البته در حیطه ی بانوان )

اتفاقا امروز در سرویس کنار یک معینه نشسته‏بودم ؛ بنده خدا را تا خود ِ خانه به حرف گرفتم ؛ یکی از جوان‏هایشان بود . گفتم امسال شما حج مشرف نشدین؟ آهی کشید و گفت : ان شاءالله سال بعد همراه دایی‏جان می رویم! ایشان روحانی کاروانند ، اگر مَحرم همراهمان باشد بهتر است . کنجکاو شدم . شرایط ورود را جویا شدم ، می گفت باید مدرک سطح 3 حوزه داشته باشی ، حداقل سی سالت هم باشد، البته اگر همسرت روحانی کاروان باشد مدرک سطح 2 را هم قبول می‏کنند . ناراحت بودم که چرا تعداد کمی از کاروان‏ها می‏توانند معینه داشته‏باشند و برایم توضیح‏داد که نیروی متخصص و کارآماد به شدت کم است و واقعا مسئولیت سنگینی‏ست؛ باید مرتب به امور عبادی حاجیان رسیدگی کنی که مبادا عملی را اشتباه انجام‏دهند .

سر کلاس ِ صبح هم استادمان از سال پیشش تعریف می‏کرد، از این ناراضی بود که حدود 90% کاروان، افراد پیر و سالخورده بودند و چرا نباید جوانان در سنین بهتری به اعمال حج روی بیاورند (در دلم گفتم خب هنوز مستطیع نشده اند!... ولی می‏دیدیم کسانی را که آنقدر وضعشان خوب است که توهم می‏گرفتتم نکند باید سه چهار باری حج به جا بیاورند! )

---------------------------------------------
پ.ن: برای معینه شدن علاوه بر مدارکی که ذکر می‏کنند ( تقریبا هر سال شرایط‏، تغییراتی دارند) باید دو آزمون هم بدهی، یکی کتبی که منابعش اکثرا کتب فقهی‏ست و دیگری به صورت مصاحبه‏ی علمی .




کلمات کلیدی :

دست در دست هم دهیم به مهر

ارسال‌کننده : در : 86/9/27 12:0 صبح

بسمه تعالی

سلام
تقویمت را ورق زده‏ای؟... سه‏شنبه 27 آذر شهادت دکتر محمد مفتح، روز وحدت حوزه و دانشگاه.
دکتر مفتح یک مجتهد و عالم بزرگ و همچنین استاد و رئیس دانشکده الهیات دانشگاه تهران بودند که در 27 آذر ماه سال 1358 در مقابل دانشگاه مظلومانه به شهادت رسیدند و به دلیل فعالیت‏های بسیار این عالم بزرگ در دانشگاه‏ها، روز شهادت ایشان روز وحدت حوزه ودانشگاه نامیده‏شد.

معمولا کسانی که می‏فهمند هم دانشگاه درس می‏خوانم و هم جامعة‏الزهرا، اولین سوالی که با تعجب می‏پرسند این است که:« آخه چطوری؟! سخت نیست؟ حالا به نظرت خوبه یا نه؟»

به نظر من اگر به هدفمان از درس خواندن توجه کنیم می‏بینیم که این دو با هم منافات که ندارند هیچ، بلکه مکمل همدیگر هم هستند. شاید حتما نیاز نباشد در هر دو لباس طلبه و دانشجو باشیم؛ اما بسیار خوب است که از هر دو نظر خودمان را غنی کنیم؛ یعنی در هر رشته‏ای که مشغول به تحصیلیم حتما باید به فکر پرورش روح و صفات عالیه در وجودمان هم باشیم.( علم+تهذیب نفس)

چرا که برای برپایی فرهنگ اسلام، یعنی فرهنگ صداقت، عدالت، گذشت و ایثار، یکرنگی و ... باید تمام کسانی که در هر لباس و پست و مقامی به فعالیت مشغولند این صفات عالیه را در خود پرورش داده‏باشند وگرنه علمی که می‏آموزند غرور و سنگدلی و دوری بیشتر از خداوند را برای آنان به بار می‏آورد و همان بمب‏ها و موشک‏هایی می‏شود که ظالمانه بر سر مردم بی‏گناه ریخته می‏شود و به قول شاعر معروف، سنائی: چو دزدی با چراغ آید گزیده‏تر برد کالا.

