ارسالکننده : گل دختر در : 88/3/31 6:4 عصر
در شرایط آشوب و بلوا معمولا حق و ناحق حسابی مخلوط میشوند. هواداران آقای الف که به خیابان میریزند بعضی هم برای فروکشی عقدههای قبلیشان با آنها همصدا میشوند. تشخیص آنها از هم سخت است. هیچ کدام هم حاضر نیستند کنار بکشند. نیروی انتظامی میخواهد آنها را جدا کند و امنیت را برگرداند؛ ولی آدمها و اهداف و ابزارها قابل تشخیص نیستند. من نمیدانم این وسط چه اتفاقی میافتد. شما هم نمیدانید. یعنی هیچ کس نمیداند دقیقا چند نفر از هواداران آقای الف کتک خوردند؛ چند نفر باتوم زدند؛ چند نفر از طرفداران آقای ب تماشاچی بودند و چند تایشان آمدند وسط معرکه؟ چه کسی میداند این گلولههایی که هموطنانمان را کشته از کدام تفنگ شلیک شده؟ فقط در این اوضاع آشفته هرکس هرکاری را که فکر میکند بهتر است انجام میدهد.وبلاگنویسان حامی هر شخص و گروهی هم دارند همان خط سیرنوشتاری را پیش میبرند که قبل از انتخابات داشتند. هر دو طرف – یا بیشتر- مجبورند به خاطر نگاه یک جانبه طرف مقابلشان آنها هم فقط روی موضوعاتی دست بگذارند که بیشتر به هدف نزدیکشان میکند. حتما بسیاری از طرفداران آقای الف انتظار چنین قانونشکنی از ایشان نداشتند و حامیان آقای ب هم از کشته شدن همشهریهایشان در چند قدمیشان خوشحال نیستند. اما انگار راهی هست که در آن گام گذاشتهاند و دیگر راه برگشت ندارند. وبلاگها که رسانههای خردی هستند. سایتهای خبری هم از رجا و فارس گرفته تا کلمه و قلم و تابناک هم مجبورند با قوت تمام جبهه خودشان را تقویت کنند؛ وگرنه هر حرکت کوچکی را حریفشان تعبیر به کوتاه آمدن میکند. خودمان نمیگذاریم دوستانمان انصاف داشتهباشند. فقط برای آتو گرفتن در کمین هستیم تا برایش انواع حواشی و تفسیرها بنویسیم.مثلا یکی از بحثها سر این است که «کی زد و کی خورد؟ »نه من میدانم نه شما که کدام گروه بیشتر و ناحق زدند و کدامها خوردند؟ اما جان من همینطور که کانالهای ماهواره را زیر و رو میکنید یک سری هم به این اخبار صداوسیمای خودمان بزنید و ببینید که نیروی انتظامی و پلیس چطور از دست مردم کتک و لگد میخورد؟ بعد بروید همان کانالهای ماهوارهتان را نگاه کنید و به من بگویید غیر از ایران در کدام کشور «پلیس» از دست «مردم» کتک میخورد؟مطمئن باشید تمام آن عکسها و فیلمهایی را که شما دیدید من هم دیدهام.(
+) مصدومانی که در غبار هیاهو دیده نشدند
کلمات کلیدی :
آشوبگران،
پلیس
ارسالکننده : گل دختر در : 88/3/31 3:19 عصر
نویسنده مطلب: گل دختر
مسجد
خانه خداست
مسجد لولاگر هم یکی از مساجد تهران
حتما پیش نمازی داشته
تابلوهای صلوات و دعایی داشته
قرآن داشته
مفاتیح داشته
نذر و نذورات داشته
چادر نماز و مهر و تسبیح داشته
و نمازخوانهایی داشته
که به آتش کشیدنشان
واقعا دلتان رضا میدهد
که هر شب از بام خودتان و همسایهها
صدای الله اکبر میشنوید؛
بعد در قالب اعتراضهای شما
خانه خدا را آتش میزنند؟
دست روی بد چیزی گذاشتید
حتی این مذهبیهایی که الان سکوت محضاند
وجانب احتیاط را گرفتهاند
روی همچین مقدساتی حساسند
دم خروس را باور کنیم
یا قسم حضرت عباس را؟
مسجد خانه خداست
واقعا شما بنده همین خدایید؟
کلمات کلیدی : آشوبگران، مسجدلولاگر
ارسالکننده : گل دختر در : 88/3/28 9:6 عصر
نویسنده مطلب: گل دختر
عزیز بابا!
