استحاله
فمینیسم اسلامی
شرابی است
که با ذکر بسم الله می نوشند.
کلمات کلیدی : زنان، فمینیسم اسلامی
حال و هوای شیراز که بهمان می خورد ناخودآگاه عرق شیرازی مان هم گل می کند. بیست و دو بهمن امسال شیراز بودیم. دور از جان شیرازی های عزیز که سابقه کاهو ترشی و روی چمن وسط بلوار کتلت سرخ کردنشان گوش فلک را کر کرده گفتیم این بار بلا به دور سنت شکنی کنیم و صبح، زودتر از همیشه عازم راهپیمایی شویم.
ساعت ده که دیگر ماشین را پارک کرده بودیم و داشتیم گلومان را برای شعار دادن صاف می کردیم حس صبح علی الطلوع را داشتیم! اما این بار انگار خروس خوان در شیراز بمب بیدار باش زده باشند... خیابان ها مملو از جمعیت بود؛ یعنی این پدیده وقوعش در شیراز نه «به ندرت» بلکه « کاملا نادر» بود.
جالب ترین صحنه ای که دیروز دیدم وقتی بود که از خستگی روی جدول کنار خیابان نشسته بودیم. خانمی با مانتوی طوسی دست دختربچه 4 ساله اش را گرفته بود و دقیقا جلوی ما توقف کرد. دختر خسته شده بود و می خواست بنشیند. مادر نوازشش می کرد. از کیفش یک بیسکویت درآورد و به دختر داد. مادر گفت: عزیزم اگه می خواستیم بشینیم که خونه می موندیم!
مردم ما مردمی هستند که وقتی به صحنه می آیند تا آخر خط می مانند.
همیشه یکی از زیبایی های دنیا برایم «تنوع رنگ ها» بوده. تنوع رنگ میوه ها، گل ها، گیاهان و به تبعش تنوع رنگ لباس. سعی کردم رنگ های مختلفی را برای لباس هایم انتخاب کنم. مطالب زیادی از اینترنت خواندم در مورد روانشناسی رنگ ها، تناسب رنگ ها و اینکه با هر رنگ پوستی چه رنگ های لباسی خوش ترکیب است.
این تنوع رنگ ها از همیشه ی همیشه هم که همراهم نبوده. تا دبیرستان بودم اغلب مقنعه مشکی می پوشیدم. روسری و شال را چون بلد نبودم طوری ببندم که گردن و چانه ام پیدا نشود فقط برای مهمانی ها استفاده می کردم. سال های آخر دبیرستان به مقنعه رنگی رو آوردم. کم کم رنگ های مختلفش را خریداری کردم. از یشمی و قهوه ای و سورمه ای گرفته تا آبی آسمانی و شیری. اما باز هم پوشش غالبم مقنعه مشکی مدرسه بود. زمان ما بیشتر فرم های مدرسه تیره بود؛ نه مثل الان که رنگین کمانی شده. البته من بین هم سن وسالانم خوش شانس بودم و چند سالی رنگ های سبز زیتونی، آبی نفتی، زرشکی و کرم هم پوشیدم؛ اما دوستانی هم داشتم که دوازده سال تحصیل را مشکی یا سورمه ای پوش بودند.
اوایل دانشگاه بعد از تمرین و ممارست و پرس و جو که توانستم روسری ام را مدل عربی ببندم و روی سرم محکم کنم دیگر قوت غالبم روسری رنگی شد! یادم نمی رود آن روزهایی را که با روسری های سبز و آبی دانشگاه می رفتم و گاهی چند بار در روز از من می پرسیدند که آیا عرب هستم یا خیر؟! کلا شیفته این تیپ پوشش هستم. چادر مشکی و روسری رنگی متین. آن وقت کمتر رایج بود؛ ولی الان شکر خدا چادری های زیادی می بینم که با حفظ پوشش کامل سرتاپا مشکی پوش هم نیستند.
اینها را بگذارید به حساب سلیقه شخصی. می دانم که رنگ هرچه تیره تر جلب توجهش کمتر؛ اما خب هر کسی را نقطه ضعفی است!
دیگر مقنعه پوشیدن برایم سخت شده. یعنی با روسری بهتر می توانم حجابم را رعایت کنم. مقنعه که می پوشم یاد بچه های کلاس اولی می افتم که وقت رفتن به خانه موهاشان پریشان شده و چانه ی مقنعه تا روی گونه شان چرخیده! بگذریم... اصل بحث ام روی رنگ است نه روسری یا مقنعه.
