آزاد باشیم یا نباشیم؟!
طرف داشت از توی خارها میرفت، هی احتیاط میکرد و فکر میکرد که پایش را کجا بگذارد که پَر لباسش به خارها نگیرد و زخم و زیلی نشود. رفیقش جلوتر از او، بیخیال خارها و تکهپاره شدن لباسها و مجروح شدن پاهایش، تند و تند قدم برمیداشت؛ غافل از اینکه در دو متریشان، جاده آسفالتهای کشیدهاند!
شده است حکایت الان ما! آمدهایم پشت سر پرچمداران آزادی و برابری جنسیت راه افتادهایم و سعی داریم یک جورهایی اسلامیاش کنیم. افتادهایم وسط خارها و هی چپ و راست میشویم که خراش برنداریم و همهاش دل خوش کردهایم به آن چند تا شاخه گلی که وسط خارها سبز شدهاند؛ غافل از اینکه شاید راه کم دردسرتری هم وجود داشته باشد. خوشحالیم که آزادی داریم، میتوانیم درس بخوانیم، دانشگاه برویم، توی جامعه فعال باشیم، کار کنیم، دستمان توی جیب خودمان باشد، توی رشتههای ورزشی همصف مردان باشیم و توی خلق آثار هنری ازشان پیشی بگیریم.
خوشحالیم که «نسبتاً» آزادیم. اما حالا این آزادی به قیمت از دست دادن چه چیزهایی حاصل میشود، مهم نیست. این آزادی چقدرش با فطرت ما سازگار است، کاری نداریم. چقدر به نفع نظام جامعه است، نمیدانیم. چقدر در جهت هدف خلقت و سعادت اخروی است، بهش فکر نمیکنیم. همین که نسبتاً آزادیم و داریم فاصلهمان را با مردها کم میکنیم و نیازمان را از آنها میبُریم، کافی است.
اینها را یک متحجر خانهنشین نمینویسد. اینها را گلسایی دارد مینویسد که از وقتی یادش است سر توی کارهای مختلف کرده و حضور در جمع و جامعه و کار و کارگروه، برایش حکم آب حیاتبخش را دارد. اما از هفتهی پیش که این مطلب را نوشتم و بازخورد مطلب را دیدم، تا به امروز دائماً دارم به همین چیزها فکر میکنم.
به اینکه دستاورد همهی این آزادیهای نسبی ما، همهی این موفقیت(!)های زنان، برای خودشان، برای جامعهشان و برای آخرتشان چه بوده است؟
به اینکه چرا توی سیرهی پیامبر(ص) و در کلام علی(ع)، بزرگترین جهاد زن، «همسرداری» معرفی شده است(1) و نه حصول استقلال مالی و کسب فلان رتبهی علمی و امثال اینها. «بزرگترین جهاد» خیلی حرف توی خودش دارد ها! هم سختترین است، هم جهادکنندهاش برترین است و هم نشانهای است از کمال. این موفقیتها و «لزوم حضور»ی که امروز ازشان بحث میکنیم، توی سیرهی معصومین چه جایگاهی دارد؟
تمام این هفته به این فکر میکردم که چقدر تعاریف ما از «پیشرفت»، «موفقیت» و «رشد» درست است و مطابق با هدف خلقت، و تا به حال چند بار نشستهایم اینها را برای خودمان بازتعریف کردهایم؟ و چطور شد که تفکر کهن ما زنان، تغییر کرد و فخر و رشد را در اموری مثل تحصیلات و درآمد و کسب مدال دیدیم؟
شاید دربارهی چند خط آخر، بیشتر بنویسم...
1. جهاد المرأة حسن التبعّل (وسایل شیعه ج 11، ص 15). این حدیث ظاهرا از پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) و امام هفتم(ع) نقل شده است.
کلمات کلیدی : آزادی، زن، فطرت، آخرت، سعادت، شرع، بازتعریف مفاهیم، برابری جنسیت