ارسالکننده : در : 88/5/30 2:13 صبح
نویسنده: گل بانو
یک سال از آغاز به کار سیمای کودک (اختصاص شبکه ی دو به برنامه های کودک و نوجوان) میگذرد. خیلی هم خوب است دستشان هم درد نکند مخصوصا در تابستان که با پخش کارتون و برنامه کودک نمی گذارند بچه ها در حیاط و کوچه و خیابان گرما زده شوند. اما به نظر میرسد همچنان به مسئله ی«تربیت» کم توجهی می شود و متاسفانه اغلب هدف و محور برنامه ها سرگرم کردن بچه هاست نه آموزش آن ها برای مهارت های زندگی. شاید تلویزیون هم مثل آموزش و پرورش این وظیفه را تنها برعهده ی والدین میداند!
اگر نگاهی به برنامه های مخصوص کودکان در کشورهای مدرن بیاندازیم به تعداد قابل توجهی از برنامه های آموزشی میبینیم که برای تقویت مهارت های کودکان در زندگی تهیه و پخش می شود مثلا برای کودکان زیر سن مدرسه آموزش دست شستن، مسواک زدن، لباس پوشیدن و برای مدرسه ای ها و نوجوانان برنامه های علمی و تقویت تفکر خلاق. متاسفانه کودکان ایرانی بیشتر وقتشان را یا «دوپس- دوپس» پرمیکنند یا «کارتون های تخیلی خشن» می بینند.
«عمو مهربان مسایقه داره، شعرهای زیبا جایزه میاره: دوپس دوپس...»
«اگه میخواین شاد بشین، مثل گل ها وابشین، بیاین باهم بشینیم، یه برنامه ببینیم: دوپس دوپس...»
«فیتیله، جمعه تعطیله: دوپس دوپس...»
و...
لاک پشت های نینجا، مگا من، جنگ ستارگان، جنگ ربات ها: با انواع و اقسام سلاح های گرم و سرد، کتک کاری و کشت و کشتار.
پس اینهمه مقالات روان شناسان که شنیدن موسیقی های تند و تماشای کارتون ها و فیلم های اکشن را عامل بیش فعالی کودکان معرفی میکنند چه می شود؟
قرار بود صدا و سیما دانشگاه باشد. دانشگاه برای جوان ها و مدرسه برای کوچکترها. بی سوادها هم که به دانشگاه نمی روند، یک شب هم که نمی شود ره صد ساله را رفت.
یادش به خیر ما که کوچک بودیم پسر شجاعی بود و دهکده ی حیواناتی، حنا دختری بود در مزرعه، خانواده ی دکتر ارنستی بود و مهاجرانی ، محله ی برو بیایی بود و محله ی بهداشتی و...
آیا میخکوب کردن بچه ها پای آن جعبه ی جادویی آنقدر مهم ات که حتی میتوان برایش از ارزش ها هم خرج کرد؟!
پس انتظاری که از این نسل می رود چیست؟ آن ها پروفسور حسابی می شوند یا دکتر معین؟ «سالی که نکو ست از بهارش پیداست.» آیا میتوانیم از کودکان انتظاری بیش از آنچه به ذهن شان دادیم داشته باشیم؟ پرخاشگران رقاص! کودکان ما در خانه تربیت نمی شوند به امید مدرسه. در مدرسه تربیت نمی شوند به امید دانشگاه. در دانشگاه هم... این هم از سهم تربیتی صدا و سیما!
