ارسالکننده : در : 88/6/15 7:37 عصر
به نام خدا
نویسنده: گل بانو
بدحجابی در کشوری مثل ما دلایل مختلف و متفاوتی دارد. مثلا در همین شهر رشت که ما چند ماهی است در خدمت دانش آموزان نخبه شان هستیم، علل عمده بد حجابی را شاید بتوان در چند علت عمده خلاصه کرد:
1- زنان استان گیلان و از جمله رشت، زنان زحمت کش و کوشایی هستند و سال هاست پا به پای مردان شان در زمین های کشاورزی و بخصوص شالی زارها مشغول به کار هستند. کار شالی کاری و کشت برنج از آنجمله کارهاست که هیچ تناسبی با وضعیت جسمانی زنان ندارد ولی به خاطر دلسوزی و تعهد بالا، بخش عمده ی برنج کاری را زنان انجام میدهند. هوای شرجی، شالی زارهای خیس (تاحدی که مجبورند تا زانو در آب و گل راه بروند) کار سنگین و پرزحمت و...همه باعث شده کم کم پوشش زنان آن مناطق متناسب با کار کشاورزی شان شکل بگیرد و اغلب روسری شان را پشت گردن میبرند و بالای سر گره میزنند وپارچه ی بزرگی دورکمرشان میبندند که تا پایین زانو ها می آید. بنابر این می توان گفت آن ها به دلیل وضعیت کاری شان اغلب از پوشش چادر بی بهره اند.
2- به دلیل عدم کفایت پادشاهان ایران بخصوص قاجار و پهلوی، کشورهای بیگانه و در راسشان روسیه، شهرهای حاشیه ی دریای خزر بخصوص استان گیلان ( مثل رشت،انزلی وآستارا ) را تحت استعمار فرهنگی گرفته اند. آن چند صد سال نفوذ آنقدر تاثیر عمیقی داشته که چند دهه انقلاب به طور کامل نتوانسته تاثیر لطمه فرهنگی آن سال ها را از جبران کند.
3- هم مرز بودن با دریای خزر و سهولت ورود کالاهایی که با فرهنگ اسلامی ما هماهنگی ندارد که هیچ، اغلب متضاد هم هست.
4- عده ای از مردم انتقادشان از دولت را به وسیله ی نوع پوششان نشان میدهند و میتوان گفت بدحجابی عده ای بخصوص در شهرهایی مثل تهران سیاسی ست.
چند ماه پیش سفری به سوریه داشتم. تصادفا در مغازه ای با خانمی آشنا شدم که حجاب کاملی نداشت. موهایش از روسری بیرون بود و آرایش هم داشت به او گفتم اینجا که حجاب آزاد است. گفت: بله ولی ما به این ظاهرمان عادت کردیم.
کلمات کلیدی :
حجاب،
دختران،
رشت،
بدحجابی
ارسالکننده : گل دختر در : 88/5/24 10:0 عصر
نویسنده مطلب: گل دختر
حجاب ِ هفت رنگ ِ هفتاد و دو ملت
سفر اولی که عمره مشرف شدم همراه مادرم بودم. 5 سال پیش بود. بعد از آن هم خدا قسمت کرد و دو بار دیگر از آن طرفها رد شدم.با مادرم که بودم جدای از بحث دعا و زیارت و اندک خریدی، یکی از موضوعات اصلی صحبتمان حجاب زنان کشورهای دیگر بود. با دقت حجاب هرکدام را واکاوی میکردیم. با زبان عربی و انگلیسی و پانتومیم و هرچه که بلد بودیم بعد از تعریف از سر و ظاهرشان مدل لباسهایشان را هم میپرسیدیم. از حجاب زنان هندی و آفریقایی گرفته تا اروپایی و لبنانی و مالزیاییشان. شاید یک وقتی انواع حجاب زنان مسلمان را با مزایا و معایبشان بنویسم. اینها به کنار... یک غصه ما شده بود حجاب زنان ایرانی. چه آنها که با مانتو بودند و انگار میکردند که دارند در صفاسیتی قدم میزنند؛ چه زنان محجبهای که آراستگی حجابشان اصلا چنگی به دل نمیزد. حتی با حجابترینشان قد و قواره حجابش نامرتب بود. نمیدانم اشکال از کجای چادر زنان ایرانی است اما تا نسیمی میوزید، خریدی میکردند، اعمال حجی میخواستند انجام دهند کل ساختار چادرشان به هم میریخت و مثل پارچه مشکی بیقوارهای میشد که به زور دور خودشان پیچیدند!