سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پروژه ی «زن کشی»

ارسال‌کننده : در : 88/10/14 5:11 صبح

از ترنسلید استفاده میکنم تا سری به اخبار سایتهای خارجی بزنم. تصویر اسکلت زنی توجهم را جلب میکند. خبر را باز میکنم:«باستان شناسان در اکتشافات اخیر خود در اروپای غربی به اسکلت هایی از زنان و دخترانی رسیده اند که طبق شواهد موجود قربانی شده اند. اکتشافات دیگری که در مناطق سردسیر اروپا انجام گرفته نشان میدهد مردمان آن مناطق هنگام قحطی وسرما برای فرار از گرسنگی و مرگ زنان و دخترانشان را میخوردند.»
"وای! خدای من!" روی علامت ضربدر بالای صفحه کلیک میکنم و پنجره را میبندم.
***
می روم سراغ آوت لوک تا جی میلم را چک کنم. سرعتش را چیزی میگیرد. انگار کسی عکسی، چیزی  فرستاده. صبر میکنم. عکس هایی ست با عنوان« ندا آقا سلطان کشته شد».
پس از دیدن عکس ها سئوالاتی ذهنم را اشغال میکند و برای رسیدن به جواب سرچ میکنم:«فیلم کشته شدن ندا».
فیلم را میبینم اما سئوال های ذهنم بیشتر می شود:
-آرش حجازی مرد سمت راست تصویر که ندا را روی زمین میخواباند در مصاحبه با بی بی سی فارسی گفته:«پلیس به مردم حمله کرد و ما به یکی از خیابان های اطراف فرار کردیم.» اما در لحظات ابتدایی فیلم که دوربین از ندا چند متری فاصله دارد، در بالای صحنه عابران پیاده  را می بینی که خیلی عادی در حال رفت و آمد هستند.
- آرش حجازی:«صدای تیری آمد». در حالی که اگر او صدای تیری شنیده باشد مردم باید وحشت زده می شدند شاید هم شنیدن صدای این تیر «گوش بصیرت» میخواهد که فقط آرش، ندا و استاد موسیقی اش صاحب آن هستند!
- ندا آرام روی زمین خوابانده می شود: 1- اگر به مردم تیر اندازی میکردند چرا فقط ندا؟ و آن دو نفر انگار میدانستند قرار نیست به آن ها تیر اندازی شود! 2- چرا ندا خوابانده می شود در حالی که شدت اصابت باید او را به پشت می انداخت یا لااقل ندا اول محکم روی زانو می نشست بعد به زمین می افتاد نه اینکه آرام اول باسنش را روی زمین بگذارد بعد شانه و در آخر سرش را...3انگار که به رختخواب میرود
- چرا آرش و استاد ندا داد و فریادی، گریه ای چیزی نمیکنند؟!
- در دست چپ ندا شیئی ست که با فشار انگشت شستش چند بار جوهر قرمز رنگی روی صورتش میپاشد!
- در فیلم پیشانی و گونه ی چپ ندا خونی ست اما در عکس هایی که از او منتشر شده حذف و روتوش شده است! آیا قرار بوده هیچ مانعی زیبایی چهره اش را محو نکند؟!
- چند ساعت قبل از این اتفاق بی بی سی، تصویر ندا را که در میان جمعیت معترض است پخش میکند. آنهم در نقطه ی طلایی تصویر!
-مقتول(ندا)زن، جوان، دانشجو است و چهره ای زیبا و اندامی باربی مانند دارد...آیا او گلچین شده است؟
-آرش حجازی دو روز بعد در لندن است!
***
چهارشنبه در میان مردم راهپیمایی کننده خبرهایی دهان به دهان به گوشمان میرسد:
«خبرهایی منتشر شده مبنی بر اینکه: گلوله از پشت به ندا خورده و او هنگامی که این فیلم تصویر برداری شده است زنده بوده و آن دو نفری که او را به بیمارستان برده اند در ماشین برخلاف قرار و مدارهای قبل، اقدام به کشتن ندا میکنند و به خاطر تلاش های ندا برای فرار، تیر به جای سینه از پشت به او میخورد! و...»
و باز هم سیل سئوالاتی که به مغزم سرازیر می شود:«آیا ندا بازیگر فیلمی بوده؟ آیا به ندا وعده داده بودند در صورت بازی در این فیلم دو روز بعد همراه آرش در لندن خواهد بود؟» و...نمیدانم!
***
فرانس 24 تصویر«زنی جوان که صورتش زخمی و خونی شده» پخش میکند و میگوید این زن در جریان اعتراضات ایران توسط لباس شخصی ها مورد ضرب و شتم قرار گرفته و... پی گیر که می شویم مشخص می شود تصویر متعلق به زنی بوده که در مراسم قمه زنی در عراق خودش را مجروح کرده است! اگر عکس را بزرگ کنیم نوشته های عربی تابلو های مغازه ها و شکل ظاهری خیابان و مردم این را تایید میکند.
***

