جهاد زینب در مدینه جا ماند؟
صفحه سرچ گوگل را باز میکنم و مینویسم شوهر داری! یک گیومه هم پس و پیشاش میگذارم که بچهداری و خانهداری و اینها نیاید. چه فرق میکند آقای گوگل فکر کند دختری دارد دنبال شوهر میگردد یا زنی از داشتن شوهرش خسته شده یا تازه عروسی اینجاست که شوهرداری بلد نیست!
میدانم حدیثی موثق در اسلام داریم که میگوید جهاد زن خوب شوهرداری است. دلم میخواهد ادای مسلمانهای درجه یک را در بیاورم و دانه دانه حدیثها را در زندگیام پیاده کنم. از طرفی من ِ درونم میگوید درس بخوان، کار کن، فعالیت کن، بنویس، بفهم، بفهمان... . این من ِ درونم دارد ریشه میدواند. باید زودتر از اینکه عقل و دین درونام را بگیرد سر میز مذاکره بنشانماش. حسابام را با منام صاف کنم و بگویم دختر تکلیفات را مشخص کن؛ میخواهی آزادانه در اجتماع فعالیت کنی و دم از مسلمانی بزنی یا به خاطر این قول مبارک بروی پی خانهداری و شوهر داری. بالاخره اگر دختران باور داشتند که جهادشان خوب شوهرداری است هرچه زودتر بار و بنهشان را برای شرکت در جهاد میبستند و تصمیم میگرفتند.
اصلا باید تجدید نظری روی مفاهیم بکنم. جهاد یعنی چه؟ شوهر داری چگونه است؟ آزادی تا چه حد است؟ آیا به قول گلسا (+) مسئله این است که آزاد باشیم یا نباشیم؟ یعنی الان یک خط قرمزی وجود دارد که یک طرفاش آزادی و تحصیل و کار است و طرف دیگرش شوهرداری؟ سوال را درست فهمیدیم که حالا دنبال جوابیم؟ نکند راههای دیگری هم باشد.
گلپر که سعی کرده خیلی ساده مسئله را حل کند. (+) در پاسخهایی که به نظرات داده بیشتر مشخص است. به نظرم زیرمیزی بعضی سوالات را هم جواب نداده! درست است که بعضی آزادیها در نهایت به ضرر زنان بوده؛ اما به قول یکی از خوانندگان، جامعه معلم زن نمیخواهد؟ دست کم محیطهای زنانه مسئولین خانم نمیخواهد؟ خانمی که به خاطر مسائل مالی یا از سر احساس وظیفه نسبت به اجتماع یا زکات استعداد و علماش در جامعه مشغول به کار میشود یعنی عملا از ثواب جهاد محروم شده؟ آخر کار آن خانم که ظاهرا از شوهرداری خیلی سختتر است. چرا کار سختتر ثواب کمتر داشته باشد؟
به نظر من صورت سوال نه اینقدر ساده و بیحاشیه است که گلپر گفته نه صفر و یکی است که گلسا توصیف کرده. مسئله هم فقط مشکل خانمهای مذهبی که این حدیث را شنیدهاند نیست؛ کلا خانوادهها از خانمهای متاهل انتظاراتی دارند که بیشتر وقتها با فعالیتهای بیرون از منزل قابل جمع نیست.
دو روز است که میخواهم اینها را بنویسم؛ اما شرکت در روضه و مراسم عزاداری فرصتام را تنگ کرده. با وقت تنگ شدهام نمیجنگم. شاید میخواهد چیزی به من بگوید؛ راه حلی پیش پایم بگذارد...
نشانهها را میگذارم توی جیبام تا به وقتاش بعد از محرم و ایام امتحانات بریزمشان روی میز و نتیجه زندگیام را بگیرم. یک نشانهام زینب- سلام الله علیها- است. همهاش که نمیشود در قال و قیل، راه درست را پیدا کرد. یک وقتی لازم است به زندگی از ما بهتران نگاه کنیم.
زینب -سلام الله علیها- شاگرد استاد وپدری چون علی – علیهالسلام- بود. در فن بیان و علم و عفاف حرف نداشت. معصوم نبود؛ اما معصوم زاده بود و با خاندان اهل بیت بزرگ شدهبود. به نظرتان تربیت حضرت زینب اجازه میداد که از جهاد زن غافل بماند؟ حالا این را بگذارید کنار شرط ضمن عقد حضرت زینب که به همسرشان، عبدالله بن جعفر گفتند. شرط این بود که شوهر اجازه بدهد زینب روزی یک بار حسین –علیهالسلام- را ببیند و اگر به سفر رفت همراهش برود.
ازدواج کردند؛ زینب همیشه حسین را میدید؛ حسین به سفر رفت؛ زینب هم رفت؛ دو پسرش را برد؛ دو پسرش شهید شدند؛ زینب اسیر شد؛ بیمار شد و در کمتر از دو سال بعد از این دنیا رفت. آیا زینب باید برای شوهرداری در مدینه میماند؟ یعنی زینب جهادش را در مدینه جا گذاشت و دلش خواست که به خاطر علاقه به برادرش به مسافرت رفت؟ آیا زینب از این دخترهایی بود که ازدواج میکنند ولی هر روز خانه مادرشان هستند؟!
جواب این سوالها را دیگر گوگل بلد نیست. فعلا مقالههایی که در مورد شوهرداری تحویلام داده مرتب کردم تا بخوانم.
کاش این روضهخوانها یاد میگرفتند اینقدر به بهانه خواهر و برادر و مادر و فرزندی اشک ملت را در نیاورند. به نظر من اگر هفتاد و دو تن از هفتاد و دو ملت هم بودند واقعه همان میشد. ماجرا چیز دیگریاست...