معمولا وقتی در خانوادهای دختر یا پسری ازدواج میکنند مشکلات خانوادگی داخلی آنها سرباز میکند و آنجاست که باید آبروداری کنند. حجاب زنان ایرانی هم همینطور شده. حالا هرچقدرم که ما در داخل ایران سر حجاب اجباری یا اختیاری یا رنگ و سایزش توی سر و کله هم بزنیم میتواند همهاش بحثهای مفید برای انتخاب مدل مناسب پوشش باشد؛ اما وقتی نمود عینی این بحثها که حجاب زنان ایرانی است پایش به یک کشور دیگر، آنهم عربستان، برسد میشود یک چیز بینالمللی شاید به نام مشکل!سر ِ کلافمشکل، سر ِ دراز دارد. اولش از آنجا که هشت زن ایرانی به خاطر حجاب نامناسبشان دیپورت شدند. این خبر بین خبرهای دیگر گم شد. اینقدر که یک ماه پیش ساعتها گشتم تا لینکش را پیدا کنم و امروز که خواستم استفادهاش کنم دیدم غیب شده. خلاصه از ما بپذیرید که روزگاری هشت زن ایرانی به خاطر حجابشان از عربستان دپیورت شدند. این یک هشدار بود که ندیدیم. اصولا ما چیزهایی که دوست داریم را میبینیم.چند ماه پیش یک شب در اخبار صدا و سیما غوغا شد که ای وای بعضی از دختران ایرانی دم پلههای هواپیما از رفتن به عمره منع شدند. بعد معلوم شد اغلب دخترانی بودند که بدون ولی عازم حج بودند. این هم هشدار دوم که در حد یک جنجال مبهم سیاسی گم و گور شد و ندیدیم.سومین خبر تیر خلاص را زد و گفتند از این به بعد زنان ایرانی زیر 45 سال بدون ولی قانونی و شرعیشان حق تشرف به اماکن متبرکه عربستان را ندارند. این خبر سوم مصادف شدهبود با درگیریهای انتخابات ریاست جمهوری و از طرف دیگر سختگیریهای عمومی سعودی به زائران ایرانی و حالا هم که آنفولانزای نوع آ و دیگر کاملا بین جنجالها محو شد.نمیدانم شاید برای کسی چندان مهم نبوده. نمیدانم چه حسابی کردند که خواستند با چانهزنیهای سیاسی مشکل را حل کنند. تهدید به عدم اعزام زوار ایرانی واقعا برای سعودی یک تهدید جدی است؛ چون عمده بازار خریدشان را از دست میدهند. تهدید به عدم زیارت قبور ائمه بقیع و عدم اختیار در انجام اعمال عبادی شیعیان هم برای ما یک تهدید هست. هیچ کدام از طرفین حاضر نیستند منافعشان را از دست بدهند و میخواهند هر طور شده با هم کنار بیایند؛ اما بین این مردان سیاست مشکل زنان ایرانی چطور حل میشود؟ فرضا که با رایزنی توانستند دل سنگ سعودی را نرم کنند موضوع حجاب که به جای خود باقیست.چادر، با حفظ سِمتاز اوایل انقلاب رسم بوده هرجا که خواستند زنان حجابشان را رعایت کنند پوشیدن چادر یا به قول معروف حجاب کامل الزامی میشد. بعد از سی سال این چادر اجباری کجای ایران جواب داده که حالا میخواهند در مملکت غریب جواب بدهد؟ ( توجه کنید که صحبتم سر چادر اجباری است نه حجاب اجباری) دانشگاه آزاد اسلامی را دیدیم که چادر را اجباری کردند و از آن طرف جک در آوردند که دانشگاه آزاد اسلامی یک جک سه در یک است! چادری که این روزها آستین درآورده و پولک و تور و منجق آویزانش شده با حفظ سمت چادر، کجایش میتواند کامل باشد؟!