گرد و خاک  فضا را پرکرده بود و عرق از سرو رویش می بارید، در کشاکش جنگ صلیبی  رو به آسمان کرد، چشمانش را بست و زیر لب چیزی گفت:
به نام پدر، پسر و روح القدس...آمین!
چند روز بعد:
سردار روم و سربازانش پیروزمندانه به سرزمینشان بازگشتند. سردار ناآرام بود، اما نمیدانست چرا! او که پیروز شده بود، او که حتی جراحت کوچکی هم برنداشته بود! ...ساعتی گذشت تا به نزدیکی خانه اش رسید...روی تپه ی سبز نزدیک خانه کسی ایستاده بود ...هرچه جلوتر میرفت قلبش تندتر می تپید...چند متر جلوتر...دید که دخترش بالای تپه در انتظار او ایستاده و دست تکان میدهد...گروپ-گروپ...دخترش لبخند زنان به سمت پدر دوید...«پا پا!» در دستانش حلقه گل زیبایی بود...
سردار از اسب پیاده شد...دختر دوید ... حلقه ی گل های وحشی را که با دست خودش چیده بود به گردن پدر انداخت و اورا سخت در آغوش کشید...
حلقه ی گل سردار را به یاد نذرش انداخت..«آه!دختر زیبای من!»...
دختر پدر را در محکم به سینه چسبانده بود...ناگهان دشنه ای تیز از پشت در قلبش فرو رفت...
سردار:«دخترم! متاسفم! نذر کرده بودم اگر درجنگ پیروز شوم و به سرزمینم بازگردم، زیباترین دختری که در راه بازگشت میبینم را قربانی کنم!»




کلمات کلیدی : زن، ندا آقا سلطان

جهاد زینب در مدینه جا ماند؟

ارسال‌کننده : گل دختر در : 88/10/6 12:51 صبح

صفحه سرچ گوگل را باز می‌کنم و می‌نویسم شوهر داری! یک گیومه هم پس و پیش‌اش می‌گذارم که بچه‌داری و خانه‌داری و این‌ها نیاید. چه فرق می‌کند آقای گوگل فکر کند دختری دارد دنبال شوهر می‌گردد یا زنی از داشتن شوهرش خسته شده یا تازه عروسی اینجاست که شوهرداری بلد نیست!

می‌دانم حدیثی موثق در اسلام داریم که می‌گوید جهاد زن خوب شوهرداری است. دلم می‌خواهد ادای مسلمان‌های درجه یک را در بیاورم و دانه دانه حدیث‌ها را در زندگی‌ام پیاده کنم. از طرفی من ِ درونم می‌گوید درس بخوان، کار کن، فعالیت کن، بنویس، بفهم، بفهمان... . این من ِ درونم دارد ریشه می‌دواند. باید زودتر از اینکه عقل و دین درون‌ام را بگیرد سر میز مذاکره بنشانم‌اش. حساب‌ام را با من‌ام صاف کنم و بگویم دختر تکلیف‌ات را مشخص کن؛ می‌خواهی آزادانه در اجتماع فعالیت کنی و دم از مسلمانی بزنی یا  به خاطر این قول مبارک بروی پی خانه‌داری و شوهر داری. بالاخره اگر دختران باور داشتند که جهادشان خوب شوهرداری است هرچه زودتر بار و بنه‌شان را برای شرکت در جهاد می‌بستند و تصمیم می‌گرفتند.

