ارسالکننده : گل دختر در : 88/2/29 11:10 عصر
نویسنده مطلب: گل دختر
درست است که من تا حدودی باورهای مذهبی دارم؛
درست است که همان روز رحلت مرجع تشیع برای عزاداری به مسجد ایشان رفتم؛
درست است که روز بعد از رحلت آیت الله بهجت همه در جامعه الزهرا دمغ بودند؛
درست است که تعطیلی امروز قم باعث شد امتحان میان ترم دانشگاهم کنسل شود؛
درست است که امروز صبح برای تشییع جنازهی آیت الله بهجت رفتیم؛
درست است که همهاش داریم از تلویزیون و شبکهی قم اخبار رحلت را میبینیم؛
درست است که وبلاگهایی که دراین باره نوشتند را خواندم و در مطلب قبل لینک کردم؛
درست است که همهی این درستها باعث شده رحلت ایشان دست کم دو سه روزی زندگی من و امثال من را متفاوت کند؛
اما به نظرم مقام مرجعیت ایشان که حتی علمای عربستان و بحرین و حزب الله را به سخن آورده و فراوانی شرکت کنندگان در مراسم تشییع اینقدر پررنگ باشد که هر وبلاگنویس منصفی را به نوشتن وادارد.
کاش دستکم این وبلاگستان دری داشت که در این مواقع آرزو میکردم گِلش بگیرند!
کلمات کلیدی :
وبلاگستان،
انصاف،
ارزش خبری
ارسالکننده : گل دختر در : 88/2/27 9:35 عصر
نویسنده مطلب: گل دختر
باران قشنگی میبارید. از پنجره کلاس پیدا بود. بعد از کلاس سواره و پیاده رفتم پاساژ قدس و کتاب مهندسی نرم افزار را دادم صحافی. ترجمهاش که چنگی به دل نمیزد لااقل رنگ و لعابش مرا بگیرد. ربع ساعت باید در پاساژ میگشتم تا کتابم آماده شود. چند مغازه دار جوان حلقه زدهبودند. شنیدم یکیشان گفت:« با اینکه همین بغل بوده ولی شهرستانیها زودتر از ما خبردار شدن.» میایستم و گوشهایم را تیز میکنم. خلوت بود. نگاهم کردند. راهم را گرفتم و رفتم. تلویزیون یکی از مغازهها نوارمشکی مورب زدهبود؛ یعنی شبکهی قم زده بود. طاقت نیاوردم و پرسیدم:
- «ببخشید آقا! خبری شده؟!» - «بله. آقای بهجت فوت کردن.»- -...تمام دادههایی که از آیت الله بهجت داشتم به ذهنم میآیند. گفتهبودند حتی پیرها هم به درک ظهور امام زمان- عج الله- امیدوار باشند. (+) از آن طرف پاساژ یکی بلند میگوید: «بلند کن اون مداحی رو!» کتابم را میگیرم و از پاساژ بیرون میزنم. در خیابان خبری نیست. از کنار حرم رد میشوم. دختری با پوشیه نشانی درب شماره 8 حرم را میپرسد. اینجا زندگی عادی است. ماشینها در رفت و آمدند. راه میروم. گریه میکنم؟ یک چیز دنیا کم شده. گلچین روزگار و سلیقهی خوشش. فکر میکنم زمین کج شده. یک جای قم یک منبع معنوی گم شده و ما سردرگم. به مسجد آقای بهجت میرسم. مسجد فاطمیه. قرار بود یک روز مادربزرگم را به اینجا بیاورم. هنوز شک دارم که خبر درست باشد. خلوت است. ولی راست است. از بلند گو قرآن میخوانند. بسم الله الرحمن الرحیم. قاری میزند زیر گریه. قسمت مردانه شلوغ شده. طبقه دوم را باز میکنند. وقتی بر میگردم حیاط پر از مرد است. اوایل گذر خان دستهای عزاداری میکنند. میروم حرم زیارت. خیابان ارم را بستهاند. به شیشهی مغازهای اطلاعیه ترحیم ایشان را نصب کردهاند. سر کوچهی بیمارستان ولیعصر شلوغ است. خیابان خالی از ماشین است. از روی خطکشی وسط خیابان راه میروم. یعنی من چقدر به راه مستقیمم؟ چقدر طول میکشد تا تکوین تعادلش را بازیابد؟
سایت رسمی آیت الله بهجت
گزارش تصویری مراسم عزاداری آیت الله بهجت تصاویری از آیت الله بهجتمطالب وبلاگی مرتبط:
+ به سوی محبوب ( وبلاگ آهستان)+ درگذشت قطب مهم فقهی و اخلاقی قم ( وبلاگ تورجان)+ همه شون میمیرن ( نیمه بلاگ حامد)+ یک پیشنهاد برای زمانی که بزرگی را از دست میدهیم. ( وبلاگ آب و آتش)+ حضرت آیت الله بهجت به ملکوت اعلی پیوست. ( وبلاگ نم نمک)+ موت اختیاری آیت الله بهجت! ( وبلاگ مهدی مریزاد)+ کاملا خصوصی ( وبلاگ آوای زن)+ رحلت آیت الله بهجت ( وبلاگ دایره)+ مردی که نفسش پشتیبان انقلاب بود ( وبلاگ داداشی)+ ناگهان چه زود ( وبلاگ کوهپایه)+ تسلیت ( وبلاگ دست خط)+ خدایش بیامرزد ( وبلاگ روزانههای یک طلبه بیسواد)+ وظیفه حافظان قرآن از زبان آیت الله بهجت ( وبلاگ کله سحر)+ موعظهای برای همیشه- از مواعظ آیت الله بهجت ( وبلاگ تارنما)+ فهمیدم توسلم مستجاب شد. ( وبلاگ گفتمان مذهبی)+ از آخرین عکسهای حضرت آیت الله بهجت ( وبلاگ عکسنامه)+ انعکاس عکسها 13 ( وبلاگ تورجان)+ رحلت آیت الله العظمی بهجت ( وبلاگ رمز دشمن شناسی)+ ابری برای خودم!!! ( وبلاگ طلبه سپید)+ یا صَبّار ( وبلاگ نجوای من)
+ و تو چه می دانی از زمین چه کم شد ( وبلاگ بگذریم...)+ جوابی که نزد استاد بود. ( وبلاگ تارنما)+ روز بی بهجت ( وبلاگ تارنما)+ تبلیغات انتخاباتی در مراسم تشییع پیکر آیت الله بهجت ( وبلاگ آهستان)+ میراث گرانسنگ و همت بلند ( وبلاگ عکس فوری)+ ختم قرآن برای آیت الله بهجت ( وبلاگ مدینه، راحت شدی؟)( مبرهن است که لینک به این مطالب مساوی تأیید شخصیت و تمام افکار نویسندگان آنها نیست)
کلمات کلیدی :
آیت الله بهجت،
نظام تکوین
ارسالکننده : گل دختر در : 88/2/13 3:0 عصر
کاش از الان می دونستم به کی می خوام رأی بدم و تا روز انتخابات از جون و دل براش تبلیغ می کردم.
کلمات کلیدی : انتخابات، اطلاعات، امتحانات
ارسالکننده : گل دختر در : 88/2/12 3:47 عصر
نوشته شده توسط: گل دختر
خانوم اجازه!
ما دیگه بزرگ شدیم. دیگه ثروتمند رو نمینویسیم «سروتمند».
خانوم از وقتی وبلاگ داریم دیگه برای داستانهامون نقاشی نمیکشیم. فقط سرچ میکنیم از توی اینترنت عکسای خوب انتخاب میکنیم.
خانوم! راستش از وقتی شما رفتید دیگه داستان هم نمینویسیم؛ آخه بعد از شما دیگه معلم «شعر و قصه» نداشتیم.
خانوم! میدونم میفهمیدید که من وغزاله زنگهای تفریح یواشکی نامه میذاشتیم رو میزتون. از چشماتون پیدا بود. اجازه بعد از چهارده سال این اولین نامهای هست که براتون مینویسم.
خانوم! من هنوز اون نشریهی مدرسهمون که داستانم رو داخلش چاپ کردن نگه داشتم. امیدوارم شما هم عکس اون فرشتهای رو که برای جلد داستانم از رو کارتن عروسکم بریدم نگه داشتهباشید.
خانوم. اون روز که سر صف دربارهی شما یه چیزی گفتند صنم از قبلش میدونست؛ اما به من نگفتهبود. خانوووم... یه چیزی بهش بگید.
خانوم اجازه! ما دیگه بزرگ شدیما؛ ولی نمیدونم چرا یاد شما که میافتیم بغض گلومونو میگیره.
خانوم معلم! توی تقویم بهشت هم امروز روز معلمه؟
روزتون مبارک
![](http://nasiriphotos.com/blog/blogimg/candle1.jpg)
کلمات کلیدی :
روز معلم
ارسالکننده : گل دختر در : 88/2/5 1:26 صبح
برای نوشتن مقالهای داشتم کتاب «مسئله حجاب» شهید مطهری را ورق میزدم که به اینجا رسیدم.
«حقیقت این است که این وضع بیحجابی رسوا... یکی از طرق و وسایلی است که آنها برای تخدیر و بیحس کردن اجتماعات انسانی و درآوردن آنها به صورت مصرف کننده اجباری کالاهای خودشان به کار میبرند.
اطلاعات 5/9/49 گزارشی از اداره کل نظارت بر مواد خوردنیی، آشامیدنی، آرایشی نقل کردهاست. درباره لوازم آرایش چنین مینویسد:»
چون اطلاعاتی که در کتاب بود مربوط به حدود 40 سال پیش بود آمار جدیدتری را برایتان م
یآورم
• در هر ثانیه در جهان 22روژلب به فروش میرسد.
• ایرانی ها سومین مصرف کنندگان لوازم آرایشی دنیا هستند.
