سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ریاضی ها بخوانند ...

ارسال‌کننده : گل دختر در : 85/7/6 10:49 عصر

16 مرداد 1384

 

دلمان را خوش کرده ایم که در عصر ارتباطات زندگی می کنیم . از این ور آب با کسی آن ور آب می چتیم . دو سه ترم زبان هم چاشنی اش می کنیم و میگیم یه دوست خارجی داریم فلانه و الخ . تالار گفتمانی می رویم ، روابط اجتماعی ، روابط انفعالی ، روابط  انفجاری . واقعا چقدر به این گفت و شنودها میشه اطمینان کرد ؟ نه از اون لحاظ که بحثش مفصله ! از این لحاظی که مختصرا عرض میشه . چطور میشه یقین کرد با انسانها واقعا رابطه دارید . یعنی چیزی می گویند و شما جوابش را . یعنی دقیقا ارتباط دوطرفه است یا ما حداقل اینطور فکر می کنیم ؟!

خیر ... من میگم محدودند کسانی که واقعا رابطه دوطرفه دارند و دقیقا منظور طرف را فهمیدند . مثلا خود من وقتی وارد تالار گفتمان شدم ، موقع انتخاب آیدی پیش خودم گفتم : آدم ... منم یه آدم مثل بقیه آدمها . ولی شستمان خبردار نشده بود که باقی فکر کردند که فکر کردیم خیلی آدمیم ! ما عددی نبودیم که بخواهیم آدم باشیم . از این رو epsilon  شدیم . بی نهایت کوچک و صد البته سرنوشت ساز برای محاسبه حد و انتگرال . حالا مثبت یا منفی اش بماند . خدا داند و خودش . القصه،  بارمان کردند که رطب خورده منع رطب کی کند ؟!

گفتیم به اپسیلونگی مان در نمودار زندگی ادامه دهیم که خوردیم به نقطه عطف . تقعر منحنی رو به بالا شد . از آنجا که فقط یه اپسیلون بودیم مدتی طول کشید تا نقطه عطف را طی کنیم و اکنون در ادامه راهیم . اما آیا کسی این نقطه عطف را دید ؟ شاید گمان بردند یا دید که نقطه عطف را از توی کتاب تاریخ یافتم که مثلا فلان انقلاب نقطه عطفی در تاریخ بشریت بوده یا شعر امام (ره) : ای نقطه عطف ..../ برگیر ز دوست جام مستی ( حافظه بنده پوزش می طلبد از کم کاری !) اما نقطه عطف دقیقا یک نقطه بود گویا و مبهم .

خط به نقطه گفت / نقطه چیست ؟هیچ! / نه که مستقیم / نه که پیچ پیچ / نه تو راست عرض / نه تو راست طول / هیچ نیستی / جز فریب و گول / نقطه گفت به خط / رنج تو ز چیست / زانکه نقطه را / عرض و طول نیست / گرچه نیستم / پیچ پیچ و راست / پیکر تو نیز / جمع نقطه هاست .

حال که نقطه عطف را پشت سر گذاشته ایم جناب ما ! و روی نمودار صعودی اکید زندگی در تکاپوییم به مرحله دیگری میرسیم به نام «گل دختر»

ایست ! اپسیلون ، «گل دختر» نیست !! «گل دختر» شاید گلی باشد که دختر خوبیست یا شاید دختری که مثل گله . یا دختر گل فروش یا گل دختر فروش ! «گل دختر» میخواد روز به روز شکوفا تر بشه ، پژمردگی را ندیده و نمی بینه فقط آسمون را می بینه و به پیش میره . برای همین بعضی ها میگن سر به هواست !




کلمات کلیدی :

سکوت

ارسال‌کننده : گل دختر در : 85/7/6 2:24 صبح

                      7 آذر 1383        

 من سکوت خویش را گم کرده ام !

لاجرم در این هیاهو گم شدم

من که خود افسانه می پرداختم

عاقبت افسانه مردم شدم !