اصلا باید تجدید نظری روی مفاهیم بکنم. جهاد یعنی چه؟ شوهر داری چگونه است؟ آزادی تا چه حد است؟ آیا به قول گلسا (+) مسئله این است که آزاد باشیم یا نباشیم؟ یعنی الان یک خط قرمزی وجود دارد که یک طرف‌اش آزادی و تحصیل و کار است و طرف دیگرش شوهرداری؟ سوال را درست فهمیدیم که حالا دنبال جوابیم؟ نکند راه‌های دیگری هم باشد.

گل‌پر که سعی کرده خیلی ساده مسئله را حل کند. (+)  در پاسخ‌هایی که به نظرات داده بیشتر مشخص است. به نظرم زیرمیزی بعضی سوالات را هم جواب نداده! درست است که بعضی آزادی‌ها در نهایت به ضرر زنان بوده؛ اما به قول یکی از خوانندگان، جامعه معلم زن نمی‌خواهد؟ دست کم محیط‌های زنانه مسئولین خانم نمی‌خواهد؟ خانمی که به خاطر مسائل مالی یا از سر احساس وظیفه نسبت به اجتماع یا زکات استعداد و علم‌اش در جامعه مشغول به کار می‌شود یعنی عملا از ثواب جهاد محروم شده؟ آخر کار آن خانم که ظاهرا از شوهرداری خیلی سخت‌تر است. چرا کار سخت‌تر ثواب کمتر داشته باشد؟

به نظر من صورت سوال نه اینقدر ساده و بی‌حاشیه است که گل‌پر گفته نه صفر و یکی است که گلسا توصیف کرده. مسئله هم فقط مشکل خانم‌های مذهبی که این حدیث را شنیده‌اند نیست؛ کلا خانواده‌ها از خانم‌های متاهل انتظاراتی دارند که بیشتر وقت‌ها با فعالیت‌های بیرون از منزل قابل جمع نیست.

دو روز است که می‌خواهم این‌ها را بنویسم؛ اما شرکت در روضه و مراسم عزاداری فرصت‌ام را تنگ کرده. با وقت‌ تنگ‌ شده‌ام نمی‌جنگم. شاید می‌خواهد چیزی به من بگوید؛ راه حلی پیش پایم بگذارد...
نشانه‌ها را می‌گذارم توی جیب‌ام تا به وقت‌اش بعد از محرم و ایام امتحانات بریزم‌شان روی میز و نتیجه زندگی‌ام را بگیرم. یک نشانه‌ام زینب- سلام الله علیها- است. همه‌اش که نمی‌شود در قال و قیل، راه درست را پیدا کرد. یک وقتی لازم است به زندگی از ما بهتران نگاه کنیم.

زینب -سلام الله علیها- شاگرد استاد وپدری چون علی – علیه‌السلام- بود. در فن بیان و علم و عفاف حرف نداشت. معصوم نبود؛ اما معصوم زاده بود و با خاندان اهل بیت بزرگ شده‌بود. به نظرتان تربیت حضرت زینب اجازه می‌داد که از جهاد زن غافل بماند؟ حالا این را بگذارید کنار شرط ضمن عقد حضرت زینب که به همسرشان، عبدالله بن جعفر گفتند. شرط این بود که شوهر اجازه بدهد زینب روزی یک بار حسین –علیه‌السلام- را ببیند و اگر به سفر رفت همراهش برود.