آیا می‏دانید عالمان و عارفان بسیاری بوده‏اند که در علوم همچون نجوم، ریاضی، فیزیک و ... نیز تبحر داشته‏اند. به عنوان مثال عارف بزرگ علامه حسن‏زاده آملی در علم ریاضی،‏موسیقی و... نیز تسلط بسیار دارند و یا حکیم عمر خیام، عالم و عارف بزرگ از شعرای معروفی بوده‏اند که علوم کیمیا، نجوم، ریاضیات، پزشکی و ... را نیز می‏دانسته اند و یا افراد بسیار دیگری همچون خواجه نصیرالدین طوسی، ابوعلی‏سینا و ... .

امروزه با همدستی و وحدت حوزه ودانشگاه می‏توان از بسیاری ضعف‏ها و مشکلات حوزه و دانشگاه کاست؛ همانطور که شاهد پیشرفت‏های علمی و افتخارآفرین دانشجویان با اخلاص و باایمانمان در زمینه‏های مختلف به عنوان مثال انرژی هسته‏ای، سلول‏های بنیادی و ... هستیم که با توکل بر خداوند و توسل به اهل بیت- علیهم السلام- توانسته‏اند به اهداف بزرگ خود برسند و یا در طول تاریخ به ویژه زمان انقلاب، نقش روحانیت در بیداری و رهبری مردم و سوق آنان به سمت پیروزی غیر قابل انکار می‏باشد.

پس ای دوست عزیزی که در لباس دانشجو مشغول تحصیل علمی، و ای دوست گرامی که در لباس طلبه تحصیل علم می‏کنی، بدانید که هر دو به هم نیازمندید و جامعه‏ای زیبا و مزین به آرمان‏های اسلامی منتظر همدلی و همکاری شماست؛ پس

دست دوستی را بیش از پیش به سوی هم دراز کنیم و با شناخت وظیفه خویش تمام تلاشمان را در جهت تحقق آن بنماییم.

دست در دست هم دهیم به مهر     میهن خویش را کنیم آباد




کلمات کلیدی :

خوشبخت باشید

ارسال‌کننده : در : 86/9/24 12:0 صبح

پرده اول:
به شرطها و شروطها!