کسانی که مرا دیده اند می دانند که – غیر از چادر و پوشیه - فقط ایام عزا مشکی می پوشم. به نظرم سه طیف رنگ لباس می تواند مناسب تمام روزهای سال باشد. یک طیف تیره برای ایام عزا، بعضی رنگ های خاص برای ایام عید و رنگ هایی حدوسط برای زندگی روزانه. (این را هم قید کنم که منظورم رنگ لباس در خارج از منزل است.)
به نظرم رنگ لباس روزانه نباید لزوما مشکی باشد؛ اما نمی دانم چرا بیشتر دختران همیشه عزادارند. ربطی هم به چادر و مانتو ندارد. قم و حوزه را نادیده بگیرید... بارها شده که در کلاس زبان یا جمع دوستان یا جاهای دیگر نه چندان مذهبی بودم و با دیدن دخترانی با مقنعه و مانتوی مشکی حرص خوردم که چرا اینها اینقدر تیره می پوشند. به خدا اینقدر رنگ های قشنگ و سنگین در دنیا وجود دارد. سبز، آبی، قهوه ای، کرم، زرشکی و ... اگر با پس زمینه تیره باشند هم تنوع رنگ ایجاد می کنند هم زننده نیستند. الان نسبت به اوایل انقلاب خیلی بهتر شده. اینطور نیست که در اماکن دولتی و آموزشی بگویند فقط مشکی و سورمه ای بپوشید. حتی من یک مقنعه صورتی دارم که پس زمینه تیره دارد و اصلا رنگش زننده نیست.
نمی دانم چرا تا بحث رنگ پوشش در جامعه و عرف جامعه می شود ذهن ها به سمت سبز فسفری و نارنجی جیغ می رود و بعد عکس آن خانم مامور امنیت اجتماعی که دست دختر مانتوقرمزی را محکم گرفته. درست است که در جامعه ما خط قرمزهایی برای هرطورنپوشیدن هست؛ اما از آزادی هایش هم استفاده نمی کنند یا نمی کنید؛ حتی نمی کنیم! بعد می آیند کاریکاتور می کشند (+) و به زعم خودشان نظر عرف جامعه در مورد رنگ را تصویرسازی می کنند.
بارها شده که سر کلاس نشستم، همکلاسی هایم را نگاه کردم، پیش خودم فکر کردم آیا واقعا جبر جامعه است که نمی گذارد اینها مقنعه مشکی بور شده شان را کنار بیندازند و رنگ شادتری بپوشند؟ حتی خودم هم وقتی مقنعه مشکی می پوشیدم جنس کرپ را انتخاب می کردم که جلای بیشتری داشت؛ اما این مقنعه های مشکی نخی سنگ شور شده...
واقعا فکر می کنید لب های صورتی براق جلب توجهش کمتر از مانتوی یشمی است؟ یا موهای مش آبی و ناخن گل منگلی کمتر از مقنعه کرم توی چشم است؟
رنگ شناسی کار سختی نیست. فقط کمی توجه و دقت می خواهد. رنگ ها را باید ساخت، با هم ترکیب کرد. با اینکه هیچ وقت اینقدر که رنگ گلبهی یا سبز ملیح آرامم کرده رنگ زردقناری و قرمز عشقی شادم نکرده؛ نمی دانم چرا تا اسم رنگ های شاد می آید بعضی ذهن ها بیشتر از یک جعبه مداد رنگ شش تایی را نمی توانند تصور کنند! رنگ شناس نه ای جان من خطا اینجاست!
شما حجابت سر جایش باشد؛ رنگ شاد – و نه جیغ- هم بپوش. اگر کسی گفت بالای چشمت ابرو است حسابش با من!
در انتهای مطلب قبلم (+) خیلی خلاصه نوشته بودم که انجام امورات منزل وظیفه خانم خانه نیست و حتی میتواند بابت انجام آن اجرة المثل دریافت کند. همانطور که انتظارش را هم داشتم انتقاداتی پیش آمد؛ حالا یا به صورت نظر بوده یا نوت در گوگل ریدر یا جاهای دیگر.