ازدواج کردند؛ زینب همیشه حسین را می‌دید؛ حسین به سفر رفت؛ زینب هم رفت؛ دو پسرش را  برد؛ دو پسرش شهید شدند؛ زینب اسیر شد؛ بیمار شد و در کمتر از دو سال بعد از این دنیا رفت. آیا زینب باید برای شوهرداری در مدینه می‌ماند؟ یعنی زینب جهاد‌ش را در مدینه جا گذاشت و دلش خواست که به خاطر علاقه به برادرش به مسافرت رفت؟ آیا زینب از این دخترهایی بود که ازدواج می‌کنند ولی هر روز خانه مادرشان هستند؟!

جواب این سوال‌ها را دیگر گوگل بلد نیست. فعلا مقاله‌هایی که در مورد شوهرداری تحویل‌ام داده مرتب کردم تا بخوانم.
کاش این روضه‌خوان‌ها یاد می‌گرفتند اینقدر به بهانه خواهر و برادر و مادر و فرزندی اشک ملت را در نیاورند. به نظر من اگر هفتاد و دو تن از هفتاد و دو ملت هم بودند واقعه همان می‌شد. ماجرا چیز دیگری‌است...

دو مطلب مرتبط که قبلا نوشته ام:
+ زنان صفر و یکی
+ یوسف ثانی

مطلب امروز کوثر (گلسا):
+ طواف ولایت




کلمات کلیدی : زن، شوهرداری، زینب، محرم، ولایت

آزاد باشیم یا نباشیم؟!

ارسال‌کننده : در : 88/10/1 12:33 عصر

آزادی

طرف داشت از توی خارها می‌رفت، هی احتیاط می‌کرد و فکر می‌کرد که پایش را کجا بگذارد که پَر لباسش به خارها نگیرد و زخم و زیلی نشود. رفیقش جلوتر از او، بی‌خیال خارها و تکه‌پاره شدن لباس‌ها و مجروح شدن پاهایش، تند و تند قدم برمی‌داشت؛ غافل از اینکه در دو متری‌شان، جاده آسفالته‌ای کشیده‌اند!

شده است حکایت الان ما! آمده‌ایم پشت سر پرچم‌داران آزادی و برابری جنسیت راه افتاده‌ایم و سعی داریم یک جورهایی اسلامی‌اش کنیم. افتاده‌ایم وسط خارها و هی چپ و راست می‌شویم که خراش برنداریم و همه‌اش دل خوش کرده‌ایم به آن چند تا شاخه گلی که وسط خارها سبز شده‌اند؛ غافل از اینکه شاید راه کم دردسرتری هم وجود داشته باشد. خوشحالیم که آزادی داریم، می‌توانیم درس بخوانیم، دانشگاه برویم، توی جامعه فعال باشیم، کار کنیم، دستمان توی جیب خودمان باشد، توی رشته‌های ورزشی هم‌صف مردان باشیم و توی خلق آثار هنری ازشان پیشی بگیریم.

خوشحالیم که «نسبتاً» آزادیم. اما حالا این آزادی به قیمت از دست دادن چه چیزهایی حاصل می‌شود، مهم نیست. این آزادی چقدرش با فطرت ما سازگار است، کاری نداریم. چقدر به نفع نظام جامعه است، نمی‌دانیم. چقدر در جهت هدف خلقت و سعادت اخروی است، بهش فکر نمی‌کنیم. همین که نسبتاً آزادیم و داریم فاصله‌مان را با مردها کم می‌کنیم و نیازمان را از آن‌ها می‌بُریم، کافی است.

این‌ها را یک متحجر خانه‌نشین نمی‌نویسد. این‌ها را گلسایی دارد می‌نویسد که از وقتی یادش است سر توی کارهای مختلف کرده و حضور در جمع و جامعه و کار و کارگروه، برایش حکم آب حیات‌بخش را دارد. اما از هفته‌ی پیش که این مطلب را نوشتم و بازخورد مطلب را دیدم، تا به امروز دائماً دارم به همین چیزها فکر می‌کنم.

