ارسالکننده : گل دختر در : 87/11/11 9:58 عصر
دیروز«جشنوارهی هنر آسمانی» بود.
جشنوارهی هنر آسمانی جشنوارهای هنری ویژهی طلاب سراسر کشور هست که دیروز برای دومین بار برگزار شد. فراخوان آثار از حدود شش ماه قبل بود در رشته های ادبیات، هنرهای نمایشی، هنرهای تجسمی و پژوهش. میگفتند امسال داوری آثار در سطح مسابقات بینالمللی بوده. قصدم معرفی جشنواره نیست. توضیحات بیشترش را در سایت هنر آسمانی یا خبرگزاریها میتوانید ببینید.

برنامهی دیروز صبح را که نمیتوانستم شرکت کنم. عصر، کمی بعد از شروع نشست تخصصی دربارهی « ویژگیها و شاخصههای هنر دینی» به مراسم رسیدم. البته با احترام به همهی رشتههای هنری بیشتر علاقهام به رشتهی عکاسی بود و میخواستم بدانم از نظر برگزار کنندگان همایش شاخههای عکاسی دینی چیست؟! یعنی بگویند 1- هنر دینی باید هدفش این باشد 2- هنر دینی با این ابزارها عملی میشود 3- هنر دینی باید توسط همچون افرادی باشد 4-... به طور کاملا عینی و ملموس که از فردا بروم دنبال عکاسی دینی با همان شاخصها!
امیدوارم متن کامل نشست را خود جشنواره منتشر کند؛ چون یادداشتهایی که من برداشتهام با ادبیات مختصر خودم هست.
از وقتی رسیدم یکی از آقایان سخنران فرمودند که «بعضی رشتهها کاملا دینی هستند. مثلا پیکرهی خط نمیشود بیدینی باشد. در ادبیات قوی هستیم؛ اما سینما وارداتی هست و باید آن را بشناسیم.»

بزرگوار دیگری فرمودند: «هنرمند ما در مرحلهی سلوک به جایی نرسیده که سرریز کند برای همین نتوانسته فرم را بشکند و یک اثر هنری خلق کند. باید با نگاه سلوکی هنر را سلوک کند. ثبات شخصیت دینی و نجابت درونی هنری را داشته باشد تا از هیاهوی دنیای مدرن در امان باشد.»
دیگری برای اولین بار نامی از «فلسفهی هنر» بردند و سعی کردند مسئله را فلسفی و مبناییتر بررسی کنند. بعد از توضیح مضمون و محتوا فرمودند: «تفکیک فرم از محتوا امکان پذیر نیست و ساختار باید دینی باشد.» در آخر نشست هم استاد ارجمندی اضافه کردند: «مراکز حوزوی فکر میکردند مشکل سینما فیلمنامه هست. برای همین کلاسهای آموزش فیلمنامه نویسی گذاشتند. افراد خارج از حوزه میگویند حوزه باید در زمینه فقه هنر فعا
لیت داشته باشد. اما مسئله فراتر از اینهاست. مباحث باید ریشهایتر بررسی شود. باید به مبانی دینی هنر پرداخته شود که هنر دینی چیست؟ آیا امکان تحقق دارد؟ آیا مصلحت هست؟ و بعد ویژگیهای آن چیست؟ باید بررسی شود که نسبت هنر به عنوان مقولهی دارای مبانی فلسفی و فرهنگی با مبانی ارزشی دینی به چه میزان است؟»
در مراسم اختتامیه هم که دکتر حدادعادل تشریف آوردند مستقیم زدند به خال فلسفه و تخصص خودشان و از ماهیت و وجود هنر صحبت کردند.
خلاصه اینکه در پایان مراسم حضرات از برگ به ریشه رسیدند و کم کم صحبتهای همدیگر را تکمیل کردند. برای من که جلسهی بسیار خوبی بود. نکتههای خیلی خوبی شنیدم که شاید به مرور زمان با مطالعات و تفکراتی که در مورد هنر دینی و مخصوصا عکاسی و مخصوصاترش عکاسی یک خانم طلبه داشتم ترکیب کنم و اینجا بنویسم؛ اما خب آن سوالات اولیهام را در مورد ویژگیهای شمارهای هنر دینی اصلا جواب نداد.