کلمات کلیدی :
کودک،
تلویزیون،
کارتون،
موسیقی تند،
اکشن
ارسالکننده : گل دختر در : 88/5/24 10:0 عصر
نویسنده مطلب: گل دختر
حجاب ِ هفت رنگ ِ هفتاد و دو ملت
سفر اولی که عمره مشرف شدم همراه مادرم بودم. 5 سال پیش بود. بعد از آن هم خدا قسمت کرد و دو بار دیگر از آن طرفها رد شدم.با مادرم که بودم جدای از بحث دعا و زیارت و اندک خریدی، یکی از موضوعات اصلی صحبتمان حجاب زنان کشورهای دیگر بود. با دقت حجاب هرکدام را واکاوی میکردیم. با زبان عربی و انگلیسی و پانتومیم و هرچه که بلد بودیم بعد از تعریف از سر و ظاهرشان مدل لباسهایشان را هم میپرسیدیم. از حجاب زنان هندی و آفریقایی گرفته تا اروپایی و لبنانی و مالزیاییشان. شاید یک وقتی انواع حجاب زنان مسلمان را با مزایا و معایبشان بنویسم. اینها به کنار... یک غصه ما شده بود حجاب زنان ایرانی. چه آنها که با مانتو بودند و انگار میکردند که دارند در صفاسیتی قدم میزنند؛ چه زنان محجبهای که آراستگی حجابشان اصلا چنگی به دل نمیزد. حتی با حجابترینشان قد و قواره حجابش نامرتب بود. نمیدانم اشکال از کجای چادر زنان ایرانی است اما تا نسیمی میوزید، خریدی میکردند، اعمال حجی میخواستند انجام دهند کل ساختار چادرشان به هم میریخت و مثل پارچه مشکی بیقوارهای میشد که به زور دور خودشان پیچیدند!معمولا وقتی در خانوادهای دختر یا پسری ازدواج میکنند مشکلات خانوادگی داخلی آنها سرباز میکند و آنجاست که باید آبروداری کنند. حجاب زنان ایرانی هم همینطور شده. حالا هرچقدرم که ما در داخل ایران سر حجاب اجباری یا اختیاری یا رنگ و سایزش توی سر و کله هم بزنیم میتواند همهاش بحثهای مفید برای انتخاب مدل مناسب پوشش باشد؛ اما وقتی نمود عینی این بحثها که حجاب زنان ایرانی است پایش به یک کشور دیگر، آنهم عربستان، برسد میشود یک چیز بینالمللی شاید به نام مشکل!سر ِ کلافمشکل، سر ِ دراز دارد. اولش از آنجا که هشت زن ایرانی به خاطر حجاب نامناسبشان دیپورت شدند. این خبر بین خبرهای دیگر گم شد. اینقدر که یک ماه پیش ساعتها گشتم تا لینکش را پیدا کنم و امروز که خواستم استفادهاش کنم دیدم غیب شده. خلاصه از ما بپذیرید که روزگاری هشت زن ایرانی به خاطر حجابشان از عربستان دپیورت شدند. این یک هشدار بود که ندیدیم. اصولا ما چیزهایی که دوست داریم را میبینیم.چند ماه پیش یک شب در اخبار صدا و سیما غوغا شد که ای وای بعضی از دختران ایرانی دم پلههای هواپیما از رفتن به عمره منع شدند. بعد معلوم شد اغلب دخترانی بودند که بدون ولی عازم حج بودند. این هم هشدار دوم که در حد یک جنجال مبهم سیاسی گم و گور شد و ندیدیم.سومین خبر تیر خلاص را زد و گفتند از این به بعد زنان ایرانی زیر 45 سال بدون ولی قانونی و شرعیشان حق تشرف به اماکن متبرکه عربستان را ندارند. این خبر سوم مصادف شدهبود با درگیریهای انتخابات ریاست جمهوری و از طرف دیگر سختگیریهای عمومی سعودی به زائران ایرانی و حالا هم که آنفولانزای نوع آ و دیگر کاملا بین جنجالها محو شد.نمیدانم شاید برای کسی چندان مهم نبوده. نمیدانم چه حسابی کردند که خواستند با چانهزنیهای سیاسی مشکل را حل کنند. تهدید به عدم اعزام زوار ایرانی واقعا برای سعودی یک تهدید جدی است؛ چون عمده بازار خریدشان را از دست میدهند. تهدید به عدم زیارت قبور ائمه بقیع و عدم اختیار در انجام اعمال عبادی شیعیان هم برای ما یک تهدید هست. هیچ کدام از طرفین حاضر نیستند منافعشان را از دست بدهند و میخواهند هر طور شده با هم کنار بیایند؛ اما بین این مردان سیاست مشکل زنان ایرانی چطور حل میشود؟ فرضا که با رایزنی توانستند دل سنگ سعودی را نرم کنند موضوع حجاب که به جای خود باقیست.چادر، با حفظ سِمتاز اوایل انقلاب رسم بوده هرجا که خواستند زنان حجابشان را رعایت کنند پوشیدن چادر یا به قول معروف حجاب کامل الزامی میشد. بعد از سی سال این چادر اجباری کجای ایران جواب داده که حالا میخواهند در مملکت غریب جواب بدهد؟ ( توجه کنید که صحبتم سر چادر اجباری است نه حجاب اجباری) دانشگاه آزاد اسلامی را دیدیم که چادر را اجباری کردند و از آن طرف جک در آوردند که دانشگاه آزاد اسلامی یک جک سه در یک است! چادری که این روزها آستین درآورده و پولک و تور و منجق آویزانش شده با حفظ سمت چادر، کجایش میتواند کامل باشد؟!بخش کوچکی از مشکل حجاب زنان ایرانی پوشش آنها است. بخش اعظم حجاب، عفافاش است که متاسفانه میبینیم در بازارهای مکه و مدینه چوب حراجاش زدهاند. چانهزنیهای افراطی زنان ایرانی سر یک ریال و دو ریال واقعا صحنههای زنندهای است که به وفور یافت میشود. من که خودم اصلا اهل چانهزدن با مغازهدارها نیستم. بارها شده که وارد مغازهای در مکه یا مدینه شویم، فوری انتخابمان را بکنیم و قیمت را پرداخت کنیم و ببینیم خانمی ایرانی با چادر رنگی گلدارش بست در ِ مغازه ایستاده تا جنس منظورش را با قیمت مطلوبش بار بزند و ببرد! حتی منی که در مدینه تماما پوشیه میزدم و در مکه تا آنجا که طاقت گرمایش را داشتم، از نگاه معنادار مردان آنجا در امان نبودم دیگر صورت باز آرایش کرده و روی خندان و زبان نرم را خدا داند!من مکه میخوام!بعد از سفر آخر که همراه پدرم مشرف شدم دیگر داشتم شیر میشدم که خودم پولهایم را جمع کنم و با کاروانی آشنا چند سال یک بار سفر حج بروم. با این خبر زورگویی سعودیها در خود شکستم! اما هنوز به لغوش امیدوارم؛ به شرطی که مسئولان مملکت و صدا و سیما لحظهای روی این موضوع تمرکز کنند و این مشکل فرهنگی را با مسائل سیاسی قدیم و جدید درنیامیزند و راهکار بهتری غیر از اجباری شدن چادر برایش پیدا کنند. هنوز مفهوم حجاب و عفاف بسیار جای کار دارد.
کلمات کلیدی :
حجاب،
عمره،
زنان ایرانی
ارسالکننده : در : 88/5/23 9:0 صبح
ما خواهان تساوی حقوق بین زن و مرد هستیم،و من هم خواهان تساوی حقوق بین زن و مرد هستم، و هیچ عقل سلیمی نباید با این شعار مخالفت داشته باشد، ولی یک چیز در اینجا ذهنم را به خودش درگیر کرده، آن هم اینکه اگر مرد می رود و در کارخانه آن کارهای سنگین را انجام می دهد زن هم باید برود؟! اگر مرد وظیفه دارد مخارج خانه را تامین کند زن هم وظیفه دارد؟! اگر مرد به سربازی می رود و 2 سال در خدمت دولت است زن هم باید برود؟! اگر در برخی از جنایات مجازات مرد اینقدر هست برای زن هم بایدباشد؟! اگر تساوی به این منظور باشد که خیلی در حق زنان ظلم است!
وقتی طبیعت، خلقت زن و مرد را دوگانه و غیرمشابه قرار داده است، آیا حقوق طبیعی زن و مرد میتواند صددرصد مشابه و یکسان باشد؟ یا آنکه حقوق زن و مرد در مواردی، دو جنسی است و جنسیت در برخی حقوق اثر میگذارد؟
در کتاب حقوق زن در اسلام شهید مطهری نیز در این مورد مطلبی خواندم، ایشان در این مورد فرموده بودند که "تشابه غیر از تساوی است" و مثالی برایش زده بود مثلا فرض کنید پدری چند قلم ثروت داشته باشد، هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملک مزروعی و هم مستغلات اجاری، ولی نظر به اینکه قبلا فرزندان خود را استعدادیابی کرده است، در یکی ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگری علاقه به کشاورزی و در سومی مستغل داری، هنگامی که می خواهد ثروت خود را در حیات خود میان فرزندان تقسیم کند با در نظر گرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان می دهد از لحاظ ارزش مساوی با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازی از این جهت در کار نباشد، به هر کدام از فرزندان خود همان سرمایه را می دهد که قبلا در آزمایش استعدادیابی آنرا مناسب یافته است.
و شهید این طور ادامه می دهند که : "کمیت غیر از کیفیت است، برابری غیر از یکنواختی است. آنچه مسلم است این است که اسلام حقوق یک جور و یک نواختی برای زن و مرد قائل نشده است. ولی اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست، اسلام اصل مساوات انسانها را درباره زن و مرد نیز رعایت کرده است. اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه حقوق آنها مخالف است."