بخش کوچکی از مشکل حجاب زنان ایرانی پوشش آنها است. بخش اعظم حجاب، عفافاش است که متاسفانه میبینیم در بازارهای مکه و مدینه چوب حراجاش زدهاند. چانهزنیهای افراطی زنان ایرانی سر یک ریال و دو ریال واقعا صحنههای زنندهای است که به وفور یافت میشود. من که خودم اصلا اهل چانهزدن با مغازهدارها نیستم. بارها شده که وارد مغازهای در مکه یا مدینه شویم، فوری انتخابمان را بکنیم و قیمت را پرداخت کنیم و ببینیم خانمی ایرانی با چادر رنگی گلدارش بست در ِ مغازه ایستاده تا جنس منظورش را با قیمت مطلوبش بار بزند و ببرد! حتی منی که در مدینه تماما پوشیه میزدم و در مکه تا آنجا که طاقت گرمایش را داشتم، از نگاه معنادار مردان آنجا در امان نبودم دیگر صورت باز آرایش کرده و روی خندان و زبان نرم را خدا داند!من مکه میخوام!بعد از سفر آخر که همراه پدرم مشرف شدم دیگر داشتم شیر میشدم که خودم پولهایم را جمع کنم و با کاروانی آشنا چند سال یک بار سفر حج بروم. با این خبر زورگویی سعودیها در خود شکستم! اما هنوز به لغوش امیدوارم؛ به شرطی که مسئولان مملکت و صدا و سیما لحظهای روی این موضوع تمرکز کنند و این مشکل فرهنگی را با مسائل سیاسی قدیم و جدید درنیامیزند و راهکار بهتری غیر از اجباری شدن چادر برایش پیدا کنند. هنوز مفهوم حجاب و عفاف بسیار جای کار دارد.
کلمات کلیدی :
حجاب،
عمره،
زنان ایرانی
ارسالکننده : در : 88/5/21 6:12 عصر
به نام خدا
نویسنده: گل بانو
ماهی و تور و توربافی
از مهمترین سئوالات مطرح شده ی ما در مورد دستورات خداوند علت و چگونگی انجام آنها است: چرا نماز بخوانیم؟ چرا روزه بگیریم؟ چرا خمس بدهیم؟ چرا حج برویم؟ و... چطور نماز بخوانیم؟ چگونه روزه بگیریم؟ و چطور خمس بدهیم و...
به یقین اگر ما علت انجام حکمی را بدانیم راحت تر میتوانیم به چگونگی آن برسیم و آن وقت است که از صمیم قلب و با اشتیاق تمام، حدود آن را می پذیریم.
علما و مراجع در بسیاری از موارد «حکم کلی» به ما میدهند و کمتر دیده شده که «مصداقی» حکم بدهند. مثلا در مورد موسیقی: نمیگویند«فلان ترانه ی آقای الف مجاز است ولی بهمان ترانه ی آقای ب حرام است و دیگری مکروه است و...» بلکه حکم موسیقی حرام را به صورت کلی بیان میکنند:«موسیقی مطربی و غنایی حرام است.» یعنی ما باید این حکم را با موسیقی مورد نظر تتبیق دهیم اگر «غنایی» بود حرام است(حتی اگر از وزارت ارشاد مجوز داشته باشد و از صدا و سیما پخش شود.) و گرنه حرام نیست. اینها همه از چگونگی موسیقی حرام و غیر حرام بحث می کرد اما اینکه « چرا موسیقی غنایی( موسیقی که انسان را به رقص وادارد) و موسیقی مطربی(موسیقی مخصوص مجالس لهو لعب) حرام است؟» سئوال مهمی است که هرکس باید خود به دنبال یافتن جواب آن باشد. اما چرا؟ شاید به این دلیل است که ذهن تشنه ی هرکس را جواب خاص خودش سیراب می کند! شاید به قول معروف:«هدف آموزش تور بافی ست نه دادن ماهی حاضر و آماده به دستمان!»
