کفش همه ی زنان

ارسال‌کننده : گل دختر در : 87/10/13 9:53 عصر


تصویر در اندازه بزگتر

کفش همه‌ی زنان تقدیم تو باد
نفرین جهانیان تقدیم تو باد
گویند که لحظه‌ای است جان دادن تو
آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد

 

لینک مرتبط: دختر شیطان




کلمات کلیدی : غزه، وزیر خارجه اسرائیل، لیونی، زن و سیاست، کفش

چند خطی حاشیه بر پیام مقام معظم رهبری

ارسال‌کننده : گل دختر در : 87/10/9 9:31 عصر

در دفاع از مردم غزه، محکومیت اقدامات اسرائیل و پیام و بیانیه صادر کردن کاری کم‌هزینه، خبرساز و آسان است. کاری که حتی دختر همسایه‌ی ما یا سوپری سر کوچه هم می‌تواند انجام دهد؛ البته بماند که بعضی احزاب سیاسی، به زور دوربین و میکروفن چیزهایی بروز دادند!
«ما جمعی از فلان آدم‌ها این اقدامات جنایتکارانه را محکوم می‌کنیم و می‌گوییم چرا کشور‌های عربی ساکتند و اسرائیل هم باید چیز شود...»
از بس بیانه‌های بی‌خاصیت صادرشده به بعضی‌ها حق می‌دهم که نسبت به اثر این کار شک کنند. آخرش که چی؟! با این بیانه‌هایی که نفس صاحب‌بیانیه از جای گرم بلند می‌شوند کدام موشک اسرائیلی از هدف منحرف می‌شود؟ رنج کدام مادر داغدار فلسطینی التیام می‌یابد؟
اغلب بیانه‌ها و پیام‌ها اینطورند؛ اما بعضی‌شان فقط خطابه و خبرسازی نیست؛ جهت‌دهی به افکار و بیانه‌هاست، هدایت مبارزات است، من می‌گویم فرمان است!


پیام رهبر معظم انقلاب درباره مصیبت هولناک قتل عام مردم مظلوم غزه را حتما خوانده‌اید. ایشان در انتهای پیامشان می‌گویند ملت‌های مسلمان می‌توانند با عزم راسخ خود این مطالبات را تحقق بخشند یا در جای دیگر می‌گویند:  مسئولان کشور را به ادای وظائف خود در این حادثه‌ی غم‌انگیز فرامی‌خوانم. همین جمله کافی است که متن پیام را یک فرمان که از جانب رئیس کل قوا صادر شده‌است ببینیم. فکر کنم نیاز به توضیح نباشد که سخن من با کسانی‌ است که همیشه دم از جانفشانی در راه رهبر  و انقلاب می‌زدند و وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد و ارتش دنیا و این چیزها. حالا آقای خامنه‌ای آنطور که شما کفش‌پوش شده‌اید هنوز حکم جهاد نداده‌اند که بروید سینه‌سپر کنید در مقابل توپ تانک مسلسل؛ اما خواندن این پیام رسا و تفکر و عمل به آن که ازتان برمی‌آید؟
من در حد فهمم پیامشان را خواندم و پیش خودم دسته‌بندی کردم و سعی کردم بفهمم که اکنون وظیفه‌ام چیست. یک حالت اضطرابی الان برای همه پیش آمده؛ یعنی هم به خاطر شلوغ‌بازی‌های صدا و سیما و رسانه‌ها تحت تأثیر قرارگرفته‌اند و هم احساس می‌کنند دست و پا بسته‌اند و کاری ازشان ساخته‌ نیست. عمل کردن به صحبت‌های آقا را برای خودم وظیفه می‌دانم و اگر نمی‌توانم کمک مستقیمی به غزه بکنم خیالم راحت است که به وظیفه‌ای که ایشان با بینش سیاسی وسیعشان گفته‌اند عمل کرده‌ام و با یک گل هم که انتظار ندارم بهار بشود!


آیت‌الله خامنه‌ای پیامشان را به خطاب سه گروه گفته‌اند.
1- سیاستمداران ( سران دولت‌های عربی مثل: مصر، اردن و ... ، سازمان کنفرانس اسلامی)
سکوت تشویق آمیزشان را بشکنند؛ زیرا به این سکوت و عدم حمایت از مردم مظلوم غزه مقامات جنایتکار صهیونیست گستاخانه آنها را هماهنگ و موافق با این فاجعه معرفی می‌کنند. هم‌چنین سران این کشورها باید جوابگوی مردمشان باشند که یقینا عزادار این فاجعه‌اند.
سازمان کنفرانس اسلامی هم باید به وظیفه‌ی تاریخی خود عمل کند و جبهه‌ی یکپارچه‌ای به دور از ملاحظه‌کاری و انفعال در برابر رژیم صهیونیستی تشکیل دهد.
2- علما ( علما و روحانیون جهان عرب و رؤسای الازهر)
وقت آن رسیده‌است که به واجب نهی از منکر و کلمه حق عند امام جائر عمل کنند؛ زیرا آنچه در غزه و فلسطین در جریان است به وضوح همدستی کفار حربی با منافقان امت برای سرکوب مسلمانان است.
3- روشنفکران  ( رسانه‌ها و روشنفکران جهان اسلام)
به مسئولیت رسانه‌ای و روشنفکری خود، بی‌تفاوت نباشند و رسوایی سازمان‌های حقوق بشر و شورای به اصطلاح امنیت را آشکار کنند.