و با خواندن این مطلب تازه متوجه شدم که این تساوی که شعارش گوش فلک را کر کرده چیزی جز شباهت داشتن حقوق زن و مرد نیست...
آنچه که خیلی در این جریان به چشم می خورد این است که آنها در واقع تفاوت های غریزی طبیعی زن و مرد را نادیده گرفته اند،زن و مرد دو موجودی هستند که با توجه به تفاوت هایی که دارند ، مکمل یکدیگر و پوشاننده نیازها و نقص های هم هستند. بر اساس همین تفاوت هاست که زن و مرد به یکدیگر نیاز دارند و مهر و محبت و جذب میان آن دو برقرار می شود و هر دو سعی می کنند نظام و بنیان خانواده را استحکام ببخشند. ولی اگر زن و مرد کاملا یکسان باشند ، دیگر نیاز واقعی و حقیقی بین آنها وجود نخواهد داشت و هر کدام می تواند مستقل از هم یا حتی رقیب یکدیگر باشند که هر کدام سعی بر دریافت حق بیشتر برای خود باشد.
پس منظور از تساوی حقوق بین زن و مرد این است که هر کدام با توجه به تفاوتهایی که دارند باید از حقوقی مساوی برخوردار باشند نه مشابه! پس اگر جامعه و هر یک از زن و مرد بخواهند سعادتمند باشند باید در مسیر طبیعی و فطری خود حرکت کنند و بدانند که هر تلاشی برخلاف طبیعت، محکوم به شکست میباشد . آزادی و برابری، آنگاه سود میبخشد که هیچ کدام از مدار طبیعی و مسیر فطری خویش خارج نگردند.
با خواندن اینها روشنتر می شوید
موقعیت زن در مناطق دنیا در گذشته / اشتراک یا تفاوت ها
تفاوت تساوی و تشابه در حقوق مرد و زن
فمینیسم، فراز یا فرود؟
نظام حقوق زن در اسلام
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 88/5/21 6:12 عصر
به نام خدا
نویسنده: گل بانو
ماهی و تور و توربافی
از مهمترین سئوالات مطرح شده ی ما در مورد دستورات خداوند علت و چگونگی انجام آنها است: چرا نماز بخوانیم؟ چرا روزه بگیریم؟ چرا خمس بدهیم؟ چرا حج برویم؟ و... چطور نماز بخوانیم؟ چگونه روزه بگیریم؟ و چطور خمس بدهیم و...
به یقین اگر ما علت انجام حکمی را بدانیم راحت تر میتوانیم به چگونگی آن برسیم و آن وقت است که از صمیم قلب و با اشتیاق تمام، حدود آن را می پذیریم.
علما و مراجع در بسیاری از موارد «حکم کلی» به ما میدهند و کمتر دیده شده که «مصداقی» حکم بدهند. مثلا در مورد موسیقی: نمیگویند«فلان ترانه ی آقای الف مجاز است ولی بهمان ترانه ی آقای ب حرام است و دیگری مکروه است و...» بلکه حکم موسیقی حرام را به صورت کلی بیان میکنند:«موسیقی مطربی و غنایی حرام است.» یعنی ما باید این حکم را با موسیقی مورد نظر تتبیق دهیم اگر «غنایی» بود حرام است(حتی اگر از وزارت ارشاد مجوز داشته باشد و از صدا و سیما پخش شود.) و گرنه حرام نیست. اینها همه از چگونگی موسیقی حرام و غیر حرام بحث می کرد اما اینکه « چرا موسیقی غنایی( موسیقی که انسان را به رقص وادارد) و موسیقی مطربی(موسیقی مخصوص مجالس لهو لعب) حرام است؟» سئوال مهمی است که هرکس باید خود به دنبال یافتن جواب آن باشد. اما چرا؟ شاید به این دلیل است که ذهن تشنه ی هرکس را جواب خاص خودش سیراب می کند! شاید به قول معروف:«هدف آموزش تور بافی ست نه دادن ماهی حاضر و آماده به دستمان!»
ندانستن عیب است
در مورد حد و حدود حجاب زن و مصداق های مربوط به آن؛ اینکه «کجاها باید پوشانده شود» و «چادر بهتر است یا غیر آن»، زیاد بحث شده است اما به نظر می رسد در مورد علت و چرایی وجوب حجاب کمتر صحبت شده و کمتر نوشته شده است.