ندانستن عیب است
در مورد حد و حدود حجاب زن و مصداق های مربوط به آن؛ اینکه «کجاها باید پوشانده شود» و «چادر بهتر است یا غیر آن»، زیاد بحث شده است اما به نظر می رسد در مورد علت و چرایی وجوب حجاب کمتر صحبت شده و کمتر نوشته شده است.
فلسفه ی حجاب چیست؟ چرا خداوند به زنان دستور داده که به جز برای همسرشان برای هیچ مردی خودنمایی نکنند؟! به چه دلیل خداوند مردان را امر کرده که به جز همسرشان به زن دیگری نگاه(نگاه خاص) نکنند؟!
شاید اگر هر دختری بداند «علت وجوب حکم حجاب» را هیچگاه در موردچگونگی اش سردرگم نشود.
آیا دلیل کمرنگ شدن تقید به حجاب در ایران اسلامی ما نپرداختن به فلسفه ی حجاب است؟ حتی به نظر می رسد مخالفان حجاب و به خصوص فمینیست ها هم در مورد «علت بودن یا نبودن حجاب» حرف منطقی و عاقلانه ای ندارند. حتی متولیان فرهنگ هم کمتر به این موضوع توجه کرده اند.
اما واقعا چه کسی در این راه کم کاری کرده است؟ چه نهادی جای انجام یک کار علمی منسجم در مورد «علل وجوب حکم حجاب»را با لقمه ی حاضر و آماده ی«رعایت حجاب اسلامی الزامی است» عوض کرده است؟ حوزه؟ دانشگاه؟ یا هر دو؟!
یک تجربه
وقتی وارد سن نوجوانی شدم بحث حجاب برایم شروع کرد به پر رنگ شدن. خوب یادم می آید به حجاب همه ی زنان اطرافم از مادرم تا فامیل و همسایه و حتی خانم معلم و ناظم و مدیرهم توجه می کردم. می خواستم ببینم «با حجاب بودن یا نبودن» چه تاثیری در زندگی خود زن ودر زندگی اطرافیان و در نهایت جامعه دارد؟ کم کم به نتایج جالبی هم رسیدم تا آنجا که سال دوم دبیرستان علی رغم مخالفت پدرم و در کمال بهت و حیرت دوستان و اطرافیانم «چادری» شدم. تعجب دوستان و اطرافیانم از آنجا بود که من چند سال سئوالاتم در مورد حجاب و نتایجی که به آن می رسیدم را با هیچکس در میان نگذاشته بودم، حتی با مادرم. و مخالفت پدرم با چادری شدنم به این دلیل بود که فکر میکرد متین و سنگین بودن هیچ ربطی به چادر و اصولا حجاب ندارد.
از آن موقع ده سال می گذرد. امروزپدرم به یقین رسیده است که با حجاب داشتن و چادرسرکردن(چادر سرکردن درست) یکی از بهترین انتخاب هایم در زندگی بوده است. من هم از این نتیجه به خود می بالم و سپاسگذار خالقم هستم. بعد از من بعضی از دوستان و تعدادی از دختران فامیل هم چادری شدند. الحمد لله
شنیده ها و دیده ها
چند هفته ای است در خدمت دانش آموزان نخبه ی رشت هستیم. شنیده ام که می گویند:«رشت درعدم تقید به حجاب کامل اول و تهران دوم است.» به آنچه شنیده ام مطمئن نیستم اما از ابتدای تابستان و حضورم در جمع دختران خوش اخلاق شهر رشت به یقین رسیدم که متاسفانه مسئولین فرهنگی استان گیلان درنرساندن اطلاعات لازم در مورد فلسفه ی حجاب، چرایی و چگونگی اش به حداقل ها اکتفا کرده اند.
آیا داشتن میز و صندلی و پست و مقام از آینده ی دخترانمان مهمتر است؟ ای کاش چند تا از این مدیران نگاهی به برگه ی سئوالات و نظر خواهی دختران می انداختند. با یک بغل پوشه از سئوالات ریز و درشت دختران در مورد حجاب میخواهم فریاد بزنم: «خانم ها و آقایون مدیر! به داد اسلام برسید!»