به اینکه دستاورد همه‌ی این آزادی‌های نسبی ما، همه‌ی این موفقیت(!)های زنان، برای خودشان، برای جامعه‌شان و برای آخرتشان چه بوده است؟

به اینکه چرا توی سیره‌ی پیامبر(ص) و در کلام علی(ع)، بزرگ‌ترین جهاد زن، «همسرداری» معرفی شده است(1) و نه حصول استقلال مالی و کسب فلان رتبه‌ی علمی و امثال این‌ها. «بزرگ‌ترین جهاد» خیلی حرف توی خودش دارد ها! هم سخت‌ترین است، هم جهادکننده‌اش برترین است و هم نشانه‌ای است از کمال. این موفقیت‌ها و «لزوم حضور»ی که امروز ازشان بحث می‌کنیم، توی سیره‌ی معصومین چه جایگاهی دارد؟

تمام این هفته به این فکر می‌کردم که چقدر تعاریف ما از «پیشرفت»، «موفقیت» و «رشد» درست است و مطابق با هدف خلقت، و تا به حال چند بار نشسته‌ایم این‌ها را برای خودمان بازتعریف کرده‌ایم؟ و چطور شد که تفکر کهن ما زنان، تغییر کرد و فخر و رشد را در اموری مثل تحصیلات و درآمد و کسب مدال دیدیم؟

شاید درباره‌ی چند خط آخر، بیشتر بنویسم...

1. جهاد المرأة حسن التبعّل (وسایل شیعه ج 11، ص 15). این حدیث ظاهرا از پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) و امام هفتم(ع) نقل شده است.




کلمات کلیدی : آزادی، زن، فطرت، آخرت، سعادت، شرع، بازتعریف مفاهیم، برابری جنسیت

زنها رادار هستند؟!

ارسال‌کننده : در : 88/9/24 12:24 عصر

خانم‌ها کیف دستی دارند، بعضی از آقایان هم دارند. توی کیف دستی خانم‌ها از شیر مرغ تا جان آدمی‌زاد پیدا می‌شود. اما توی کیف دستی آقایان معمولا به جز چند تا کارت شناسایی و یک دسته‌چک و مقداری پول چیز دیگری یافت نمی‌شود.

اغلب مردها وقتی مشغول تماشای تلویزیون یا صحبت با تلفن می‌شوند، انگار توی این عالم نیستند. نه اتفاقات دور و برشان را خوب می‌بینند و نه حرف‌ها را درست می‌شنوند. اما خانم‌ها، ماشاءالله مولتی‌پلیرند! هم‌زمان که آموزش گلسازی را نگاه می‌کنند، هم با تلفن صحبت می‌کنند و هم غذا درست می‌کنند؛ در حالی که توی ذهنشان دارند تدارک مهمانی فردا را هم می‌بینند!

انگار خانم‌ها کلا شلوغ‌پلوغ‌ترند نسبت به آقایان. هم دور و برشان، هم خودشان. چشم‌هایشان دائم در حال گردش است؛ فکرشان مرتب در حال فعالیت است و فک‌شان هم که ماشاءالله!

آقای جان گری، نویسنده‌ی کتاب معروف «مردان مریخی، زنان ونوسی»، معتقد است که همه‌ی این‌ها به خاطر تفاوت دید زن و مرد است. زن‌ها یک دید باز دارند که مثل رادار عمل می‌کند و شعاع زیادی از اطرافشان را پوشش می‌دهد؛ ولی مردان، دیدی متمرکز دارند که مثل لیزر است! و درست به همین دلیل است که زنان، برعکس اغلب مردان، در آن واحد می‌تواند به موضوعات مختلفی توجه کنند.

یک مرد در محیط کار با حواس متمرکزتری به انجام وظیفه می‌پردازد و درست به همین دلیل تمرکزگرایی‌اش است که گه‌گاه درگیر‌ی‌های محیط کار را به خانه می‌آورد و تا مشکل کاری‌اش حل نشود، خرید منزل را فراموش می‌کند، تاریخ تولد همسرش را از یاد می‌برد و یادش می‌رود که بچه‌اش را از مدرسه بیاورد و خلاصه خلق همه را تنگ می‌کند.