من نه موسوی هستم
که نبودنم را خوب بدانی
نه خاتمی هستم
که گفتی بیعرضه است
نه پدرت
که از ازل سنگش را به سینه میزنی
من یکی از مردمی هستم(+)
که گفتی
از لحاظ روانی
قهرمان ساز و اسطوره کشیم
یکی را میبریم بالا
بعد هُلش میدهیم پایین (+)
گفتی
ما مشکل روانی داریم
که خاندانت
این بار دست خالی ماند
بابا به قربانت برود!
از پشت وانت بیا پایین(+)
خدای نکرده
مردم روانی هُلت میدهند پایین
بعد دیگر نمیتوانی
با خواهرت عکس بیندازی
و انگار کنی که روزنامه آلبوم خانوادگیاست
و تمام سدها و خیابانهای ایران
ملک اجدادی پدرت
دختر بابا!
ما پدرت را دوست داشتیم
هنوز هم داریم
اما تو که از سر و کولشان بالا میروی
عبایشان را کج میکنی
پدر سنی ازشان گذشته
رعایت کن
تو
نه با اشک این مردم گریستی
نه با خندهشان خندیدی
فقط خواستی چادرمان را رنگ پریده کنی(+)
یک هو که از آن سر دنیا ظاهر میشوی
یادمان میآید چقدر بدبخت و روانی هستیم
هنوز دیر نشده
تا خبر ممنوع الخروج شدنت
در حد شایعه مانده(+)
این بار هم غیب شو
لندن انتظارت را میکشد
دوچرخه... ارزانی خودت
کلمات کلیدی : چادر، فائزه هاشمی، دوچرخه، مردم
ارسالکننده : در : 88/3/26 2:50 صبح
به نام خدا
نویسنده مطلب: گل بانو
شبکه ماهواره ای دولت انگلیس با زهرا رهنورد مصاحبه کرده است. رهنورد در این مصاحبه پیروزی موسوی را بدیهی دانسته و دلایلش بر تقلب در انتخابات را چنین ذکر کرده است:
1-«تجمع مردم حاکی از این بود که آرای موسوی بسیار بالاتر از آنکه اصلا قابل تصور باشد. هروقت طرفداران دو طرف حاضر می شدند طرفداران احمدی نژاد درمقابل طرفداران موسوی در حد یک صدم بودند.»
2-«خود من لر هستم و موسوی هم بارها گفته من داماد لرستان هستم. بنابراین اهالی لرستان موسوی را نمی گذارند به آقای احمدی نژاد رای بدهند. این دو تا ملاک است و باقی موارد هم شبیه همین است.»
قحط الرجال شنیده بودیم ولی قحط النساء نه! آخر کسی نیست به این خانم پرفسور تقلبی بگوید : تو که دلایلت در مورد ادعایی به این بزرگی انقدر مضحک و بچه گانه است چگونه رویت شد و این حرف های آبکی را به عنوان یک زن ایرانی در شبکه ماهواره ای انگلیس مطرح کردی؟ نگفتی آبروی ما را می بری؟ نگفتی هر عقل سلیمی حرف هایت را بشنوند خواهند خندید؟
جالب است بدانید دو هزارو 923 ناظر از طرف موسوی فقط در تهران بر انتخابات نظارت داشتند.
