کاسه چه کنم
اولی – هیچکس به ولخرجی زن من نیست … همیشه از من پول میخواد!
دومی – با اینهمه پول چه کار میکنه؟
اولی – نمیدونم، … چون هیچوقت بهش نمیدم!
زن گریه کنان رو به شوهرش می گوید: چرا حاضر نیستی یک پالتو پوست برایم بخری !؟ من اگر سرما بخورم و بمیرم که مخارج به خاک سپردنم برایت گرانتر تمام می شود. مرد با حسرت سری تکان داد و گفت : می دانم ، می دانم ، اما آخر آن فقط یک مرتبه است !
و
...
معمولا وقتی یک چیزی بین مردم باب شود برای آن لطیفه می سازند و وسیله ای برای خنده!
خوب این هم یکی از این موارد. ولی اینطور لطائف، بیشتر من را به فکر فرو می برد تا خنده! به این فکر که اینها ممکن است از کجا نشأت بگیرد، اصلا مگر هر خرج کردنی را ولخرجی میگویند!
در جایی خواندم که یکی از دلایل زیاد خرید کردن برخی خانم ها را پوشاندن نقاط ضعف درونی انها می دانست! البته این حرف شاید در ظاهر کمی قابل قبول باشد، ولی دلیل تام و کامل و معقولانه ای نیست.
بیشتر آن می تواند بی برنامگی و نداشتن نظم در زندگی باشد. ما همیشه پیش خودمان فکر میکنیم که اگر ما درآمد بیشترى داشته باشیم، تمام مشکلات و غصههاى مالى ما حل مىشود، در حالی که این فکر غیر عاقلانه ست. درآمد زیادتر، درد را دوا نمىکند. اگر هزاری هم پولدار باشیم ولی برنامه اقتصادی درستی در زندگی نداشته باشیم باز هم به پولی و کمبود میخوریم.
یکی از مشکلاتی هم که اکثر خانم با همسرهایشان دارند سر این موضوع ست که چرا در خرید خانه خساست بخرج می دهند، و مرد هم در مقابل به او می گوید من خسیس نیستم تو ولخرج هستی! ولی از این غفلت دارند که اگر خرج شان را با دخلشان یکی شود دیگر نه مرد به زن می گوید تو ولخرج هستی و نه زن به مرد میگوید تو خسیس هستی!
اگر همان روز اول که حقوق را میگیرند، زن و مرد با هم برنامه ریزی کنند و حد خرج را برای هر کدام تعیین و خرج های اضافی را کم کنند دیگر آخر سر کاسه چه کنم چه کنم دست نمیگیرند! و این تکه ها را بهم نمی چسبانند!
+ توصیههایى به خانمهاى خانهدار براى تنظیم اقتصاد خانواده
کلمات کلیدی : خانواده، اقتصاد، خساست، در آمد، برنامه ریزی، محبت، خرج اضافه