این که در اسلام مدیریت خانه به زن سپرده شده است، کاملاً منطبق بر همین خصلت است. زن حواسش حسابی به همه چیز است؛ از مسائل مربوط به خانه و رفت و روب و شست‌وشو گرفته، تا مسائل و مشکلات و مایحتاج بچه‌ها و جلسه‌ی اولیاء و مربیان مدرسه‌شان و رسیدگی به همسر و دوختن دکمه‌ی کت او و پرداخت قبوض آب و برق و تلفن و قسط خانه و مهمانی فردا شب و در آخر هم رسیدگی به خودش.

حالا به همه‌ی این‌ها، اضافه کنید مشکلات و درگیری‌های محیط کار یک زن شاغل را. با این دید بازی که زن دارد، حواسش هم به مسائل ریز و درشت خانه است، هم به مسائل کوچک و بزرگ محیط کار. زن از این حیث، انرژی زیادی صرف می‌کند.

داشتم فکر می‌کردم، از این بابت، زن‌ها چقدر باید تحت فشار باشند. درست است که بعضی شرایط کنونی، به گونه‌ای است که برخی زنان را ناچار از کار کردن کرده است، اما خدایی‌اش، خدا هوای زن را داشته است که کسب درآمد را برعهده‌ی او نگذاشته است.

هنوز مانده تا فمینیست‌ها بفهمند با این حرف‌ها و شعارهایشان، چقدر بر مسئولیت‌ها و مشغله‌های زنان اضافه کرده و چقدر فکر و ذهن آن‌ها را آشفته کرده و تا چه میزان آسایش و آرامش را از آن‌ها سلب کرده اند. هنوز مانده تا بفهمیم زندگی مدرن چه بر سر ما زن‌ها آورده است!

* با نگاهی به: چگونه به همسر خود عشق بورزیم، جان گری، ترجمه: مینا امیری



کلمات کلیدی : زن، مرد، خانه‌داری، اشتغال، جان گری، مردان مریخی،زنان ونوسی، چگونه به همسر خود عشق بورزیم، رادار، فمینسیم

بیمه زنان خانه دار، خانه زنان بیمه دار

ارسال‌کننده : گل دختر در : 88/8/17 11:0 عصر

در خبرها آمده که بالاخره «زنان خانه‌دار بیمه اجتماعی می‌شوند » (+) البته قصه بیمه زنان خانه‌دار از سال 1381 مطرح شده و فراز و نشیب‌هایی در مبلغ بیمه، شرایط و نوع بیمه داشته‌است (+) . زنان خانه دار می‌توانند از مزایای بازنشستگی بهره‌ببرند اما این نوع بیمه، درمان را پوشش نمی‌دهد. مغز خبر این است که:

«با توجه به حداقل دستمزد تعیین شده امسال که 264 هزار تومان است، هر زنی که بخواهد از مزایای بیمه اجتماعی زنان خانه‌دار بهره‌مند شود، می‌تواند با پرداخت ماهانه حداقل 37 هزار تومان پس از طی یک دوره 30 ساله از مستمری بازنشستگی بهره‌مند شود و درصورت فوت نیز افراد تحت تکلفش مستمری دریافت خواهند کرد.»

معمولا هروقت بخواهم درباره تفاوت دیدگاه سنتی و اسلامی در مسائل زنان یک مثال بزنم قضیه زنان خانه‌دار را مطرح می‌کنم. واقعیتش این است که از نظر اسلام انجام کارهای خانه برای زنان  اجباری نیست و خانم حتی می‌تواند بابت کارهای منزل اجرة المثل دریافت کند؛ اما چه شده که این رسم اینقدر در جامعه ما جا افتاده و هیچ دختری در خواستگاری جرأت نمی‌کند بگوید و هیچ پسری هم قبول نمی‌کند؛ دیگر گردن اسلام نیست. یکی از نواقص قانون اساسی و به نظرم اهمال علما در این است که چند و چون این عدم وجوب و پرداخت حق الزحمه را دقیقا مشخص نکرده‌اند. معمولا در مسائل زنان اینقدر صبر می‌کنند تا بالاخره فریاد خود زنان از جایی درز کند و تازه به اهمیت مسئله واقف می‌شوند.

