سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بانوان حامی مستر پرزیدنت

ارسال‌کننده : گل دختر در : 88/3/15 7:50 عصر

(+)همایش بزرگ بانوان حامی احمدی نژاد با حضور بیش از 27 هزار نفر از بانوان تهرانی در ورزشگاه آزادی برگزار شد.

بانوان حامی مستر پرزیدنت



کلمات کلیدی : زنان، انتخابات، احمدی نژاد

منازعه

ارسال‌کننده : گل دختر در : 88/3/14 12:32 صبح

گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش آن بود که اسرا هویدا می کرد.



کلمات کلیدی : مناظره

همایش انتخاباتی؛ اینجور و اونجور

ارسال‌کننده : گل دختر در : 88/3/10 2:48 عصر

این روزها همه‌اش به سایت‌ها و ستادهای انتخاباتی کاندیداهای مختلف سرمی‌زنم. سایت را که قبلا هم می‌رفتم؛ اما این ستادهایی که به قول شیرازی‌ها گُله به گُله همه جا سبز شده برایم تازگی دارند. ( البته همه‌شان هم سبز! نشدند) تا این لحظه به شش ستاد سرک کشیده‌ام. دوست دارم وقتی در جلسه سخنرانی یا ستاد حمایت از کاندیدای خاصی شرکت می‌کنم خودم را از پیش‌فرض‌های ذهنی‌ام جدا کنم و فضا را با تمام متعلقات و مایحتوی‌اش درک کنم؛ اینقدر که به شال سبز پوشیدن هم افتادم!

دیروز رفتیم همایش طلاب و دانشجویان اصول‌گرای حامی احمدی‌نژاد. دو سوم صندلی‌ها را آقایان پر کرده‌بودند و یک سومش را خانم‌ها. خیلی همایش جالبی بود.

•    همه با همان لباس‌های معمولی‌شان آمده‌بودند، آرام و بی‌صدا سرجایشان نشسته بودند و به حرف‌های سخنران گوش می‌دادند؛ من فکر می‌کردم باید لباس فرمی، دستبندی چیزی داشته‌باشند!

•    ابتدا سخنران کمی مقدمه چینی کرد و از اهداف انقلاب و ضرورت نظام اسلامی گفت؛ اما من فکر می‌کردم باید با تخریب نامزدهای رقیب سر صحبت را باز کرد و به طرز محیرالعقولی به اصلح بودن کاندیدای منظور ربطش داد!

•    هر کسی که مخالف بود یا شبهه‌ای داشت، کتبی می‌نوشت یا سوالش را شفاهی می‌پرسید؛ من فکر می‌کردم اگر کسی مخالف است حتما باید داد بزند تا بقیه صدایش را بشنوند!

•    سخنران مرتبا سفارش می‌کرد که به کسی توهین نکنیم و سعی می‌کرد اسم کسی را نبرد؛ من فکر می‌کردم سخنرانی تبلیغاتی یعنی به مردم توهین‌های جدید یاد بدهیم و آنها را علیه مخالفان تحریک کنیم!

•    وقتی کسی با جمع مخالف بود، بقیه‌ی جمع در سکوت و تفکر به حرف‌هایش گوش می‌دادند یا احیانا به بغل‌ دستی‌شان چیزی می‌گفتند؛ من فکر می‌کردم اگر کسی نظر تکی دارد بقیه حق دارند دستانشان را ببرند بالا و به حالت توسری زدن به طرف آن فرد همه با هم بگویند دروووغه!

•    جاهایی که بحث داغ می‌شد سخنران کمی پرشورتر حرف می‌زد یا بلندگو را به دهانش نزدیک‌تر می‌کرد؛ من فکر می‌کردم باید اینقدر داد بزند که هر کس از خیابان رد می‌شود بشنود و از خانه‌های کوچه پشت سخنرانی هم توئیت کنند که فلانی دارد سخنرانی می‌کند!

•    فکر می‌کردم سخنران باید همه‌اش مثال بزند، انتقاد کند و در همه مسائل ریز اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... کلهم جمیعا خودش را عقل کل بداند؛ اما آنجا حرف از اسلام و انقلاب و جهان و مسائل جهانی بود!