این روزها با چادرم و نقابی که بر چهره دارم وقتی در خیابان «مطهری» و اطرافش قدم میزنم یا وقتی بچه هایم را به «پارک ملت» می برم، روسری ها به جلو کشیده می شوند؛ بی آنکه حرفی بزنم یا حتی نگاه معنا داری بیاندازم. مردم کوچه و خیابان وآن ها که پارک آمده اند به دخترکان رنگ و وارنگ اطرافشان بی توجهند اما تمام رفتار، حرکات و گفتار مرا زیر نظر دارند؛ از ابتدا که مرا با چادر لبنانی و نقابم می بینند تا جایی که در دیدشان هستم. حتی وقتی دختر و پسرم را سوار سرسره یا تاب میکنم گوششان را تیز میکنند که بشنوند آیا فارسی حرف میزنم یا نه!
آیا مشکل از نبودن الگوست؟ نمیدانم...
کلمات کلیدی :
حجاب،
چادر،
زن،
دختر،
موسیقی،
احکام
ارسالکننده : در : 88/5/12 10:54 عصر
همیشه این تهمت روی قلبم سنگینی می کرد که مدام به ما می گفتن، شما یک دست از زنان متحجر هستید که فقط می گویید زن باید گوشه ی خانه اش بنشیند و شوهر داری و بچه داری اش را بکند، و حق بیرون رفتن از خانه را ندارد! مدام با خودم کلنجار می رفتم و می گفتم مگر کجای طرز فکرم اشکال دارد که افکار اینان را به این سو کشانده که من خواهان گوشه نشینی زنان هستم؟!
اگر قرار بود مردی مرا نبیند و داخل خانه بشینم و در هیچ اجتماع و جامعه ای پا نگذارم، این همه تاکید قرآنی برای عفاف و حجاب چه معنایی داشت؟!
فقط تنها حرفم این است که جایی که حضور زن لازم نیست چرا باید حاضر شود؟! زن برای بیگاری کشیدن ساخته نشده، زن ملعبه ی دست مردان نیست، زن ماشین میکانیکی نیست که هر کاری که از او خواستید در جوابتان چشم بسته بگوید چشم!
خیلی سعی ام بر این بوده که با هر زبانی این موضوع را به زنانمان بفهمانند و بگویم آنان با چه حیله و نیرنگی دارند وارد می شوند، ولی اینگار کسی که نخواهد رنگ بیداری را ببیند هیچ وقت بیدار نخواهد شد...
کلمات کلیدی :
حجاب،
زنان،
فمینست،
مردان،
عفاف
ارسالکننده : گل دختر در : 88/5/8 2:19 عصر
یکی دو سال پیش یک نفر از طریق وبلاگ ایمیلم را پیدا کرده بود و نامهای نوشته بود با این محتوا که لطفا طریقه دوختن کش چادر را برایم ارسال کنید و بنویسید که دقیقا باید کجای چادر دوخته شود و چکار کنیم تا کش خاصیت الاستیکی خودش را از دست ندهد؟!نامه با فونت انگلیسی بود. از طرف ایمیلی ناشناس با لحنی کاملا جدی و مقدمه و نتیجه. بارها آن را از اول به آخر و آخر به اول خواندم. برای خودم توضیحش دادم. دوباره چند روز بعدش خواندم. هر چه کردم نفهمیدم این بزرگوار جدی پرسیدند یا غرض کنایهای داشتند؟ گفتم اگر جواب ندهم میگوید سوال به این سادهای پرسیده بودم؛ اگر جواب بدهم میگوید شما به چه چیزهای پیش پا افتادهای فکر میکنید! الان هم فقط میتوانم بگویم که من و باقی دانشمندان هنوز نتوانستیم راهی برای ماندگاری خاصیت کش چادر پیدا کنیم! منتها میتوانید به جای کش از بندی استفاده کنید که پشت سر گره بخورد یا اینکه انتهای کش را که به چادر میدوزید دکمه سیاهی هم وصلهاش کنید تا پارچه چادر را پاره نکند.این موضوع گذشت تا دوشنبه که دیدم کسی پیام گذاشته و در مورد طلق روسری پرسیده! قبلا در این مطلبم اشارهای به طلق کردهبودم و ایشان خواستند بنویسم از کجا میشود تهیهاش کرد و قیمتش چقدر است؟!