• زنان ایرانی سالانه نزدیک به یک میلیارد تومان لوازم آرایش می خرند. از سوی دیگر سن مصرف لوازم آرایش نیز به 15 سال رسیده است و این در حالی است که در کشورهای توسعه یافته تمایل به آرایش بیشتر در بین زنان مسن دیده می شود که طراوت و شادابی پوست خود را از دست داده اند.
• فروش محصولات لوازم آرایشی با 19 درصد رشد در منطقه خاورمیانه طی سه سال اخیر به 1/2 میلیارد دلار رسید.
و حالا ادامهی مطلب از زبان شهید مطهری.
«آری باید زن ایرانی به بهانهی «تجدد» و «تقدم» «مقتضیات زمان» هر روز و هر ساعت با وسائلی که در دنیای سرمایهداری تهیه میشود خود را در معرض نمایش بگذارد تا بتواند چنین مصرف کنندهی لایقی برای کارخانههای اروپایی باشد. اگر زن ایرانی بخواهد خود را فقط برای همسر قانونی و یا برای حضور در مجالس اختصاصی زنان بیاراید، نه مصرفکنندهی لایقی برای سرمایهداران غربی خواهد بود و نه وظیفه و ماموریت دیگرش را که عبارت است از انحطاط اخلاق جوانان و ضعف ارادهی آنان و ایجاد رکود در فعالیت اجتماعی، به نفع استعمار غرب انجام خواهد داد.
در جامعههای غیرسرمایهداری با همهی احساسات ضدمذهبی که در آنجا وجود دارد کمتر شنیده میشود که چنین رسواییها به نام آزادی زن وجود داشتهباشد. »
این روزها اگر بخواهیم تا سر کوچه هم برویم به راحتی میتوانیم یک چهرهی آرایش شده با تمام جزئیات و ریزهکاریهایش ببینیم؛ حتی در شهر مثلا مقدس قم!
نمیخواهم منبر بروم و بگویم علنی کردن آرایشخانومها در برابر دیدنامحرمان حرام است ( که البته مسلما حرام است) نمیخواهم مثل روانشناسان استفاده افراطی از لوازم آرایش را فوری ببندم به کمبود اعتماد به نفس و تمایل به انگشتنما شدن ( شاید بیربط هم نباشند)؛ حتی نمیخواهم مثل جامعهی پزشکی از مضرات لوازم آرایش در طولانی مدت بگویم ( این مقاله را بخوانید). به هر حال جمعیت ایران جوان است و اگر درست بگویم بیش از نیمی از همین جوانان خانوم هستند و به هر حال میل به زیبایی خیلیها را به سمت کیف لوازم آرایش میکشاند. این فست فودها و آب و هوای شیمیایی و میکروبی که زده پوستها را داغون کرده هم جزء اخیر علت تامه شده!
اگر با دید اصلاح الگوی مصرفی نگاه کنیم بابت این زیباجویی دارد هزینهی هنگفتی از طرف خانوادهها و دولت پرداخت میشود. فرض کنیم که آرایش یکی از نیازهای اولیهی آدمیزاد باشد. نوش جانتان! اما چرا آنرا در جای درستش خرج نمیکنید؟ این افزایش ناگهانی استفاده از لوازم آرایش قطعا نسبتی با آرایش خانومها در منزل ندارد و بیشتر مرتبط با آرایشکردن خارج از خانه است. چه بسا خانومهایی که از بس آرایش به روی ماهشان دیدم خیال برم داشته که اینها مادرزاد وحشتناک زیبا هستند؛ اما وقتی یک بار سرزده به خانهشان رفتیم دیدیم اصلا خبری از آن جمال نیست! آرایشهای افراطی که هزینهاش را خانواده میپردازد؛ اما هیچیش به آنها نمیماسد!
این مشکل بین خانومهایی که آرایش در برابر نامحرم را قبول ندارند هم به صورت آرایشهای افراطی در مراسمهای زنانه ورم کردهاست. قدیمها میشنیدیم اگر کسی عروسی برادر یا خواهرش بود خودش هم آرایشگاه میرفت تا ظاهر مرتبتری داشتهباش
د؛ اما این روزها دعوت شدن به عروسی حجت را برای وقت آرایشگاه تمام میکند.
نمیگویم آرایش نکنند. اما خانومی را فرض کنید که در بهترین حالت از ظهر عروسی درگیر ست کردن لباس و کفش و نگین انگشتر و آرایشگاه است. با استرس این مراحل را میگذارند و طبعا پرتویی از آن را به خانواده هم میتاباند. بهترین لباسش را که همسرش خریده، بهترین چهرهای که در این مدت داشته را با خود به مراسم میبرد و باز هم در بهترین حالت که از ترکیب خودش راضی باشد مراسم را به انتها میرساند. حالا همان لباس و آرایشی که کمرنگ شده را با خستگی و کوفتگی به خانه میکشاند. و تنها این خستگی است که نصیب خانوادهاش میشود.
البته یک آمار دیگر در مورد تغییر رویکرد از زنان به مردان از قلم جا ماند! شاید معضل آیندهی نزدیک این شود.
کلمات کلیدی :
لوازم آرایش،
عروسی،
خانواده،
نارضایتی همسر،
آرایش مردان