اینکه کار خانه وظیفه زن نیست معنایش این نیست که از انجام کار خانه منع هم شده است که اینقدر بعضی حضرات از مطرح کردن موضوع میترسند. با دو خط نوشتن من که هیچ عرفی عوض نمیشود؛ حتی خودم هم میدانم که در زندگی شخصیام نمیشود فقط با این قوانین پیش رفت و آرامش هم داشت؛ اما اینکه بگوییم کار خانه وظیفه زن است و او با خستگی انجام دهد یا اینکه بداند وظیفهاش نیست و از سر فداکاری و با شوق انجام دهد خیلی توفیر دارد.
به کسانی که عرف سنتی و قوانین اسلام را خلط میکنند کاری ندارم؛ باز بعضیها دلایلشان مقبولتر است. میگویند حضرت زهرا-سلام الله علیها- و حضرت علی -علیه السلام- وظایفشان را اینطور تقسیم کردند که حضرت زهرا کارهای منزل و حضرت علی کارهای بیرون منزل را انجام دهند. اصل روایتش این است: امام باقر –علیه السلام- فرمود: «فاطمه -سلام الله علیها- به علی –علیه السلام- تعهد داد که کار منزل، خمیر کردن و پختن نان و جارو کردن خانه را انجام دهد و علی –علیه السلام- هم به او تعهد داد که کارهای بیرون خانه، آوردن هیزم و آوردن غذا را به عهده گیرد.» (1)
از سیاق روایت اینطور برداشت میشود که این یک تفسیم وظایف دوستانه بوده نه قانونی که از آسمان نازل شده باشد و نسخه پیچیده تمام خانوادهها باشد. تعهدی متقابل بوده که حسب کارهای آن زمان و طبیعت زن و مرد صورت گرفته. اصلا اگر کار منزل وظیفه حضرت زهرا –سلام الله علیها- بوده دیگر چه نیازی به ذکر انجام دادنش؟ اگر واجب بود مگر ممکن بود حضرت زهرا از آن تمرد کنند که حالا در ازای انجام دادنش تعهد هم داده اند؟
نگویید خوب است و برای زندگی لازم است و اینها که در عالم کارهای خوب زیاد است. نمیدانم چرا تا پای خانه داری زن به میان میآید یک کار خوب ناگهان واجب میشود! ( خواندن این پست اکیدا توصیه میشود)
حضرت زهرا –سلام الله علیها- عهده دار انجام کارهای منزل شدند؛ اما حضرت علی –علیهالسلام- دیگر ننشستند پایشان را روی پا بیندازند و در خانه دست به سیاه و سفید نزنند. هیچ میدانستید پیش آمده که حضرت علی –علیه السلام- کمک حضرت زهرا -سلام الله علیها- عدس پاک کنند و گندم آرد کنند؟! جالب است که در حدیثی از امام صادق-علیه السلام- داریم که : «حضرت علی –علیه السلام- هیزم جمع آوری مینمود، آب میآورد و جارو میکرد و حضرت زهرا –سلام الله علیها- آرد تهیه میکرد و خمیر درست مینمود و نان میپخت.»(2) در حالیکه در حدیث قبلی حضرت زهرا عهده دار جارو کردن خانه شده بودند و در این حدیث میخوانیم که حضرت علی جارو هم میکردند... لذا جارو کردن از شأن والای هیچ کس نمیکاهد!
مطلب قبل را که نوشتم و بعد انتقاداتش را خواندم بیشتر پیگیر شدم. مثل کسی که امتحان داده و حالا توی کتابش دنبال جواب سوالها میگردد گشتم و دلهره داشتم. تا به حال جایی نخوانده بودم کار خانه وظیفه زن باشد؛ تا این لحظه هم واجب شرعی برایش ندیدم. حاضر بودم هرلحظه که به وجوبش رسیدم فوری در وبلاگ منعکسش کنم؛ اما تازه فهمیدم که اسلام، کار خانه را چه زیبا مشارکتی کرده.
کار مشارکتی را دوگونه میشود انجام داد. یکی با تفسیم کار و دیگر با همکاری.
«وقتی دو نفر در کنار هم قرار میگیرند و همسر میشوند بعضی از وظایف وجود دارد که بین اینها مشترک است. مانند کشیدن بارهای خانواده، همکاری های گوناگونی که در راه بردن خانواده موثر است. اینها باید با هم همکاری کنند. این کارها بین زن و مرد مشترک است. حداکثر این است که تقسیم کار شود. گاهی تقسیم کار هم نمیکنند اما بهترش این است که تقسیم کار هم بشود. بخشی از کارها را زن انجام میدهد، بخشی از کارها را مرد انجام میدهد. مثل همه همکاریهایی که وجود دارد، مثل همه همسنگریها.