|اما حرف های من در مورد دو دلیل رهنورد:
1- در زمان طاغوت (همان طور که اوباما به تازگی اعتراف کرد) آمریکایی ها یک عده لات و چماق به دست را می انداختند در خیابان و با داد و گردن کلفتی یکی را بر میداشتند و دیگری را میگذاشتند شما که داعیه دار دموکراسی هستید خوب باید بدانید که 30 سال است دوره زور گویی، عربده کشی و راه افتادن در خیابان ها گذشته. بیش از سه دهه است انتخابات انجام می شود و مردم روز رای گیری پای صندوق با نوشتن در برگه رای حرفشان را می زنند. هوا داران دکتر احمدی نژاد بی کار نیستند که راه بیافتند در خیابان ها و مزاحم مردم بشوند. یکیش خود بنده حتی یک بار هم گول بچه بازی طرفدارن شما را نخوردم و خودم را قاطی آن ها نکردم و اگر تبلیغاتی هم برای نامزد مورد نظرم کردم با مسیج و ایمیل و کامنت بود نه داد و بیداد!
2-مگر انتخاب رئیس جمهور بچه بازی است که هرکس به همشهری اش رای بدهد؟ خانم رهنورد! بیش از سه دهه از انقلاب مردم میگذرد. پدر و مادران ما طاغوت را کنار زدند چون از این جور نژاد پرستی ها خسته شده بودند حالا مردم آگاه آذری زبان بیایند اینگونه رای بدهند؟ یکیش خود من: فامیلی ام موسوی نیست که هست، اصالتا آذری نیستم که هستم، اتفاقا پدر و اجدادم هم هم ولایتی شما از شبستر و آن طرف ها هستند و... اما با وجود تمام این نقاط مشترک ظاهری به دکتر احمدی نژاد رای دادم.
مردم محروم لرستان هم الهی شکر چشم داشتند و دیدند که چه کسی برای خدمت به روستاهایشان سفر کرد و برای آباد کردنش خود را به آب و آتش زد. لرها صداقت سفرهای استانی را از سفرهای تبلیغاتی دروغین تشخیص می دهند. این سال ها خوب شناخته اند چه کسانی فقط وقتی مردم روستاها به رایشان نیاز دارد به آنجا سفر میکند و با دادن وعده و وعیدها ... یادتان نیست؟ همین شما بودید که گفتید:«ما احتیاجی به رای گداگشنه ها نداریم»!
چرا فکر میکنید مردم فقط آن لات و لوتها و بچه سوسول های بالا شهر تهران هستند؟
دو هزارو 923 ناظر از طرف شوهرتان فقط در تهران بر انتخابات نظارت داشتند. روند انتخابات وحتی ناظرین شورای نگهبان همان هایی هستند که در دوره های قبل بوده. حتی تعداد صندوق های سیار که دوستانتان بر سینه می کوبند کمتر هم شده! چه شد وقتی آقای خاتمی دو دوره انتخاب شد تقلب نشده بود و صدای شما و هم حزبی هایتان در نیامد! حالا که مردم به کسی رای داده اند که از جنس شما نبوده اعتراض می کنید؟
از قدیم میگویند: «بازی برد و باخت دارد» شما که دل باختن نداشتید چرا وارد گود شدید؟! فکر نمیکنید اینگونه ادعاهایتان توهین به خواست و اراده میلیون ها ایرانی است؟
« آدم زنده وکیل وصی نمی خواهد» ما حرفمان را 22 خرداد حماسی زدیم. پیره زن! لطفا چشم هایت را باز کن و با گفتن این حرف های بچه گانه و دلایل مضحک آبروی زنان ایرانی را نبر!
شاید قحط النساء شده که رفته اند با این خانم مصاحبه کرده اند. گرچه میدانستند که اگر با مردم مصاحبه کنند آن جور نمیگفتند که توی دل دشمنان آن طرف آب، قند آب شود.
مرتبط: 1 - 2 - 3
کلمات کلیدی :
رهنورد،
موسوی،
تقلب
ارسالکننده : گل دختر در : 88/3/21 10:25 عصر
نویسنده مطلب: گل دختر
گاهی که آدم در فشار محبت مردم گیر میکند واقعا نمیدانید چه حالی دارد. این روزها این محبت بیانتها یا در قالب فحش و کلمات سانسورپذیر بر سرم نازل شده که انشاالله خدا صد برابر عوضش را بهشان بدهد یا اینکه از سر دلسوزی و نگرانی نصیحتم میکنند. آخرین زنجیر از حلقه محبت خوانندگان لینکهایی هست که درباره راه آهن شیراز میگذارند. لابد میدانند که من شیرازی هستم و از بدو تولد با حسرت قطار و دودوچیچی بزرگ شدیم.