فلسفه ی حجاب چیست؟ چرا خداوند به زنان دستور داده که به جز برای همسرشان برای هیچ مردی خودنمایی نکنند؟! به چه دلیل خداوند مردان را امر کرده که به جز همسرشان به زن دیگری نگاه(نگاه خاص) نکنند؟!
شاید اگر هر دختری بداند «علت وجوب حکم حجاب» را هیچگاه در موردچگونگی اش سردرگم نشود.
آیا دلیل کمرنگ شدن تقید به حجاب در ایران اسلامی ما نپرداختن به فلسفه ی حجاب است؟ حتی به نظر می رسد مخالفان حجاب و به خصوص فمینیست ها هم در مورد «علت بودن یا نبودن حجاب» حرف منطقی و عاقلانه ای ندارند. حتی متولیان فرهنگ هم کمتر به این موضوع توجه کرده اند.
اما واقعا چه کسی در این راه کم کاری کرده است؟ چه نهادی جای انجام یک کار علمی منسجم در مورد «علل وجوب حکم حجاب»را با لقمه ی حاضر و آماده ی«رعایت حجاب اسلامی الزامی است» عوض کرده است؟ حوزه؟ دانشگاه؟ یا هر دو؟!
یک تجربه
وقتی وارد سن نوجوانی شدم بحث حجاب برایم شروع کرد به پر رنگ شدن. خوب یادم می آید به حجاب همه ی زنان اطرافم از مادرم تا فامیل و همسایه و حتی خانم معلم و ناظم و مدیرهم توجه می کردم. می خواستم ببینم «با حجاب بودن یا نبودن» چه تاثیری در زندگی خود زن ودر زندگی اطرافیان و در نهایت جامعه دارد؟ کم کم به نتایج جالبی هم رسیدم تا آنجا که سال دوم دبیرستان علی رغم مخالفت پدرم و در کمال بهت و حیرت دوستان و اطرافیانم «چادری» شدم. تعجب دوستان و اطرافیانم از آنجا بود که من چند سال سئوالاتم در مورد حجاب و نتایجی که به آن می رسیدم را با هیچکس در میان نگذاشته بودم، حتی با مادرم. و مخالفت پدرم با چادری شدنم به این دلیل بود که فکر میکرد متین و سنگین بودن هیچ ربطی به چادر و اصولا حجاب ندارد.
از آن موقع ده سال می گذرد. امروزپدرم به یقین رسیده است که با حجاب داشتن و چادرسرکردن(چادر سرکردن درست) یکی از بهترین انتخاب هایم در زندگی بوده است. من هم از این نتیجه به خود می بالم و سپاسگذار خالقم هستم. بعد از من بعضی از دوستان و تعدادی از دختران فامیل هم چادری شدند. الحمد لله
شنیده ها و دیده ها
چند هفته ای است در خدمت دانش آموزان نخبه ی رشت هستیم. شنیده ام که می گویند:«رشت درعدم تقید به حجاب کامل اول و تهران دوم است.» به آنچه شنیده ام مطمئن نیستم اما از ابتدای تابستان و حضورم در جمع دختران خوش اخلاق شهر رشت به یقین رسیدم که متاسفانه مسئولین فرهنگی استان گیلان درنرساندن اطلاعات لازم در مورد فلسفه ی حجاب، چرایی و چگونگی اش به حداقل ها اکتفا کرده اند.
آیا داشتن میز و صندلی و پست و مقام از آینده ی دخترانمان مهمتر است؟ ای کاش چند تا از این مدیران نگاهی به برگه ی سئوالات و نظر خواهی دختران می انداختند. با یک بغل پوشه از سئوالات ریز و درشت دختران در مورد حجاب میخواهم فریاد بزنم: «خانم ها و آقایون مدیر! به داد اسلام برسید!»
این روزها با چادرم و نقابی که بر چهره دارم وقتی در خیابان «مطهری» و اطرافش قدم میزنم یا وقتی بچه هایم را به «پارک ملت» می برم، روسری ها به جلو کشیده می شوند؛ بی آنکه حرفی بزنم یا حتی نگاه معنا داری بیاندازم. مردم کوچه و خیابان وآن ها که پارک آمده اند به دخترکان رنگ و وارنگ اطرافشان بی توجهند اما تمام رفتار، حرکات و گفتار مرا زیر نظر دارند؛ از ابتدا که مرا با چادر لبنانی و نقابم می بینند تا جایی که در دیدشان هستم. حتی وقتی دختر و پسرم را سوار سرسره یا تاب میکنم گوششان را تیز میکنند که بشنوند آیا فارسی حرف میزنم یا نه!