جالب است با اینکه هنوز تعریف روشنی از هنر دینی و حتی هنر ارائه ندادند؛ اما بعضی رشتهها که هنریاش مینامند در جشنواره نبود. مثل هنرپیشگی (بازیگری)، موسیقی، سرود، تلاوت قرآن و .... برای تشویق برگزیدگان جشنواره هم بر خلاف جشنوارههای معمول که آهنگی شورانگیز پخش میشود و برگزیدگان به روی سن میروند حضار فقط صلواتی جلی میفرستادند. به قول دوستم ختم صلوات شدهبود!
راستی همین دوستم- خانم ا. سادات هاشمی- در رشتهی شعر برگزیده شد. البته دیدم در وبلاگش هنوز به روی خودش نیاورده؛ اما چون احتمال میدهم از سر تواضع چیزی نگفته وظیفهی خودم میدانم که اعلام عمومی کنم و به این دوست عزیزم تبریک بگویم. هرچند ملاکهای بینالمللی با اهداف ما سازگار نیست؛ اما انشاءالله قدمی باشد تا رسیدن به جایزهی نوبل!
مرتبط:
هنر و هنر دینی در کلام مقام معظم رهبری
دین و هنر
احیای هنر دینی
مبانی فلسفی هنر دینی
کلمات کلیدی :
جشنواره هنر آسمانی،
هنر دینی،
ادبیات دینی،
عکاسی،
عکس،
حوزه علمیه،
سادات هاشمی
ارسالکننده : گل دختر در : 87/11/9 3:43 عصر
نشستن پای صحبتهای مادربزرگها همیشه برایم شیرین بوده و هست. خاطراتی که از گذشته تعریف میکنند، نوع لباس پوشیدن و زندگی مردم قدیم، اینکه مثلا مراسم خواستگاری یا عروسیشان چطور برگزار شده، اینکه وقتی پدر و مادرهای ما کوچک بودند چه شیطنتهایی میکردند، همهی اینها شیرین و شنیدنیاست. نمیدانم تا حالا با مادربزرگتان زندگی کردهاید یا نه! تجربهی جالبی هست؛ حتی شده برای دو سه روز. این روزها که بیشتر مادربزرگهایم را میبینم تفاوت رفتاریشان با نسل پدر و مادرهایمان و نسل سه به بالا توجهم را جلب کرده. رفتاری که در بیشتر خانمهای مسن و کسانی که هن
وز مدل سنتی زندگی خانوادگی را حفظ کردهاند میبینم. یک زندگی بیمزد و با منت!این نسل از زنها عموما خانهدار بودهاند. به روش کاملا سنتی ازدواج کردند و مهمترین وظایفشان در منزل تربیت فرزند و پخت و پز و رفت و روب بودهاست. یک همسر و مادر فداکار که به خاطر خانوادهاش نیازهای خودش را نادیده میگیرد. مهمترین نکتهای که به ذهنم رسید همین گذشتن از خواستهها بود. خانمهایی که با عشق به خانواده بیست و چهار ساعته مشغول امورات منزل بودند و حقی برای خودشان و خواستههاشان قائل نبودند. اصلا آن زمانها زنها از اینکه صریح بگویند چه نیازی دارند پرهیز میکردند. مثلا به جای اینکه بگویند «گشنهام هست و میخواهم غذا بخورم» میگویند: «بچهها گشنهشونه! غذا رو بکشم» علتش را نمیدانم؛ شاید دوست داشتند همیشه خودشان را یک بشر مستقل و بینیاز معرفی کنند که همه بتوانند رویشان حساب کنند؛ شاید هم اگر خواستهشان را به زبان میآوردند سرزنش میشدند. همین نگفتن نیاز و فداکاری بیش از حد انتظاراتی را برای این مادر سنتی به وجود میآورد. خواستههایی که هیچ وقت به زبان نیاورده؛ اما انتظار دارد در قبال فداکاریهایی که کرده بقیه درکش کنند و جواب محبتش را بدهند. فرزندان و آقای همسر هم که بیخبر فکر میکنند مادر خانه بی هیچ چشمداشتی کارهای خانه را میکرده. نمیگویم مادرها نباید هیچ انتظاری داشتهباشند. احترام به پدر و مادر و هزار و یک حقی که گردن ما دارند را خدا بارها سفارش کرده و طرف حسابمان خداست.؛ اما اینکه خانمی به خاطر اینکه خودش خواستهاش را نگفته در برابر فداکاری انتظار عکس العمل داشتهباشد ظلم نسبت به خانواده هست. فرزندانی که بفهمتر باشند بزرگ که بشوند خودشان از زیر زبان مادر میکشند آنچه را در این سالها خودخوری کرده؛ اما آنهایی که متوجه این مسئله نیستند چرا باید تاوان سالهای سکوت را بدهند؟اما... برای نسل ما که برای کوچکترین خواستهشان تمام آرامش خانه را فنا میکنند و مصداق مرغ یک دانه پا هستند جا دارد که یک پست جدا بنویسم. باشد که رستگار شویم!