 

ای سکوت ای مادر فریادها

ساز جانم از تو پرآوازه بود

تا در آغوش تو راهی داشتم ،

چون شراب کهنه شعرم تازه بود

 

در پناهت برگ و بار من شکفت

تو مرا بردی به شهر یادها

من ندیدم خوشتر از جادوی تو

ای سکوت ای مادر فریادها !

 

گم شدم در این هیاهو گم شدم

تو کجایی تا بگیری داد من ؟

گر سکوت خویش را می داشتم

زندگی پر بود از فریاد من !

 فریدون مشیری

   




کلمات کلیدی :

مسافر کوچولو

ارسال‌کننده : گل دختر در : 85/7/6 2:22 صبح

22 مرداد 1383

 

من مسافرم ، مسافرتی طولانی . بهش میگن مهاجرت

من مهاجرم ، مهاجرتی از این شهر به اون شهر

اون شهره صدها کیلومتر اون طرفتره . اون بالاها

شهر خوبیه . همه میگن  . همه راست گفتن منم میگم

بیشتر آدم خوبا اونجا هستن . یه خانم خیلی خوبی هم اونجا هست . بهش سر می‌زنم

 

و من مسافرم . مسافری از دنیای مجازی به دنیای حقیقی . از این‌ترنت به اون ترنت

 مسافرتی که مقصد نداره . فقط میرم

میرم تا به یه جای دیگه برسم نه جایی مثه اونجا که بودم

 

کارتن‌ها کف خونه پهنه . دارم وسایلم هم می برم برای مهاجرت

ولی برای مسافرت هیچی نمیخوام . یه اراده کافیه

باید دست خالی مسافرت کنم . ره‌ توشه هم نخواستم

 

دیگه دو چیز نیستم .

ساکن شیراز و کاربر اینترت

و هستم مسافری مهاجر

 

دارم امید عاطفتی از جناب دوست

کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست

 

اخطار: نکنید نمی‌کنم . حلال رو میگم

و ان تعفوا اقرب للتقوی

 

زندگی زیباست ای زیبا پسند

زنده اندیشان به زیبایی رسند

آنقدر زیباست این بی بازگشت

کز برایش می‌توان از جان گذشت

 

کاش همیشه مسافر باشم . سکون خوب نیست .

تو هم سعی کن تو اینترنت مسافر باشی . اینجا اطراق نکن که گرگ و میش زیاد داره .

 

دست علی یارتون

خدانگهدارتون

 

 بای بای بچه ها !

 

آخرین لینک : بدون شرح برید بخونید . وبلاگ سید حسن حسینی ( مسیحا ) یکی از شعرای خوش ذوق کشور که چند ماه پیش دار فانی را وداع گفتند و مورد تحسین مقام معظم رهبری هم بوده‌اند .




کلمات کلیدی :

نخل خوشبخت

ارسال‌کننده : گل دختر در : 85/7/6 2:21 صبح

4 مرداد 1383

 

خوشا به حال آن نخل که دیده نشد  آن سان که مأموران شهرداری مشغول نصب تابلوی تصویر آقا در یکی از پررفت وآمد ترین میدان‌های شیراز بودند . شاید وجعلنایی خوانده بود . و این گونه دیدار خصوصی آقا با این نخل آغاز شد و این دیدار ادامه دارد الی یوم الوقت المعلوم . احدی جز نخل از این دیدار بهره نمی‌برد چرا که راه دیدار ما را نیز با این روی مبارک بسته است . حلالت نمی‌کنیم .

ای نخل ؛ بوی گل را از که جویی از گلاب؟ بجوی که خوش می‌یابی.

ای نخل ؛ سلام ما را به آقا برسان . گوارای وجودت ...