تا حالا شنیدین که میگن: ازدواج یه امر مقدسه، آدم با ازدواج نیمی از دینش رو کامل میکنه، یک نماز متاهل برابر هفتاد نماز مجرده و ... تشکیل خانواده خیلی مهم و ارزشمنده و رمز بقای یه جامعه ست اما: به شرطها و شروطها!
یکی از مهمترین ملاکهایی که میتونه باعث تقدس یک ازدواج بشه، انتخاب درسته. انتخابی که شاید مهمترین انتخاب آدم تو زندگیشه. اگه دختر و پسر انتخاب درستی داشته باشن میتونن نسبت به آیندشون مطمئن بشن اما اگر خدای ناکرده انتخاب غلط باشه و به جای عقل و منطق، انتخاب با محوریت احساس باشه میتونه مبداء بدترین اتفاقات بشه.
چند روز پیش،سالگرد بهترین انتخاب عالم بود، انتخاب درستی که مبداء تحول تاریخ شد. انتخابی که براساس عقل و شرع انجام شد.بهترین پسر عالم به خواستگاری بهترین دختر عالم رفت.
داماد: آیا  زیباترین پسر بود؟ خوش تیپ ترین بود؟ پولدار ترین بود؟ خونه شخصی داشت؟ مرکب حسابی داشت؟ باباش پولدار بود؟ و...
عروس: آیا زیباترین دختر بود؟ خوش تیپ ترین بود؟ گرونترین جهیزیه روداشت؟ باباش میلیاردر بود؟ آیا مهریه بالایی داشت؟ آیا جشن عروسیشون خیلی توپ بود وکلی بریز بپاش کردن؟ پس چی باعث شد اون دوجوون پیوند مقدسی داشته باشن و عاشقانه زندگی کنن؟
پرده دوم:
به جای حرف کمی عمل
یکی دوسال قبل از ازدواجم با دختر تازه مسلمونی آشنا شدم که با تحقیق و آگاهی اسلام رو به عنوان دینش انتخاب کرده بود. یکی از حرفای او که هیچوقت فراموشش نمیکردم سفارشش در مورد نهج البلاغه بود. یادمه میگفت: متعجبم از کسی که اسم خودش رو مسلمون گذاشته ولی نهج البلاغه نمیخونه، چه برسه به مدعیان تشیع! در مورد خیلی مسائل باهم حرف میزدیم یکیش ازدواج بود. میگفت: اگه دخترا و پسرا، روش ازدواج و زندگی امام علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها رو سرمشق خودشون قرار بدن میتونن زندگی عاشقانه ای داشته باشن. از انتخاب و مهریه و جهیزیه و مراسم عروسی و ... چیزای دیگه.
پرده آخر:
مهریه من
وقتی بعد از 5-6 جلسه صحبت و یک ماهی تحقیق، مطمئن شدم همسرم همون مردیه که میتونم در کنارش خوشبخت بشم جواب مثبت دادم و قرار شد همراه خانواده برای تعیین مهریه بیان خونمون. چند روزی به مهریه فکر کردم، به تجربه های عملی که از زندگی دخترای فامیلمون دیده بودم، اینکه مهریه بالا تضمین خوشبختی دختر نیست، اینکه اگه زندگی تلخ باشه میگه مهرم حلال جونم آزاد و مهریه هدیه ای از مرد به زنه برای ایجاد محبت، اینکه مهریه باید در حد وسع مالی پسر باشه، آخه مگه میشه کسی وعده چیزی که نیست رو بده و اسمش رو بذاره هدیه؟ و خوندم که اگه مرد قصد دادن مهر رو نداشته باشه عقد باطله و اینکه من و همسرم طلبه ایم و باید الگوی سایرین باشیم ... و در نهایت یاد جمله امام علی علیه السلام تو نهج البلاغه افتادم : "زنی که مهریه بالایی داره شومه" ! باعث شد علیرغم مخالفت پدر، برادر و همه فامیل 14 تا سکه رو پیشنهاد کنم.
بیش از 5 سال از زندگی مشترکمون میگذره و تا حالا حتی برای یک لحظه هم نشده که نظرم در مورد مهریه عوض بشه. حتی یکبار!

خوشبخت باشید


کلمات کلیدی :

افلاکیان خاک نشین

ارسال‌کننده : در : 86/9/21 11:2 عصر

 
قم، جامعه الزهرا_«همایش تجلیل از عارف گرانقدر ، شیخ جعفر مجتهدی(ره) » بزرگ، کنار ِ عکسی نورانی روی پوستر نوشته شده. سه‏شنبه 86/9/20 از ساعت یک تا پنج و نیم . قرار است عده‏ای هم از جامعةالزهرا بروند ، ساعت 10 حرکت ِ اتوبوس ها‏ست ...تا کلاس تمام می‏شود ، فشنگی خودم را می‏رسانم به سرویس‏ها ، تقریبا همه آمده‏اند .

تهران _ ساعت : 12/50 ، هنوز نرسیده‏ایم ...سه چهار اتوبوس دیگر هم به ما ملحق شده‏اند‏، از کجا ؟ نمی‏دانم ! ...پَت و مَت ِ گروهی راه انداخته‏اند ، دو سه باری برج میلاد را دور می‏زنیم و کلّی معطّلی ... رسیدیم ( بالاخره ).