کلمات کلیدی :
مادربزرگ،
نسل،
خواسته،
فداکاری،
مادر
ارسالکننده : گل دختر در : 87/10/27 9:0 عصر
بیست روز از تهاجم اسرائیل به غزه میگذرد. شمار کشتهها از هزار نفر گذشتهاست. بیش از یک سوم شهدا زنان و کودکان هستند. اعتراضهای زیادی در سراسر دنیا به این حمله شدهاست؛ اما هنوز بسیاری هم در سکوت به رتق و فتق امورات خودشان مشغولند. فمینیستهایی که برای اعدام، سنگسار، حضور در ورزشگاهها و ... جنجال به پا میکردند الان گوشهای نشستهاند و فقط کمی صدای پچپچشان میآید. کمپین یک میلیون امضا که میخواست آرمانشهری را برای زنان بنا کند، کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان که مثلا میخواست پرچم فتح مساوات را در کشورهای ملحق شده بر زمین بکوبد همگی در سکوتی مرگبار به سر میبرند.
اگر بخواهیم از دید یک صهیون معتقد به دنیا نگاه کنیم باید بهشان حق بدهیم که خروار خروار خانه خراب کنند و مردم بیگناه را زنده به گور کنند و ککشان هم نگزد. وقتی در تعالیمشان آمده که «نجات دادن غیریهودی حرام است حتی اگر هم دیدید در چاهی افتادهاست باید فورا سنگی بر در آن چاه بگذارید!» یا اینکه «هرچه غیر یهودی دیدید به اندازهای که در توان شماست به قتل برسانید. اگر چنین امری در توان یک یهودی باشد و انجام ندهد مرتکب خلاف شدهاست. به قتل رساندن مسیحی ثواب دارد. حال اگر کسی نمیتواند او را بکشد حداقل مقدمات قتل او را فراهم نماید.»(1) پس بهشان حق بدهید که با تانک و تفنگ و بمبهای فسفری به فرایض دینیشان عمل کنند و شاید هم ازینکه مدتی نتوانستند یهودی خوبی باشند ناراحتند!
زنان و مادران بیگناهی در این تهاجم وحشیانه کشته میشوند. ( شاید همین الان که من در آرامش و سکوت مشغول نوشتن هستم و شما مشغول خواندن) اما از دست مجامع بینالمللی و کنوانسیونها و معاهدات کاری ساخته نیست. آن همه فریاد دفاع از حقوق زنانادامه مطلب...
کلمات کلیدی : غزه، اسرائیل، تجارت سکس، قاچاق زنان، کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، زنان، جنگ، فمینیست
ارسالکننده : گل دختر در : 87/10/17 3:19 عصر
هنوز هم وقتی به آن سفر فکر میکنم نمیفهمم که چه شد پدر و مادرم فقط من را همراه خودشان بردند. اوایل سفر فقط نگاه میکردم. وقتی در فرودگاه دمشق برای اولین بار یک خانوم بیحجاب دیدم چادر مادرم را کشیدم و گفتم:« مامان! ببین اون خانومه بیحجابهها! » و این جمله خیلی معنیها برای خودم داشت. یعنی خجالت نمیکشد با این سنش حجاب سرش نیست و دارد راست راست برای خودش میگردد! در حرم و بازار هرکس من را میدید که چادر سرم هست- و خب آن وقتها فکر کنم معصومتر هم بودم!- نگاههای قشنگی بهم میکردند، لبخند تحویلم میدادند و به پدر و مادرم چیزهایی میگفتند که نمیدانم!