                                                        نخل خوشبخت

لینک امروز : لینک امروز رو خدا رسوندش . خودش اومد گفت میخوام لینک بشم . چون تازه وارد هست خیلی نمیشناسمش ولی به حسب کسی که معرفی کرده باید چیز خوبی باشه . وبلاگی هست با عنوان مشاور مذهبی .توضیحی که ایشون در مورد وبلاگ دادن این هست که نویسنده قصد داره مطالب مذهبی و دینی رو با یک روش علمی و کلاسیک به نظر خواننده برسونه! در ضمن محلی باشه برای مشاوره مذهبی و فرهنگی!

 




کلمات کلیدی :

جوابیه

ارسال‌کننده : گل دختر در : 85/7/6 2:19 صبح

28 تیر 1383

سلام

چند وقت پیش دنبال یه سایت بودم ... همینجور که صفحات وب رو زیر و رو میکردم یه وبلاگ جالب هم پیداکردم . وبلاگی که امثالش کم نیست ولی متاسفانه ما چشم دیدنش رو نداریم .

خلاصه اون روز وقت نداشتم بخونمش . بعد مدتی و یه سفر چار پنج روزه که جاتون هم خالی بود برگشتم و خوندمش ... خیلی دوست داشتم که لینک وبلاگ رو بزنم ولی متاسفانه یا خوشبختانه دیدم که دیگه دسترسی به اون وبلاگ ممکن نیست ... توجه کنید دسترسی به اون وبلاگ و فقط اون وبلاگ ممکن نیست اما هزاران و شاید بیشتر وبلاگها و سایتهای قوی تر از اون موجود و در دسترس هست ...

بیشتر ماها وقتی حرفهایی مخالف افکار و عقایدمون می شنویم اول یکم ناراحت میشیم بعد جوش میاریم کم کم سرخ میشیم ... خیلی بچه مثبت باشیم تو دلمون فحششون میدیم ... تو دلمون هزار و یه دلیل برای رد حرفاشون میاریم ولی همینکه پای قلم و خواننده پیش میاد دستامون فلج میشه ...

ببخشید .... اشتباه گفتم . دستم فلج میشه یا بهتر بگم فلج شد ... بعد از اینکه از خوندن وبلاگ داغ کردم عزمم رو جزم کردم که یه جواب منطقی و همه جوره قانع کن بدم ... ولی... دستم فلج شد . نتونستم و بیشتر از قبل عصبانی شدم اما این بار نه به خاطر حرفهای پوچ و هرز اونا بلکه از ناتوانی و کم کاری خودم .

حالا شما ببینید چه جوابی برای این نوشته دارید ... میدونم با نظر اول میگید اظهر من الشمسه که فلان و فلان و فلان چیزه. ولی یه جواب درست نه از روی عشق و علاقه و تعصب !

 

 

تجاوز در نهارخوری
نمایندگان مجلس هفتم سالن نهارخوری مجلس را دیوارکشی کرده و آنرا زنانه مردانه کردند؛ گرچه حتا درهیچ یک از کشورهای غیر اسلامی تجاوزی در نهارخوری صورت نگرفته اما کار از محکم کاری عیب نمی‌کند.
فکرش را بکنید؛ موقع نهار چشم حاجیه خانم که لنگ مرغ را می‌برد به دهانش گره بخورد به چشم حاج آقا که حمله کرده به سینه‌ی مرغ!
شیطان الرجیم که بی‌کار نمی‌نشیند، مرغ خیال حاج آقا و حاج خانم را از ران و سینه‌ی مرغ بریان می‌برد به ران و سینه‌ای که ارکان نظام را می‌لرزاند.
از چنان مکافاتی همان بهتر که این دو نهارشان را پشت دیوار بخورند؛ که شاعر فرموده:
سوارشان می‌کند برهم در دمی شیطان
گر نباشد دیواری بین عبدالله و سکینه

 

لینک امروز : آقای قرائتی رو که می‌شناسید ... خب .. حیفه که سایتشو نشناسید ... من که طرح قالبش رو می پسندم و ایضا مطالبش رو .

 




کلمات کلیدی :

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

الکسا