آیا مشکل از نبودن الگوست؟ نمیدانم...
کلمات کلیدی :
حجاب،
چادر،
زن،
دختر،
موسیقی،
احکام
ارسالکننده : در : 88/5/19 9:0 صبح
نویسنده مطلب: گلسا
سلام
البته معمولا رسم نیست در ابتدای پست وبلاگی به خواننده سلام کنند، اما چونکه یک جورهایی توی این وبلاگ تازهوارد محسوب میشوم، گفتم سلام کنم که هم عرض ادب کرده باشم و هم توجهتان را به تازهوارد بودنم جلب کنم! در واقع این تازهوارد، همان کوثر دنیای راه راه است که در بدو ورود به وبلاگ گلدختر، لباس گلسا را پوشیده! و اما اولین مطلب گلسا در گلدختر...
بسمالله
بعضی دوستان، بیخودی دنبال بهانهاند برای برچسب زدن به دولت خدمتگزار. یکیش همین که هی از خدمات دولت دربارهی زنان میپرسند و دولت را متهم به بیاعتنایی نسبت به بانوان میکنند.
یادشان رفته همین چند روز پیش بود که آقای مشاور رئیسجمهور گفتند: «چطور در زمان گذشته زنان ما وقتی سوار الاغ میشدند، مشکلی نداشت، ولی اکنون سوار دوچرخه شدن مشکل دارد؟ این مشکل، یک مشکل فرهنگی است که باید برطرف شود و باید این زمینه را فراهم کرد که زنان بتوانند با دوچرخه و موتورسیکلت مثلاً به محل کار خود بروند.»(+)
این دوستان این را هم که میشنوند، میگویند چرا ایشان دوچرخه را با الاغ مقایسه کردهاند و با این کار به دوچرخهی محترم توهین کردهاند؟!
خب اگر الان را با قبل مقایسه کنیم طبعاً به جای کالسکه، اتومبیل میگذاریم و جای الاغ هم دوچرخه. البته منصفانه است اگر جای اسب هم موتورسیکلت بگذاریم. تازه این که دوچرخه و الاغ را با هم مقایسه کردهاند، توهین به دوچرخه است یا به الاغ بیچاره که بدون در نظر گرفتن اصالت میهنیاش او را با یک مشت آهنپارهی اجنبی قیاس کردهاند؟!
یکی دیگر از دوستان هم به این قیاس معترض بود، از این جهت که «قدیم که زنها سوار الاغ میشدند، چهارتا دامن پایشان بوده، اینطور نبوده که با یک مانتوی کوتاه و شلوار جین بپرند بالای الاغ!» این درست؛ اما آخر الاغها که چرخ نداشتهاند تا پَر دامنت توی آن گیر کند و نقش زمین بشوی! طبیعتاً چرخهای دوچرخه یک پوشش دیگر، غیر از دامن را میطلبد.
بعضی هم میگویند: «میتوانید توی پیستهایی که مخصوص بانوان ساختهاند سوار دوچرخه بشوید و ورزشتان را هم بکنید؛ چه اصراری است که حتماً بیایید توی خیابان ویراژ بدهید؟». بله، پیست ساختهاند؛ اما مگر آدم صرفاً برای ورزش سوار دوچرخه میشود؟ خود مشاور محترم هم گفتهاند زنان میتوانند دوچرخه سوار بشوند و بروند «محل کارشان»! حالا آدم هر چی هم توی پیست دوچرخهسواری رکاب بزند که به محل کارش نمیرسد!
اگر قرار باشد به صحبت آقای مشاور اعتراضی هم بشود، باید به این بخشش معترض بود که گفتهاند بانوان سوار موتورسیکلت بشوند. خب موتور وسیلهی نقلیهی پر خطری است؛ دست من باشد آقایان را هم از سوار شدن به آن نهی میکنم، چه برسد به خانمها! علاوه بر این، ایشان دربارهی دوچرخهسواری زنان کارمند صحبت کردهاند و گفتهاند که با آن میتوانند به سر کارشان بروند، اما هیچ اشارهای به زنان غیر کارمند نکردهاند که آیا میتوانند با دوچرخه مثلاً به بازار بروند؟!
کلمات کلیدی :
زنان،
زن،
دوچرخه سواری،
الاغ سواری،
پیست،
ورزش،
دولت