یک روز در حرم حضرت رقیه (س) حدود ده متری ضریح ایستاده بودیم. مادرم مشغول خواندن دعا بود. من همینطور آدمها را نگاه میکردم. خوشم میآمد که هر کدام یک رنگند و یک جور لباس پوشیدند. از آنجا میتوانستم ضریح را تمام قد ببینم. تصویری که الان در ذهنم مانده مثل فیلبرداری هست که یک دفعه روی یک چیزی زوم کند و یک آهنگ هیجانی بزند. داشتم نگاه میکردم که چشمم زوم شد روی عروسکهایی که بالای ضریح حضرت رقیه (س) انداخته بودند. همینطور که نگاهم به عروسک بود چادر مادرم را کشیدم و پرسیدم:«مامان! چرا اون عروسکا رو انداختن اون بالا؟ » مادرم کتاب دعاشان را بستند، نگاهی به من کردند و گفتند: «چون حضرت رقیه(س) سنشون کم بود این عروسکا رو میندازن که مثلا برای حضرت رقیه (س) باشه.» اون گفتگو خیلی معنیها برای من داشت. برای من که یک دختر بچهی ده ساله بودم، هنوز عروسکبازی را دوست داشتم، خبر ساخت عروسک دارا و سارا را در مجلهای خوانده بودم و منتظر به بازار آمدنشان بودم... برای من عروسک خیلی معنی داشت. پیش خودم فکر میکردم که حضرت رقیه هم حتما مثل من عروسکبازی را دوست داشت. حتما مادری داشت که چادرش را بکشد و سوالات کودکانهاش را بپرسد. حتما رویاهای کودکانهای هم داشته؛ ولی چه مظلومانه عروسک ِ بازی آدمبزرگها شد.
من حضرت رقیه (س) را با عروسک روی ضریحش شناختم. خیلی دوست داشتم روزی عکس واقعی این تصویر ذهنیام را داشتهباشم. برای همین از مسافرهای وبلاگی سوریه و لبنان خواستم این سوغاتی را برایم بیاورند.

حتما برای شما هم پیش آمده که شخصیت یا واقعهای در زندگیتان شبیهسازی شود و بهتر بتوانید درکش کنید. یادم هست پارسال در وبلاگ لبگزه مطلبی خواندم که فکر میکنم هم برای خود نویسنده خیلی اثر گذار بود هم برای خوانندههایش. اینکه چطور به واسطهی بیماری فرزندش انگار عطش کودکان کربلا را دیدهباشد( لینک مستقیم مطلب را نتوانستم پیدا کنم). یا مثلا مادرهایی که فرزند شش ماهه – مخصوصا پسر- دارند و با بستن سربند و چفیه شمایل حضرت علی اصغر را شبیهسازی میکنند و های های اشک میریزند.
این روزها که غزه دارد زیر بمباران اسرائیل لِه میشود، لیونی خانوم یادش نبوده که محاصرهی غزه، کمبود آب و غذا و دارو، جنگ نابرابر و رقیهها و علیاصغرهای بیگناه همهشان دارند واقعهی عاشورا را برای شیعیان زنده میکنند و آنها را بیشتر عزادار و خشمگین میکنند.
+ گزارش تصویری مراسم شمعی برای کودکان غزه
+ گزارش تصویری همایش شیرخوارگان حسینی
کلمات کلیدی :
حضرت رقیه،
علی اصغر،
عروسک
ارسالکننده : گل دختر در : 87/10/14 1:24 عصر
.jpg)
.jpg)
.jpg)
کلمات کلیدی :
غزه،
اسرائیل،
کودک،
راهپیمایی،
عکس