واضح است که من نه سیاستمدار هستم نه عالم دینی. فقط یک وبلاگ دارم با روزی n تا بازدید و یک دوربین عکاسی. هر وبلاگی به نسبت بازدید و نفوذش رسانه حساب می‌شود و می‌تواند اثر گذار باشد. مثلا ، در جنگ اخیر اسراییل علیه لبنان شماری از وبلاگ‌ها قادر به افشاگری‌های مهم و قابل اعتنایی شدند. از جمله وبلاگ "لیتل گرین فوتبال" موفق شد جعلی‌بودن شماری از عکس‌های خبرگزاری‌ها را برملا کند. به نوشته روزنامه "نیویورک تایمز"، افشاگری‌ وبلاگ‌ها‌ در باره حمایت قاطعانه آقای "جو لیبرمن" از جنگ علیه عراق بود که سبب شد وی نتواند در انتخابات درونی حزب دمکرات رأی کافی را برای نامزدی مجلس سنا از منطقه "کونکیتکوت" کسب‌کند. در سوییس نیز شرکت معروف "نستله" اخیرا ناچار‌شد نسبت به افشاگری وبلاگ‌ها در مورد وجود برخی مواد خطرناک در جعبه یک نوع از شکلات‌های خود واکنش نشان دهد و آن‌ها را از دور خارج سازد.
آقای خامنه‌ای فرمودند رسانه‌ها باید رسوایی سازمان‌های حقوق بشری و شورای به اصطلاح امنیت را بر ملا کنند. به نظرم این کار از عهده حقوق‌خوانده‌ها به خوبی برمی‌آید. که مثلا نقض اعلامیه‌های حقوق بشر، حمایت از زنان و کودکان را با جنگ اخیر بیان کنند. فرمودند بوش، پرونده‌ی خود را به عنوان جنایتکار جنگی قطورتر ساخت. این هم موضوعی است که می‌شود رویش کار کرد. نکته‌ی دیگر بی‌تفاوتی دولت‌های اروپایی است. فکر کنم وبلاگ‌نویسان مقیم کشور‌های اروپایی هم بتوانند روی این موضوع کار کنند. اگر مثل واقعه‌ی سامرا وبلاگی به زبان انگلیسی راه‌اندازی شود مسلما غیرفارسی‌زبانان هم فیض می‌برند! ( نمی‌دانم. شاید هم، چنین وبلاگی درست شده و من خبر ندارم) بمب گوگلی این سایت هم یک راه است.
دعا و کمک نقدی هم که همیشه لازم است. ( یک چیزی ته مغزم را قلقلک می‌دهد که بگویم دفاع نظامی!)  دیگر ذهنم به جایی قد نمی‌دهد! شما پیشنهادی ندارید؟!

 




کلمات کلیدی : وبلاگ، فلسطین، غزه، اسرائیل، محکومیت، پیام مقام معظم رهبری، رسانه، وظیفه

پاشنه

ارسال‌کننده : گل دختر در : 87/9/27 4:55 صبح

فیلم پرتاب شدن لنگه کفش به سوی جرج بوش بارها از تلویزیون پخش شده و در اینترنت می‌شود دانلودش کرد. یکی از نکاتی که فیلم دارد و برایم جالب بود نحوه‌ی دست دادن بوش با نوری مالکی است. درخبرها آمده که خبرنگار هنگام دست دادن بوش و مالکی کفش خود را به سمت رییس جمهور امریکا پرتاب کرد.شاید او هم این نکته را گرفته‌بود.
به نقل از منبع موثقی شنیدم که در مناسبات بین‌المللی  این طرز دست دادن یعنی اینکه یک طرف دست‌ها را بالا ببرد و بعد فرود بیایند و محکم دست بدهد معنی‌اش این است که ما بر شما مسلطیم!
و خب به طبع کسی هم که از پایین دست بدهد یعنی خواهش می‌کنم بفرمایید بر ما مسلط باشید. وقتی که لنگه کفش دوم به طرف بوش پرتاب شد مالکی بدون اینکه بنشیند یا بخواهد از خودش محافظت کند دستش را جلوی صورت بوش گرفت و بعد از بازگرداندن فیلم و صحنه آهسته و اینها من حس کردم حتی مقداری از شتاب کفش و خطرش را کاست.
درست است که ظالم ظالم است و بارمعنایی ستم و بدی و زورگویی دارد؛ اما مظلومی هم که روی خوش به ظالم نشان دهد  در جسور شدن ظالم موثر است.
از عصر به این فکرم که اگر کفش پرتاب شده یک کفش پاشنه‌دار زنانه بود و صاف می‌خورد وسط پیشانی بوش چقدر اوضاع فرق می‌کرد. بعضی‌ها وقتی بخواهند موضوعات را از دید مسائل زنان بررسی کنند اینگونه‌اند!