در قانون ما تا جایی که من می‌دانم پرداخت اجرة‌المثل تنها به زمان طلاق موکول شده  (+) در حالیکه در متون اسلامی اگر زن از انجام کارهای خانه قصد تبرع(مجانی بودن) نداشته باشد از همان فردای عروسی می‌تواند اجرتش را طلب کند. ولی متاسفانه مثل رفتار اکثر زوجین در مورد مهریه، این هم به زمان طلاق موکول شده‌است.
 
در حال حاضر حدود 14 میلیون زن خانه‌دار در کشور زندگی می‌کنند. بیمه زنان خانه دار در خوش‌بینانه‌ترین حالت که بدون سنگ اندازی عملی شود می‌گوید زنان خانه‌دار باید ماهیانه دست کم 37 هزار تومان پرداخت کنند. برای بسیاری از خانواده‌ها پذیرفتنی نیست که این مبلغ را به عنوان بیمه خانم خانه پرداخت کنند و در صورت پذیرش هم شاید ترجیح بدهند به زخم‌های اساسی زندگی بزنند. اجرتی را که در اسلام گفته زن حق دارد بابت پخت و پز «بگیرد»  حالا باید با هزار منت و زحمت جور کند و «بدهد». نمی‌دانم چرا اینقدر دل قانون‌گزاران به حال آقایان سوخته. بهتر نبود یک نگاه به قوانین اسلامی می‌کردند و دیگر با این همه ماده و تبصره این وظیفه را از دوش آقایان برنمی‌داشتند؟ هنوز هم دیر نشده. می‌شود قانونی بگذارند که حق بیمه زنان خانه‌دار – جدای از نفقه- از حقوق مرد کسر شود و اصلا جزو شروط ازدواج باشد. در مورد اجرة المثل و مهریه زنان حق دارند که هرزمان خواستند طلب کنند؛ اما خدا نکند خانمی این درخواستش را قانونی کند و بخواهد خرج خودش کند، انگار که درخواست دزدی در روز روشن داده باشد و زمین و زمان هنگ می‌کنند!

نکته دیگر در مورد بیمه زنان خانه‌دار این است که در صورت فوت خانم یا از کارافتادگی‌اش افراد تحت تکلفش مستمری دریافت خواهند کرد. برای زنان سرپرست خانوار و بسیاری از خانواده‌ها کمک بسیار بزرگی است؛ اما اینکه مرد بخواهد از فوت همسرش مستمری‌ بگیر شود خیلی جالب نیست. این وسط چه چیز گیر خانوم مرحومه می‌آید؟ مردان عموما با فوت همسرشان ضربه روحی می‌خورند نه لطمه اقتصادی که بعد این مستمری جای خانم را پر کند. بله فقط یک راه وجود خواهد داشت؛ این مستمری باعث شود که فورا خانم دیگری جای خانم سابق را پر کند!
بالاخره مردان حساس هستند. مراقب باشیم نه کمبود بودجه پیدا کنند نه کمبود محبت!!!

(+)‌ زنان خانه دار همچنان در انتظار بیمه
(+) بیمه زنان خانه دار، پول ندارد
(+) زنان خانه دار را جدی بگیریم.
(+) زنان خانه دار بیشتر از مردان کارگر کار می‌کنند
.



کلمات کلیدی : زن، همسر، ازدواج، بیمه زنان خانه دار، اجرة المثل، مهریه، نفقه، زندگی، طلاق

<      1   2   3   4      >

الکسا