تالار بزرگ کشور! _ چه جمعیتی! ...مجری حسابی عذر خواهی می‏کند از کمبود ِ جا ( مثلا بزرگ‏ترین است ! البته هم خوب است و هم بد،‌ خوب که این همه مشتاق به این جا روانه شده‏اند . حتی عده‏ای پشت ِ درها توی سرما نشسته‏اند . بد اینکه هنوز علایق ملت دست ِ بعضی‏ها نیامده ، بزرگ‏ترین تالار ِ کشور (؟) به مرز انفجار رسیده !...بگذریم ) طبیعتا صندلی گیرمان نمی‏آید ، چهار ساعت و نیم ، سر ِ پا و گاهی هم روی زمین ...به اولین نطق کننده (؟) نرسیدیم ، ولی بقیه: حجةالاسلام رضوی کشمیری ، دکتر اسدی گرمارودی ؛ آقای خجسته ، دکتر محمد اصفهانی ، حجةالاسلام فاطمی‏نیا ...شرایط ِ محیطی، بد است ، اگر برنامه هم بی‏محتوا بود، به قطع خواب را استاد کرده‏بودم ولی خوابمان پرید.

؟_چیزهای جدیدی گیرم می‏آمد ، از مکاشفه‏ها و عنایات ِ شان ، اینکه حتی در حالت کما به هوش می‏آیند و آخرین وصایا را می‏کنند ، تحیّر است که در چهره‏ی پزشکان موج می‏زند . پاک، گیج شده‏اند، نمی‏دانند چه گزارشی ردکنند ، در علم نمی‏گنجد !...لحظه لحظه‏هاشان برایم تلنگر است ولی یک جمله عمرا از سرم بپرد «عاشق اگر رنگ ِ ِمعشوق نگیرد، عاشق نیست » ...

بیمارستان _نفس‏های آخر ...دیگر بینی و دهان برای تنفس یاری نمی‏کنند ...می‏خواهند پایین حنجره را برای رسیدن به نای سوراخ‏کنند ...همین که چاقو را فرو می‏برند ، خشکشان می‏زند ، خون فواره‏زده ، تا به حال سابقه نداشته این‏گونه شود ...آنقدر از حنجره‏شان خون می‏آید که تمام ریش‏های سفیدشان، سرخ می‏شود ....

ظهر عاشورا _ لب ِ تشنه ...حنجره‏ی بریده ...محاسن ِ خونی ...

عاشق اگر رنگ ِ معشوق نگیرد ، عاشق نیس ...حکما عاشق بوده ....

-------------------------------------------------------

پ . ن : این همایش دهمین برنامه با افلاکیان خاک‏نشین بود . این سلسله مراسم به همت ِ موسسه ی فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس صورت می‏گیرد  ( دانشجوهای دانشگاه های تهران عهده دارند ) ، این موسسه با مطالعه و پژوهش در زندگی بزرگان به نشر کتاب و برگزاری همایش‏هایی برای شناساندن هر چه بیشتر آ ن‏ها می پردازند.




کلمات کلیدی :