خلاصه اینکه... دیروز همایش جالبی بود.



کلمات کلیدی : اخلاق انتخابات، ستاد تبلیغات، تخریب، احمدی نژاد، میرحسین موسوی

مساجد خاطره انگیزم

ارسال‌کننده : گل دختر در : 88/3/7 12:37 صبح

چندی پیش وبلاگ پیچک سر به هوا مرا به بازی‌ وبلاگی دعوت کرده بود که در آن از مساجد دوست داشتنی زندگی‌مان بگوییم.
سهمم را گذاشتم برای امشب.

نمی‌توانم بگویم بچه‌ی مسجد بودم؛ اما از مساجد زیادی خاطره دارم.
از مسجد امیرالمومنین شیراز که در طبقه بالای آن کلاس گل‌سازی و عروسک سازی می‌رفتیم و آن گیتار چوبی که رویش رزهای پارچه‌ای و شکوفه‌هایی سفیدی را که درست کرده‌ بودیم وصل کردیم. بعدها خودمان از اینکه مسجد کلاس عروسک‌سازی گذاشته بود تعجب کردیم!

یا آن مسجد در محله سالاریه قم که از بس شیک و آنتیک بود به مسجد غیر انتفاعی معروف بود. کتابخانه‌اش که در سال پیش‌دانشگاهی خلوت درس و فکرم بود. نماز جماعتی که بین ساعات مطالعه آنجا می‌خواندم و کلاس قرآنی که سال بعدش در آن مسجد رفتم. فقط خودم می‌فهمم در آن سال کذایی چطور آن مسجد تمام دلخوشی‌ام بود.

مساجد بین راه شیراز و قم که بارها نمازمان را در آنجاها خواندیم. مخصوصا آن مسجد سر سه‌ راه یزد و شیراز و اصفهان که هیچ وقت قرار نیست کار ساخت وسازش تمام شود انگار.

مسجدهای خارج از ایران معمولا معماری‌شان هم متفاوت است. مسجد اموی در سوریه که بیشتر شبیه کلیسا بود تا مسجد. مساجد شهرهای نجف و کربلا. مسجد کوفه، سهله، صعصعه و آن نمازهای دو رکعتی مقام‌ها.

مسجد الحرام که «اول بیت وضع للناس» است. مساجد مدینه مثل قبا، ذوقبلتین؛ رد الشمس و مسجد حضرت زهراء که چشم دیدنش را نداشتند؛ همه‌ی اینها برایم عزیز و خاطره‌انگیزند.

اما سهم مساجد دوست داشتنی‌ام را گذاشتم برای امشب که بگویم یک جای مسجد النبی را هرگز از یاد نخواهم برد. سفر اولی که مشرف شدم بهمان گفتند بعد از زیارت روضه النبی هنگامی که خواستید از در جبرئیل خارج شوید نمی‌دانم چند قدمی به جلو بروید... آنجا همانجاست که حضرت زهرا و کوچه بنی هاشم و ... داغ شیعه.

نمی‌دانم چقدر حرفشان صحت داشت. فقط یک بار در سفر اول توانستم از آنجا گذر کنم و یادی از حضرت زهرا- سلام الله علیها- بکنم. بعد از آن دیگر خانم‌ها اجازه ورود و خروج از در جبرئیل نداشتند.

مهم هم نیست که نشانی‌شان دقیق بوده یا نه. کسی که نشانی از ایشان ندارد. همینکه در آن شکوه مسجد النبی و غربت بقیع یادم انداختند این اطراف کسی مدفون است که نه بارگاه با شکوهی دارد و نه بارگاهی غریبانه بسیار ممنونشان هستم.




کلمات کلیدی : مسجد، مسجد النبی، باب جبرئیل

خارج از گود

ارسال‌کننده : گل دختر در : 88/3/6 2:0 عصر

من: آقا پوستر احمدی نژادم دارید؟
فروشنده: پوستر شهدا داریم.
من: نه ممنون. شهدا که کاندید نشدن!



کلمات کلیدی : انتخابات، پرت

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

الکسا