لینکهای تحلیل و نقد قطار شیراز در اینترنت ریخته. خودتان بروید پیدایش کنید! چند تا از خبرها و نقدها را باز کردم. جناب پدر را به پشت سیستم فراخواندم تا توجیهم کنند. برای تکمیل اطلاعات زحمت کشیدند به همکاران شیرازیشان هم تماس گرفتند. البته پدرم کارشناس راه آهن نیستند؛ اما رشتهشان تقریبا مرتبط است.
در یکی از خبرها نوشته بود محل حرکت قطار صد کیلومتر با شیراز فاصله داشته. طی تحقیقات به عمل آمده محل حرکت، شهرک صدرا بوده که تنها 5 کیلومتر با شیراز فاصله دارد. البته شیراز یک شهر طویل است و شاید برای کسانی که آن طرف شهر هستند چند کیلومتر دورتر شود اما صد کیلومتر دروغ محض است!
عکسهای ریل قطار را که نگاه میکردیم در توضیحاتشان نوشته شده بود که مسائل فنی رعایت نشده و با یک بار حرکت قطار، ریلها سینوسی شدهاند! پدر توضیحاتی در اینباره دادند که این موضوع تا حدی طبیعی است. باید قطار چند بار از روی ریل حرکت کند تا اشکالات آن را بر طرف کنند و توضیحات دیگری که نه به درد من میخورد نه شما. همین بس که بدانیم بعضی سایتهای خبری برای اطمینان از صحت خبر از من هم کمتر تحقیق میکنند! البته پدر این را هم گفتند که بهتر است در سفرهای اول، قطار باری با حداکثر وزن حرکت کند تا اشکالات ریل زودتر خودش را نشان بدهد.
جالبتر از همه آن عکسی هست که زیرش نوشته «مسیری که هنوز ساخته نشده افتتاح شد». اینطور که آن سایت نوشته آدم فکر میکند این پل ساخته نشده وسط مسیر است و قطار که به اینجای مسیر میرسد سوتی میکشد، همه مسافران پیاده میشوند تا قطار را هل بدهند و بعد دوباره میپرند سوار قطار میشوند! آن عکس یک پل در دست احداث است برای انتقال ریل قطار از یک طرف جاده شیراز-صدرا به سمت دیگرش. آدرس دقیقش بعد از مجتمع خلیج فارس نرسیده به شهرک صدرا روبروی پارادایز صدرا است. ( یا همان قصرقمشه) علت ساخته نشدنش هم این است که ایستگاه ساخته نشدهی قطار که قرار بوده قبل از جاده صدرا و مجتمع خلیج فارس باشد به محلی بعد از مجتمع منتقل شده و باید برای انتقال ریل از روی جاده و رودخانهای که در مسیر هست دو پل احداث کنند و این کار هنوز به اتمام نرسیده و برای همین سکوی موقتی برای اعزام اولین مسافران شیراز از شهر صدرا ساختند و هزار و یک «و» دیگر که در توضیح این قطار و شادی شیرازیها از همین افتتاح ناقص ادامه دارد؛ ولی دروغ دروغپردازان هیچ وقت تمامی ندارد.
هنوز داشتم با جناب پدر گفتمان میکردم که یک پیامک از طرف رئیس شورای شهر شیراز و رئیس سازمان نظام مهندسی شیراز برایشان آمد.
نوشته بود: «جواب شایعات خراب شدن ریلها پس از سفر به تهران: سفر دوم قطار به مشهد، 8 امروز »
کدام خبرگزاری این خبر را منعکس کرده؟!
کلمات کلیدی :
راه آهن شیراز،
قطار،
صدرا،
خبر