ای کاش آقای ضرغامی بخونه

ارسال‌کننده : در : 86/9/15 5:13 عصر

به نام خدا
 پدرم یه اتاق پر نوار داره ، از فارسی تا ترکی و هندی و عربی و...از مجاز تا غیر مجاز . ولی یه اخلاق خوبی  داره که برای گوش کردن موسیقی از هدفون استفاده میکنه و اطرافیانش مجبور نیستن گوش بدن.من و برادرم کوچیک که بودیم گاهی نوار قصه و شعر بچگونه گوش میکردیم ولی یادم نمیاد هیچوقت طرف نوارهای موسیقی پدرم رفته باشیم . گذشت تا ما بزرگ شدیم و مدرسه رفتیم، برادرم گاهی نوار افتخاری و سراج و شجریان گوش میداد البته گاهی ولی من نه. سالهای اخر دبیرستان که بودم صدا و سیما شروع کرد به پخش کردن موسیقی های غیر سنتی، بعضی وقتا که حس میکردم رقص آوره صداش رو قطع میکردم یا شبکه رو عوض میکردم. سوار تاکسی که میشدم بعضی وقتا راننده نوار غیر مجاز گذاشته بود ، محترمانه خواهش میکردم خاموش کنن، بیشتر وقتا خاموش میکردن ،گاهی هم که  میدیدم راننده توجهی به حرفم نکرده پیاده میشدم.یادمه تو فامیل فقط من بودم که تفکرم نسبت به موسیقی اینجوری بود و البته کمی هم برادرم . برای همین هم یکی از سئوالهای ثابتم از خواستگارها این بود: - چه جور موسیقی گوش میدین؟
بالاخره  کسی  در خونه رو زد که بامن نقاط مشترک  فکری و عملی زیادی داشت از جمله تو مسئله موسیقی.
سه تا مجلس داشتیم : نامزدی ، عقد و عروسی.یادمه پدرشوهرم پیشنهاد کرد به جای عروسی بریم مشهد ولی من قبول نکردم ،آخه میخواستم به همه نشون بدم میشه آدم جشن بگیره ولی گناه نکنه. تو فامیل ما سابقه نداشت کسی مراسمش بدون موسیقی و رقص باشه ولی چون همه به اخلاق من و همسرم آگاه بودن با قضیه کنار اومدن . جالب بود ؛ بعضی از فامیل تو بله برون یا عقد تو گوشم میگفتند : عزیزم ،  زدن و رقصیدن تو این مراسم شگون داره! نمیدونم چه فکری میکردن که این حرف رو میزدن، اونم با مثل منی که بارها کتابهای پرسش و پاسخ این مسائل رو زیر و رو کرده بودم و راهم رو با آگاهی انتخاب کرده بودم. وقتی برای خرید کارت عروسی رفته بودیم  بهارستان ، همه مغازه ها رو زیر و رو کردیم ، البته کارت مدعوین رو تو مغازه دوم یا سوم پیدا کردیم ؛ کارت معمولی بود که ازش 150 تایی سفارش دادیم ، وسواس زیاد ما برای پیدا کردن قشنگترین کارت واسه یه مهمون ویژه بود و بالاخره بعد از ساعتی جستجو پیداش کردیم ، رنگ سبز  خاصی داشت و روش طلاکوبی شده بود ، حتی بعد از اون روز هم کارتی به اون قشنگی تا به حال ندیدم.اون کارت رو خریدیم و به همراه کارتای دیگه آوردیم خونه . اول کارت مهمون ویژمون رو نوشتیم البته با وضو ، همسرم خیلی خوشخطه و با ظرافت زیادی که به خرج داد  شاهکار کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم. تقدیم به مولامون حجه بن الحسن...
اون کارت رو به نیت دعوت آقامون نوشتیم و ازشون خواستیم به مجلسمون نظارت داشته باشن . نمیخواستیم روز اول زندگی مشترکمون با گناه شروع بشه ، اگرچه از دیگران سرزده باشه ،آخه تو فامیل ما هیچوقت عروسی بدون آهنگ و بزن برقص نبود،اکثرا ارکستر میاوردن یا حداقل از نوار استفاده میکردن.کاش معنی شاد بودن و شادی کردن رو درست میفهمیدیم.
 مداح دعوت کرده بودیم ، برای خانمها مداح زن و برای آقایون مداح مرد،شب ولادت امام رضا علیه السلام بود و شعرهایی که میخوندن در مدح ایشون...مجلسمون به خیر گذشت  به مدد و عنایت مولا.گرچه بعضیا تا اخرشب هنوز گیج و گنگ بودن از اون مدل عروسی.
پسرم دوسالشه ، از اول سعی کردیم مواظب دیده ها وشنیده هاش باشیم. گاهی دوست داره تلویزیون ببینه، جعبه جادویی رو براش روشن میکنم، برنامه کودک شبکه یک : دوپس ، دوپس... اشکال نداره میرم سراغ شبکه دو : حالا دست ، دست ...، شبکه سه و چهار برنامه کودک ندارن ، شبکه تهران : دیشدن دیشدرن...! اشکال نداره مامان جون بیا حیات وحش ببینیم : در جنگلهای آفریقا شیری آهو را درید...مامان! وکودکم ترسید.
چرا موسیقی هایی که از صدا و سیما پخش میشه کنترل نمیشه؟ نمیخوام بچم با دوپس دوپس بزرگ بشه ...




کلمات کلیدی :

   1   2   3   4      >

الکسا