طلق روسری تقریبا از جنس همان طلق و شیرازهای هست که برای صحافی تحقیق و برگههایمان استفاده میکنیم. اگر بخواهیم خودمان درست کنیم بهتر است از جنس ضخیمتری مثل عکس رادیولوژی باشد. طلق باعث میشود که جلوی روسری محکم و یکنواخت بایستد. اصلاش وارداتی از کشورهای عربی و حجاب زنان لبنان و سوریه و آن طرفها است. اگر سوریه مشرف شدید میتوانید آن را در بسته ده تایی بخرید. قیمتش هم نباید زیاد باشد. بعضی مدلهایش یک لایه پارچه مشکی هم روی طلق کشیده تا از براق بودنش کم شود و زیر روسری هم سُر نخورد. در ایران اگر بخواهید بخرید من یک بار از مغازه سیمای حجاب در خیابان ارم قم روبروی حرم خریدم. دانهای 500 تومان بود؛ اما بعد که خوب براندازش کردم دیدم میشود تولید داخل با هر سایزی که مناسبم هست بسازمش و پول بستهزبان را حرامش نکنم! طلق روسری معمولا به شکل مستطیلی هست که گوشههایش گرد شده باشد، طولش تقریبا از این گوش تا اون گوش باشد! عرضاش هم بسته به سلیقه شماست. طلق آمادهای که خریدم یک طول مستطیلش هم منحنی کردهبود. البته بعضیها به طلق حساسیت دارند و پیشانی و صورتشان بیش از حد عرق میکند. شانس بیاورید و از آن دسته نباشید! در این لینک «آموزش بستن شال» اشارهای هم به طلق کرده. نوشته:« اگر بخواهید شال را محکم دور سرتان بپیچید، لبة پارچه بد میایستد. برای درست کردن جلوی آن میتوانید یک باریکه از مقوا یا طلق (شبیه آن قطعه طلقهایی که لای یقة پیراهنهای مردانه هست) ببرید و بگذارید لای تای شال. شال را طوری سرتان کنید که طلق یا مقوا درست بالای سرتان قرار بگیرد. این طوری لبة شال توپ توپ میایستد و هیچیاش هم نمیشود!»لطفا یک نفر به من بگوید که این توضیحات کامل بود! احساس عذاب میکنم از اینکه این همه موضوعات مهم و حیاتی هست و من دارم ده بیست خط درباره یک تکه طلق کمخاصیت مینویسم!راستش من با اصل حجاب مشکلی ندارم و از آن لذت هم میبرم؛ اما مدلهایش و خردهکاریهایش دست و پا گیرم هست. خودمان حجابمان را سخت کردهایم. هزار و یک تکه به خودمان آویزان میکنیم که زمانبر هست و هزینه برمیدارد. از مانتو شلوار که حداقل حجاب در ایران هست گرفته تا ساق دست و هد و طلق و گیره روسری و چادر و ... . بعضی وقتها اینقدر جزئیات حجاب ما را به خودش مشغول میکند که از اصلاش باز میمانیم. اینقدر زوم میکنیم روی دست آن خانمی که آستینش بالا رفته و ردیف النگوهایش برق میزند که اصلا یادمان میرود خوش و بش او با مغازهدار به مراتب زنندهتر از یک وجب عریانی ساق دست است! در این سی ساله که از انقلاب گذشته باید ما هم از مراحل جزئیات حجاب عبور میکردیم و از دو پله بالاتر نگاهش میکردیم؛ اما نشد و نکردیم. هنوز نتوانستیم مدل همهپسند و پوشیدهای از حجاب ایرانی تولید کنیم که آویز هزار تکه نباشد. شاید علاقهام به جلابیب به همین خاطر باشد که همه این جزئیات اعصاب خرد کن را در یک رقم جنس به نام چادرجلابیت خلاصه کرده. (
+) چند مدل روسری و چادر
(
+) لینک جالبی که توی سرچ پیدا کردم. یک نفر که میخواهد چادری شود و در مورد مدل حجابش مشورت میخواهد.
کلمات کلیدی :
حجاب،
چادر،
روسری،
طلق روسری،
جلابیب