کلمات کلیدی : پرتاب کفش، جرج بوش، نوری مالکی، خبرنگار عراقی، ظالم، دست دادن، مظلوم

دریغ مدار

ارسال‌کننده : گل دختر در : 87/9/25 12:37 صبح

همسر یک روحانی اولین وبلاگی بود که می‌دیدم یک خانوم طلبه‌ی جامعة‌الزهرا می‌نویسد. ایده‌ی نوشتن به اسم طلبه را از آنجا گرفتم؛ هرچند خودشان دیگر سکوت اختیار کرده‌اند.
الان می‌دانم گل‌دختران و گل‌بانوان طلبه زیادی هستند که وبلاگ دارند. بعضی‌هاشان رامی‌شناسم و از بهترین دوستانم هستند؛ مثل گل‌بانو. بعضی‌های دیگر را دوست دارم بشناسم و البته به امیدخدا برنامه‌هایی هم خواهیم داشت.
‍‍‍‍- با تقدیر و تشکر از همه‌ی خانومهای طلبه‌ی وبلاگ‌نویس سیمرغ بلورین ... که نه! ولی فعلا فقط طلبه‌های جامعة‌الزهرا را مشتاق دیدارم.
-    طلبه‌های جامعة‌آلزهرا = طلاب حضوری ( تمام وقت، نیمه وقت، پاره وقت، تحصیلات تکمیلی، بین‌الملل) ، طلبه‌های دوره آموزش غیرحضوری  یا فارغ التحصیلان جامعة‌الزهرا.
-    هم‌اکنون علی‌الحساب سه چهار فوریت این طرح تصویب شده. لطفا حداکثر تا چهارشنبه 27 آذر ماه  یک جوری مرا از حیات وبلاگی‌تان خبردار کنید تا صحبت‌های خصوصی‌تر را بگویم؛ حتی شما دوست عزیز. همینجا نظر بدهید یا برایم ایمیل بزنید. خلاصه« ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار ».
-    فکر نکنم نیاز به گفتن باشد که بهتر است وبلاگتان دست کم 30 درصد بویی از طلبگی برده باشد.گفتم؟!
-    Email: epsilon.iran@yahoo.com
-    لطفا حاضران به غایبان اطلاع دهند.




کلمات کلیدی : وبلاگ، طلبه، دختران، جامعة‌الزهرا

آش نذری

ارسال‌کننده : گل دختر در : 87/9/18 10:42 عصر

معمولا روز اولی که یک مطلب در این وبلاگ درج می‌شود آمار بازدیدش هم تا یکی دو روز بالا می‌زند. بعد کم کم روزی ده تا و بیست تا کم می‌شود؛ مگر اینکه کسی نظر لطف کند و لینک ما را جایی اعلام کند. که آن هم قابل پیگیری است.
از آخرین مطلبی که گل بانوی عزیز نوشته تا الان حدود یک ماه می‌گذرد؛ اما چند روزی که با این شمارنده پارسی بلاگ چک کردم دیدم بازدیدها کم که نشده هیچ زیادتر هم شده. خلاصه با این ابزار وبگذر که ردش را گرفتم دیدم بنده‌ی خدایی به اسم و رسم ما در وبلاگ بعضی دوستان- که بیشترشان غریبه بودند- نظر داده و به اینجا دعوتشان کرده.
 بنده‌ی خدای گرامی! دست شما درد نکند. از خدای گرامی‌تان که پنهان نیست از شما چه پنهان مدتی است اصلا دست و دلم به کامنت گذاشتن و تبلیغ وبلاگ نمی‌رود. حتی اگر دقت کرده‌باشید هنوز خیلی از کامنت‌های مطالب پیشین خصوصی مانده و نتوانستم عمومی‌شان کنم. (البته اینجا هرکس مسئول عمومی کردن یا نکردن نظرات مطلب خودش است.) قدیم‌ترها که گاهی حوصله می‌کردم نظر بگذارم و بگویم آهای ما هم زنده‌ایم و می‌نویسیم، صدایم از دو سه تا همسایه آن‌طرف تر نمی‌رفت. آنها هم به خاطر حق همسایگی مهربانی می‌کردند، بهمان سر می‌زدند و گاهی شله زرد سفیدی، حلوای شوری چیزی می‌آوردند؛ اما من این آش‌هایی که دوستان شما آوردند را خیلی دوست دارم. این آش‌ها داغ هستند، مخلفاتش حسابی هم خورده‌اند، یک وجب رویش روغن داده‌اند و پیاز داغ و نعناع و ... به به !
مطلب قبلی که دیگر محشر بود. انگار یکی دیگر از دوستان بندگان خدای شما نذر داشته. سفره داده و بیش از دویست کاسه آش مهمانمان کرده. قبول باشد ان شاءالله.
فقط خواستم بگویم بی‌زحمت در ظرف یکبار مصرف بیاورید که ما را فرصت بازگرداندن نیست. حالا اگر ظرفتان از این الیاف‌های گیاهی باشد که ضررش کمتر است « زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما».




کلمات کلیدی :

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

الکسا