دو مطلب مرتبط که قبلا نوشته ام:
+ زنان صفر و یکی
+ یوسف ثانی
مطلب امروز کوثر (گلسا):
+ طواف ولایت
میدانم حدیثی موثق در اسلام داریم که میگوید جهاد زن خوب شوهرداری است. دلم میخواهد ادای مسلمانهای درجه یک را در بیاورم و دانه دانه حدیثها را در زندگیام پیاده کنم. از طرفی من ِ درونم میگوید درس بخوان، کار کن، فعالیت کن، بنویس، بفهم، بفهمان... . این من ِ درونم دارد ریشه میدواند. باید زودتر از اینکه عقل و دین درونام را بگیرد سر میز مذاکره بنشانماش. حسابام را با منام صاف کنم و بگویم دختر تکلیفات را مشخص کن؛ میخواهی آزادانه در اجتماع فعالیت کنی و دم از مسلمانی بزنی یا به خاطر این قول مبارک بروی پی خانهداری و شوهر داری. بالاخره اگر دختران باور داشتند که جهادشان خوب شوهرداری است هرچه زودتر بار و بنهشان را برای شرکت در جهاد میبستند و تصمیم میگرفتند.
اصلا باید تجدید نظری روی مفاهیم بکنم. جهاد یعنی چه؟ شوهر داری چگونه است؟ آزادی تا چه حد است؟ آیا به قول گلسا (+) مسئله این است که آزاد باشیم یا نباشیم؟ یعنی الان یک خط قرمزی وجود دارد که یک طرفاش آزادی و تحصیل و کار است و طرف دیگرش شوهرداری؟ سوال را درست فهمیدیم که حالا دنبال جوابیم؟ نکند راههای دیگری هم باشد.
گلپر که سعی کرده خیلی ساده مسئله را حل کند. (+) در پاسخهایی که به نظرات داده بیشتر مشخص است. به نظرم زیرمیزی بعضی سوالات را هم جواب نداده! درست است که بعضی آزادیها در نهایت به ضرر زنان بوده؛ اما به قول یکی از خوانندگان، جامعه معلم زن نمیخواهد؟ دست کم محیطهای زنانه مسئولین خانم نمیخواهد؟ خانمی که به خاطر مسائل مالی یا از سر احساس وظیفه نسبت به اجتماع یا زکات استعداد و علماش در جامعه مشغول به کار میشود یعنی عملا از ثواب جهاد محروم شده؟ آخر کار آن خانم که ظاهرا از شوهرداری خیلی سختتر است. چرا کار سختتر ثواب کمتر داشته باشد؟
به نظر من صورت سوال نه اینقدر ساده و بیحاشیه است که گلپر گفته نه صفر و یکی است که گلسا توصیف کرده. مسئله هم فقط مشکل خانمهای مذهبی که این حدیث را شنیدهاند نیست؛ کلا خانوادهها از خانمهای متاهل انتظاراتی دارند که بیشتر وقتها با فعالیتهای بیرون از منزل قابل جمع نیست.
دو روز است که میخواهم اینها را بنویسم؛ اما شرکت در روضه و مراسم عزاداری فرصتام را تنگ کرده. با وقت تنگ شدهام نمیجنگم. شاید میخواهد چیزی به من بگوید؛ راه حلی پیش پایم بگذارد...
نشانهها را میگذارم توی جیبام تا به وقتاش بعد از محرم و ایام امتحانات بریزمشان روی میز و نتیجه زندگیام را بگیرم. یک نشانهام زینب- سلام الله علیها- است. همهاش که نمیشود در قال و قیل، راه درست را پیدا کرد. یک وقتی لازم است به زندگی از ما بهتران نگاه کنیم.
زینب -سلام الله علیها- شاگرد استاد وپدری چون علی – علیهالسلام- بود. در فن بیان و علم و عفاف حرف نداشت. معصوم نبود؛ اما معصوم زاده بود و با خاندان اهل بیت بزرگ شدهبود. به نظرتان تربیت حضرت زینب اجازه میداد که از جهاد زن غافل بماند؟ حالا این را بگذارید کنار شرط ضمن عقد حضرت زینب که به همسرشان، عبدالله بن جعفر گفتند. شرط این بود که شوهر اجازه بدهد زینب روزی یک بار حسین –علیهالسلام- را ببیند و اگر به سفر رفت همراهش برود.
ازدواج کردند؛ زینب همیشه حسین را میدید؛ حسین به سفر رفت؛ زینب هم رفت؛ دو پسرش را برد؛ دو پسرش شهید شدند؛ زینب اسیر شد؛ بیمار شد و در کمتر از دو سال بعد از این دنیا رفت. آیا زینب باید برای شوهرداری در مدینه میماند؟ یعنی زینب جهادش را در مدینه جا گذاشت و دلش خواست که به خاطر علاقه به برادرش به مسافرت رفت؟ آیا زینب از این دخترهایی بود که ازدواج میکنند ولی هر روز خانه مادرشان هستند؟!
جواب این سوالها را دیگر گوگل بلد نیست. فعلا مقالههایی که در مورد شوهرداری تحویلام داده مرتب کردم تا بخوانم.
کاش این روضهخوانها یاد میگرفتند اینقدر به بهانه خواهر و برادر و مادر و فرزندی اشک ملت را در نیاورند. به نظر من اگر هفتاد و دو تن از هفتاد و دو ملت هم بودند واقعه همان میشد. ماجرا چیز دیگریاست...
دو مطلب مرتبط که قبلا نوشته ام:
+ زنان صفر و یکی
+ یوسف ثانی
مطلب امروز کوثر (گلسا):
+ طواف ولایت
کلمات کلیدی : زن، شوهرداری، زینب، محرم، ولایت