در محیط خانواده، زن و شوهر با هم همکاری کنند. اگر شوهر یک مشکلی یا مضیقهای دارد زن با او بسازد، اگر زن داخل خانه یا در محیط کار یا هر جور که هست دشواری دارد، شوهر باید به او کمک کند. خود را در سرنوشت همسر شریک بدانند، هر دوی آنها این را برای خاطر خدا انجام دهند.»(4)
وقتی میگویم کار خانه وظیفه زن نیست – و خب همه میدانند که وظیفه مرد هم نیست!- این سوال پیش میآید که پس وظیفهی چه کسی است؟
همانطور که در متن بالا – از فرمایشات مقام معظم رهبری در خطبه عقدی در سال 78- نوشته شده کار خانه یک وظیفه مشترک است که میتواند به صورت همکاری یا تقسیم وظایف انجام شود. حضرت زهرا و حضرت علی –علیهما السلام- کار خانه را تقسیم کردند؛ اما در کارهای تقسیم شده هم به همدیگر کمک میکردند.
هیچ کدام ما نه از حضرت زهرا بالاتریم نه از حضرت علی. زنان که در خانه کار میکنند و البته برکتش را هم میبینند؛ اما مرد هم نباید از کار خانه ابا داشته باشد. همانطور که در مورد خانهداری زنان میخوانیم: «زنان با اشتغال در خانه خویش ثواب مجاهدان خواهند یافت»(4) و دیگر اینکه «هر زنی که در خانه همسر خود کاری انجام داده و جابجایی انجام دهد و هدف او اصلاح امور خانواده باشد، خداوند نظر( رحمت) بر او میافکند و هر که خدا به او نظر رحمت افکند هرگز عذاب نخواهد شد» (5) در حدیثی داریم که وقتی پیامبر وارد منزل دختر و دامادشان شدند و دیدند فاطمه بر سر دیگ غذا نشسته و داماد عدس پاک میکنند خطاب به حضرت علی –علیه السلام- فرمودند: «آنچه را میگویم از من بشنو... ای علی! هرکس به خانوادهاش خدمت کند این خدمت کفاره گناهان کبیرهاش خواهد شد و آتش خشم الهی را خاموش خواهد نمود و همسر بهشتی و درجات عالیه نصیبش خواهد ساخت. ای علی! به همسرش خدمت نمیکند مگر کسی که راستگو باشد یا شهید و یا کسی باشد که خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او اراده کرده است.» (6)
کار خانه در اسلام وظیفه مشترکی بین زن و مرد است که برای سبقت گرفتن آنها از همدیگر به زبانهای مختلفی ثوابهای متفاوتی برای آن ذکر شده. نمیشود به زور به زن بگوییم که تو وظیفه داری کار خانه بکنی تا خدا نظر رحمت بر تو داشته باشد! هرکس بیشتر کار کند خیر و برکتش را هم میبیند...هرچه کنی به خود کنی... شاید اینکه میبینیم در مسائل معنوی معمولا خانمها از آقایان جلوتر هستند به همین خاطر باشد که همیشه بیش از وظیفهشان کار کردهاند.
1- بحار الانوار:ج14، ص197؛ تفسیر العیاشی:ج1،ص171؛ مستدرک الوسایل:ج13،ص25؛ همان:ج14،ص253؛ قصص الانبیاء جزایری:ص402
2- بحار الانوار:ج43،ص153؛ اصول کافی:ج5،ص86؛ من لایحضره الفقیه:ج3،ص169؛ و سائل الشیعه:ج17، صص40و62؛ همان: ج20،ص222؛ عوالی اللالی:ج3،ص200.
3- مطلع عشق، گزیدهای از رهنمودهای حضر آیت الله سیدعلی خامنهای به زوجهای جوان؛ محمدجواد حاج علی اکبر؛ ص79
4- نهج الفصاحه: ح2892؛ روضه الواعظین:ج2، ص376
5- امالی طوسی:ص618؛ امالی صدوق:ص411
6- بحارالانوار:ج104،ص132؛ مستدرک الوسائل:ج13،ص48؛ جامع الاخبار:ص102.